تاریخ معاصر افغانستان شاهد چهرههایی است که در میان غبار جنگ و بحرانهای سیاسی، به اهمیت «کار فرهنگی» به عنوان عاملی برای تابآوری و هویتسازی پی برده بودند. احمد شاه مسعود، استراتژیست برجستهی دوران جهاد و مقاومت، نمونهای بارز از چنین رهبری بود. درک او از مبارزه، فراتر از فتح قلمروی جغرافیایی بود و قلبها و اذهان را نیز در بر میگرفت. این مقاله با نگاهی به فعالیتها و اندیشههای فرهنگی او، درپی پاسخ به این پرسش است که مسعود چگونه و با چه ابزارهایی فرهنگ را به عنوان سلاحی نرم در مسیر اهداف خود به کار بست؟
مبانی فکری و جهانبینی فرهنگی مسعود
۱- ریشه در میراث کهن:
علاقهٔ عمیق مسعود به ادبیات غنی فارسی، به ویژه اشعار مولانا، حافظ، سعدی و فردوسی، سنگ بنای جهانبینی فرهنگی او بود. او این متون را نه برای لذت شخصی، که به عنوان منشوری برای اخلاق، حکمت و درک عمیقتر از انسان و جامعه میدانست. این عشق به ادب پارسی، برخورد او را حتی با دشمنانش نیز تحت تأثیر قرار داده بود و بر مدارا و تدبیر در رفتارش تأکید داشت.
۲-تلفیق سنت و مدرنیته:
مسعود فردی بود که در یک خانوادهٔ تحصیلکرده و مذهبی پرورش یافته بود. او هم با علوم دینی آشنا بود و هم دانش آموختهٔ یکی از معتبرترین مکتب های فرانسوی زبان (لیسه استقلال) در کابل. این امر به او توانایی منحصر به فردی بخشیده بود تا نیاز به گفتوگو بین ارزشهای اصیل فرهنگی،مذهبی و الزامات جهان مدرن (مانند آزادی بیان، آموزش نوین و نقش رسانهها) را درک کند.
تجلیات عینی کار فرهنگی در استراتژی مسعود
۱- آموزش و پرورش: اولویت بنیادین
مسعود به شدت مشتاق گسترش سواد و دانش بود. در مناطق تحت کنترل خود، دهها باب مکتب (مدرسه) از سطح ابتدایی تا لیسه (دبیرستان) برای دختران و پسران احداث کرد. برای او، ساختن مدرسه به اندازهٔ ساختن سنگر اهمیت داشت، چرا که آیندهی کشور را در کلاسهای درس میدید.
۲- رسانه و آزادی بیان: سلاح استراتژیک
مسعود به قدرت رسانه و اطلاعات به خوبی واقف بود:
تأسیس نشریات:
او ضرورت چاپ و تکثیر هفتهنامه «پیام مجاهد» را تشخیص داد و شخصاً مطالب آن را بررسی و رهنمود میداد. این نشریه نقش حیاتی در اطلاعرسانی و روحیهبخشی به مردم و رزمندگان داشت.
استقبال از خبرنگاران:
برخلاف بسیاری از فرماندهان آن دوران که به رسانهها بدگمان بودند، مسعود به خبرنگاران داخلی و خارجی آزادی عمل میداد و با آنان مصاحبه میکرد. او ایمان داشت که «داشتن یک دوربین به اندازهٔ داشتن یک تفنگ مهم است». این سیاست باعث شد تصویر او و مبارزات مردم افغانستان به طور گسترده در رسانههای جهان منعکس شود.
۳-تأسیس نهادهای فرهنگی اداری
در ساختار تشکیلاتی مسعود، «کمیتهٔ فرهنگی» به عنوان یک نهاد منظم فعالیت میکرد که وظایفش فراتر از تبلیغات بود و به اموری مانند برنامهریزی آموزشی و فرهنگی میپرداخت. این کمیته عملاً مانند یک وزارتخانه فرهنگ در یک دولت عمل میکرد.
۴- ترویج فرهنگ گفتوگو و مدارا
مسعود در اوج جنگهای داخلی افغانستان، یکی از معدود رهبرانی بود که بر حل مسالمتآمیز منازعه و تشکیل دولت فراگیر تأکید میکرد. او با رهبران اقوام و گروههای مختلف، حتی مخالفان خود، گفتوگو میکرد. این رفتار، خود تجلی یک فرهنگ سیاسی برخاسته از آموزههای انسانی و دینی بود.
میراث و درسهای پایدار
ترور احمد شاه مسعود در ۱۸ شهریور(سنبله) ۱۳۸۰، نه تنها یک فرمانده نظامی، که یک متفکر و معمار فرهنگی را از افغانستان گرفت. اما میراث فرهنگی او همچنان زنده است
الگویی برای رهبری:
مسعود نشان داد که یک رهبر کامل، تنها فرمانده جنگ نیست، بلکه معلم، مشوق آموزش و حامی آزادی اندیشه است.
مقاومت فرهنگی:
تأکید او بر فرهنگ و آموزش، به مردم افغانستان آموخت که مقاومت در برابر جهل و تحجر، به اندازهٔ مقاومت نظامی اهمیت دارد.
صدای میانهروی و عقلانیت:
در منطقهای که اغلب با افراطگرایی شناخته میشود، مسعود نماد میانهروی، تعقل و احترام به کرامت انسانی بود.
نتیجهگیری
احمد شاه مسعود درک کرده بود که پیروزی نهایی در هیچ نبردی، پایدار نخواهد بود مگر آن که در عرصهٔ فرهنگ و اندیشه نیز به دست آید. کار فرهنگی برای او ابزاری برای مشروعیتسازی نبود، بلکه بخشی اصیل و جداییناپذیر از پروژهٔ بزرگتر او برای ساختن یک «افغانستان آگاه، متحد و آزاد» بود. او بهدرستی فهمید که فرهنگ، زیربنای هویت یک ملت و اساسیترین سنگر در برابر هرگونه استبداد و افراطگرایی است. بنابراین، داستان مسعود تنها روایت یک جنگجوی افسانهای نیست؛ روایت یک معلم فرهنگی است که شمشیر و قلم را به یک اندازه گرامی میداشت.