اسلام دین علم، عدالت و پیشرفت است. از آغاز، این دین مسلمانان را به دانشاندوزی و تفکر در تمام حوزههای زندگی دعوت کرده است. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: “طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة”، یعنی دانش آموختن بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. اما این علم، تنها محدود به فقه و شریعت نیست، بلکه تمامی علوم از پزشکی و فلسفه گرفته تا ریاضیات، سیاست و تاریخ را شامل میشود.
با این حال، در بسیاری از کشورهای اسلامی، به ویژه افغانستان، پاکستان، کشورهای عربی و شمال آفریقا، یک نظام آموزشی تحریف شده و واپسگرا شکل گرفته است که نتیجهای جز عقب ماندگی، تعصب و افراط گرایی نداشته است. این مدارس، که در ظاهر برای ترویج دین تاسیس شده اند، در واقع پایگاه های ایدئولوژیک گروه های افراطی هستند که دانش آموزان را از تفکر، پیشرفت و آگاهی باز میدارند. این مراکز، نه تنها جهان اسلام را از تمدنسازی محروم کرده اند، بلکه چهرهی دین را در سطح جهانی مخدوش ساخته اند.
. علم برای زندگی، نه جهل برای مرگ!
یکی از بزرگترین فریبهای این مدارس، تحریف مفهوم “فراگیری” در اسلام است. در حالی که اسلام همواره مسلمانان را به کسب دانش در همه زمینه ها ترغیب کرده، این مدارس به تقلیل علم به متون فقهی خشک و برداشت های سخت گیرانه از دین پرداخته اند. در چنین محیط هایی، فلسفه، علوم تجربی، تاریخ واقعی و علوم اجتماعی بی ارزش و حتا خطرناک تلقی میشوند. در نتیجه، دانش آموزان این مدارس، به جای آنکه به متفکران، مخترعان و سیاستمداران آگاه تبدیل شوند، به نیروهای مطیع، متعصب و منزوی بدل میشوند که هیچ درکی از واقعیت های جهان ندارند.
. چه چیزی در این مدارس تدریس میشود؟
آنچه در این مدارس به عنوان “علوم دینی” تدریس میشود، در بسیاری از موارد با اصول واقعی اسلام مغایرت دارد و بیشتر بر ترویج تعصب، خشونت و تحقیر علوم مدرن متمرکز است. برخی از محتوای تدریسی این مدارس :
دشمنسازی و تکفیر: دانشآموزان از سنین پایین میآموزند که تنها گروه آنان بر حق است و دیگران حتا مسلمانان دارای اندیشه های متفاوت کافر، مرتد یا دشمن اسلام هستند. این تفکر، بهطور مستقیم زمینه ساز گسترش فرقهگرایی، خشونت و درگیریهای داخلی در کشورهای اسلامی شده است.
تحریف تاریخ اسلامی: در این مدارس، تاریخ اسلام تنها در جنگها و فتوحات خلاصه میشود، در حالی که دستاوردهای علمی، فرهنگی و تمدنی اسلام نادیده گرفته میشود. نسلهای جدید از شناخت واقعیتهای تاریخی خود محروم شده و تنها به روایتهای تحریفشده و افراطی از گذشته دسترسی دارند.
بیاعتنایی به علوم مدرن: علوم طبیعی، پزشکی، مهندسی و حتا تاریخ و علوم اجتماعی به عنوان غیرضروری و یا بیارزش معرفی میشوند. در نتیجه، فارغان این مدارس هیچ مهارت و دانشی برای حل مشکلات واقعی جامعه ندارند و تنها در یک دنیای بسته از احکام خشک زندگی میکنند.
اطاعت کورکورانه از رهبران افراطی: تفکر انتقادی و پرسشگری در این مدارس سرکوب شده و دانش آموزان به اطاعت بی چون و چرا از مراجع و رهبران افراطی تشویق میشوند. این اطاعت کورکورانه، آنان را به ابزارهای بی اراده ای تبدیل میکند که تنها برای اهداف سیاسی و ایدئولوژیک گروه های خاص به کار گرفته میشوند.
منابع تشریع این مدارس: چه کسانی پشت پرده هستند؟
بسیاری از این مدارس، نه بر اساس قرآن و سنت واقعی، بلکه تحت تأثیر ایدئولوژیهای وهابیت، دیوبندیسم، سلفیگری و دیگر جریانهای افراطی عمل میکنند. این گروهها، منابع مالی و فکری خود را از کشورهایی مانند عربستان سعودی، برخی امارات عربی، پاکستان، و حتا نهادهای غربی که به دنبال ایجاد تفرقه در جهان و رسیدن به اهداف خود هستند تأمین میکنند. هدف اصلی، مهار جوامع اسلامی از طریق ترویج تعصب و جلوگیری از پیشرفت علمی و اقتصادی آنان است.
مدارس افراطی در افغانستان: بذر جهالت، نه آگاهی!
افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین آسیب را از رشد بیرویهی مدارس افراطی متحمل شده است. هزاران مدرسه دینی، بدون نظارت علمی و منطقی، در سراسر کشور تاسیس شده که خروجی آن، نسلهایی از جوانانی است که از علوم مدرن، سیاست، اقتصاد و مدیریت بیاطلاع اند و تنها در چارچوبی بسته و تنگ نظرانه از دین میاندیشند. این وضعیت، افغانستان را به مرکز بحرانهای فکری و اجتماعی تبدیل کرده و امکان پیشرفت واقعی را از آن گرفته است.
مدارس افراطی در افغانستان، نه تنها فرصت آموزش واقعی را از میلیونها کودک و نوجوان گرفته اند، بلکه به پناهگاهی برای جذب نیروهای افراطی تبدیل شده اند. فارغان این مدارس، به جای آنکه به جامعه خدمت کنند، به ابزارهایی برای خشونت، تخریب و عقب ماندگی تبدیل شده اند.
نتیجهی این روند، چیزی جز ادامهی جنگ، فقر، و سلطهی گروه های افراطی بر سرنوشت کشور نخواهد بود.
نتایج فاجعه بار این مدارس برای جامعه و جهان
تخریب چهرهی اسلام در جهان: عملکرد این مدارس، اسلام را در نگاه جهانیان، به دینی خشن، متعصب و غیرمنطقی تبدیل کرده است.
افزایش خشونت و تروریسم: بسیاری از گروه های افراطی از داعش و القاعده گرفته تا بکو حرام و امثال اینها نیروهای خود را از میان فارغان این مدارس جذب میکنند.
نابودی نخبگان و فرار مغزها: در جوامعی که چنین مدارسی بر نظام آموزشی مسلط شوند، نخبگان علمی یا سرکوب میشوند یا به اجبار از کشور فرار میکنند.
اقتصاد و توسعهی اجتماعی نابود میشود: بدون متخصصان، مهندسان، پزشکان و اقتصاد دانان، کشورهای اسلامی هرگز به رشد واقعی نخواهند رسید.
نظام آموزشی افراطی که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی ریشه دوانده، نه تنها خیانتی به اسلام، بلکه خطری برای کل جهان است. مدارس دینیای که زمانی باید مراکز روشنگری و پرورش اندیشمندان میبودند، اکنون به کارخانه های تولید افراط گرایی و جهل تبدیل شده اند. این مدارس، با مسموم کردن ذهن نسلهای جوان، آیندهی جهان اسلام را به سمت تاریکی و فروپاشی سوق میدهند.
اگر این روند متوقف نشود، جهان اسلام نه تنها از دستیابی به شکوه و عظمت گذشتهی خود ناتوان خواهد ماند، بلکه بهطور کامل تحت سلطهی افکار افراطی و جاهلانه قرار خواهد گرفت. آنگاه، دیگر نیازی به دشمنان خارجی نخواهد بود، زیرا جهل و افراط، همان چیزی است که از درون، ملتها را نابود میکند!