مارشال فهیم، تا ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ بهعنوان نزدیکترین فرد نظامی به قهرمان ملی کشور دانسته میشد. پس از حادثه تروریستی ۹ سپتامبر و شهادت قهرمان ملی، مارشال فهیم با اینکه مانند رهبران جبهه شمال در شوک نبود قهرمان ملی بسر میبرد، اما با پیشنهاد اعضای این جبهه و گذشتهی نزدیک نظامی با قهرمان ملی داشت، رهبری جبهه شمال را بر عهده گرفت.
مارشال فهیم، پیش از حادثه ۹ سپتامبر، هرچه بود، زیر سایه قهرمان ملی رشد و فعالیت کرده بود و خدمات و اشتباهاتی را هم که انجام داده بود، زیاد به نظر نمیآمد؛ ولی بعدازاین تاریخ، دیگر هر تصمیم مهمی در جبهه شمال گرفته شد، مسئول اصلی آن مارشال فهیم بود.
نخستین تصمیم سخت مارشال فهیم پسا احمدشاه مسعود، همراهی با نیروهای غربی (ناتو) برای سرنگونی طالبان بود. به قول صالح محمد ریگستانی، از افراد برجسته جمعیت اسلامی و نزدیک به قهرمان ملی، زمانی که امریکا تصمیم حمله به افغانستان را گرفت، مارشال فهیم بهعنوان فرماندهی نظامی جمعیت اسلامی و جبهه شمال، یا باید با امریکا در سقوط طالبان همراهی میکرد، یا علیه امریکا با طالبان متحد میشد و یا هم بیطرفی اختیار میکرد و کلا از ساختار آینده حذف میشد. ازاینرو مارشال فهیم همراهی با امریکا را پذیرفت.
تصمیم مارشال فهیم در همراهی با امریکا در سقوط طالبان، از دیدگاه بسیاری یک تصمیم معقول دانسته میشود، ولی حوادث بعدی و اعتمادی که به امریکا کرد و در کل ساختاری که پسازاین تصمیم شکل گرفت، موردنقد اکثریت قرار داشته و کارنامهی اولین مارشال افغانستان را زیر سوال برده است.
بدون شک، اولین اشتباه بزرگ مارشال فهیم، کنار زدن آنی استاد ربانی از قدرت، در معاملهی بود که به رویکار آوردن حامد کرزی منجر شد. مارشال فهیم بدون چشمانداز روشن برای آینده جبهه شمال و مردمان فارسیزبان، بسیار مشتاقانه با غربیها برای آوردن حامد کرزی به ریاست جمهوری به توافق رسید و به همرزمان و بزرگان حزب و جبهه خود پشت کرد. این اشتباه سبب شد تا نهتنها قدرت از دست جمعیت و جبهه شمال و فارسیزبانها خارج شود، که مهمترین فرصت برای ایجاد یک نظام واقعی مردمسالار مبتنی بر عدالت اجتماعی نیز از دست برود.
مارشال فهیم، پس از سقوط طالبان خود را مرد بیرقیب سیاست و نظامی میدانست و فکر میکرد که حامد کرزی فرد خیمهشببازی است و تصامیم اصلی را وی میگیرد. درحالیکه حامد کرزی از یکسو زیرکتر از آن بود که سایهی فهیم را تحمل کند و از سوی هم، با ایجاد رابطه پنهانی با امریکا، اقتدارش خود را روزبهروز گسترش داده و تثبیت کرد.
وقتی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۳ و انتخاب حامد کرزی بهعنوان رئیسجمهور در تصمیم شوکهی کننده، مارشال فهیم از قدرت کنار گذاشته شد؛ این امر یکتلنگر جدی برای مارشال بود که خود را باوجود حضور هزاران نیروی خارجی و ایجاد نظام جمهوریت، فرد تصمیمگیری نهایی میدانست. و از روی ناچاری با این تصمیم کرزی، بهسختی کنار آمد، درواقع مجبور و ناگزیر بود کنار بیاید زیرا هیچ ابزاری برای اعمال فشار نداشت؛ چون در طی دوران انتقالی با پیوستن به پروسه دایاگ و دی دی آر، تمامی سلاحهای جبهه مقاومت تحویل حکومت جدید تحت ریاست کرزی داده شده بود و همچنین با تکروی و کنار زدن استاد ربانی و دیگران از قدرت، حمایت جبهه شمال را نیز ازدستداده بود.
مارشال فهیم وقتی بعد از انتخابات ۱۳۸۳ از قدرت کنار گذاشته شد، دوباره به درگاه استاد ربانی بازگشت. با درایت استاد ربانی و دیگران، جبهه ملی بهعنوان مهمترین جبههی اپوزیسیون دولت کرزی شکل گرفت. البته نقش مارشال در این جبهه با اینکه ریاست جبهه را استاد ربانی و کمیسیون سیاسی را شهید کاظمی بر عهده داشتند، اما همچنان برجسته بود. هنوز عدهای زیادی به کارنامه نظامی چند سال گذشتهی مارشال فهیم نگاه میکردند. در مدت حضور وی در جبهه ملی، او بارها با لحن احساساتی حکومت کرزی را نقد کرده و میگفت ” کرزی مجاهدین را که میخهای باثبات در افغانستان هستند، به حاشیه رانده است” همچنین صندلی معاونت ریاست جمهوری را نمایشی و فاقد صلاحیت میخواند. به قول نویسندهای، اظهارات تند و احساستی او بر ضد کرزی، ظاهرا برای منافع مجاهدین در کل، بهخصوص برای هوادارن جبهه مقاومت سابق، امیدبخش بود و اشتباهاتی که او در دوران حکومت موقت و انتقالی مرتکب شده بود، آهستهآهسته کمرنگ میشد. اما با آغاز روند انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و صفبندیهای که شکل گرفت، مارشال فهیم بار دیگر در اشتباه سنگین یکه از آن میتوان بهعنوان انتحار سیاسی نام برد، معاونیت اول کرزی در انتخابات را قبول کرد. رفتن مارشال در کنار کرزی از یکسو نابودی آیندهی سیاسی وی بود، از سوی دیگر، پشت کردن به همرزمان و همفکران گذشته از جمله اعضای جبهه ملی افغانستان که پنج سال تمام برای ایجاد آدرس واحد تلاش کرده بودند.
بههرحال، با تمام اماواگرها، مارشال فهیم تصمیم خود را برای معاونت کرزی گرفت و استاد ربانی رهبر، و دیگر همحزبیهای ۳۰ سالهاش را بار دیگر رها کرد. وی حتی در دور دوم انتخابات که قرار بود، بین دکتر عبدالله و کرزی برگزار شود، گفته میشود که با چشمپوشی از تخطی و تقلب که در این انتخابات صورت گرفته بود، دکتر عبدالله را وادار کرد که از رقابت با کرزی کنار بکشد. درنتیجهی مداخله او عبدالله عبدالله از رقابت در دور دوم انتخابات خودداری نمود.
بههرحال، مارشال فهیم بهعنوان یک رهبر نظامی- سیاسی و مطرحترین چهرهی جبهه شمال پسا قهرمان ملی، نتوانست ارزشهای ماندگاری را از خود به میراث بگذارد. او میتوانست با تصامیم درست، تمامی معادلات را از کنفرانس بن به بعد برهم بزند، اما نکرد. او فقط راضی شد که معاون باشد و نامش بهعنوان معاون ریاست جمهوری گرفته شود. او دوست نداشت که ساختار سیاسی افغانستان اصلاح شود و برادر بزرگتر و کوچکتری وجود نداشته باشد.
بااینکه مارشال فهیم پس از ۱۱ سپتامبر به نحوی باعث تعادل و ایجاد موازنه قدرت بود. هیچکسی نمیتواند نفوذ او در دستگاه دولتی بهویژه در عزل و نصب مقامهای عالیرتبه دولتی و… انکار کند، ولی کار اساسی که چهرهی او را در تاریخ افغانستان ماندگار کند، انجام نداد. خداوند او را ببخشد.