دوروزی میشود که تصویر نصیراحمد اندیشه، نماینده افغانستان در ژنو، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
آقای اندیشه، روز پنجشنبه در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل اشتراک کرده و در مورد نقض حقوق بشر و قوانین بینالمللی توسط طالبان سخن گفته و هشدار داد که جهان نباید رفتارهای ضدحقوق بشری طالبان را نادیده گرفته و وارد مسابقه عادیسازی روابط با طالبان شوند.
اما آنچه باعث شده است تا کاربرانِ شبکههای اجتماعی به آقای اندیشه گیر بدهند، سخنان او در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل نه، بلکه نحوه پوشش و لباس او است.
تصویری که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نشان میدهد که او در حالی در این نشست به نمایندهگی از افغانستان اشتراک کرده است که پیراهن تنبان سفید و واسکت سیاه به تن دارد.
کاربران شبکههای اجتماعی میگویند که او نباید در یک نشست دیپلماتیک با چنین لباسی ظاهر میشد، بلکه باید لباس رسمی به تن میکرد و کت و شلوار میپوشید.
منتقدان آقای اندیشه، میگویند که لباسی را که او در نشست شورای حقوق بشر پوشیده بود، نه تنها مناسب نبود، بلکه از آن بوی همرنگی با طالبان نیز به مشام میرسید.
وقتی واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی به نحوه پوشش و لباس آقای اندیشه را دیدم، یاد مطلبی افتادم که سال گذشته زیر عنوان «جدال لباسها در افغانستان» نوشته بودم.
شاید برداشت تعدادی از دوستان این باشد که نحوهی پوشش و لباس یک امر خصوصی است؛ بنابراین، نباید خیلی به آن گیر داد. اما در آن نوشته استدلال کرده بودم که نحوه پوشش و لباس نیز در افغانستان یک امر سیاسی و ایدیولوژیک است.
من در این مطلب به صورت خیلی مختصر و گذرا مروری میکنم به تاریخچهی سیاسیشدن لباس در افغانستان.
سیاسیشدنِ مساله لباس
افغانستان نزدیک به صدسال است که در بیثباتی به سر میبرد. این بیثباتیها از شورش ملای لنگ علیه امانالله خان آغاز شد. بهانه شورش نیز در گام نخست، لباس ملکه بود.
امانالله خان در سال ۱۹۲۷ سفری به اروپا داشت. او در هنگام سفر به خاورزمین مرعوب دستاوردهای فرنگ گردیده و پس از بازگشت یکسری برنامههای اصلاحی را روی دست گرفت که بخشی از آن مربوط به آزادسازی بانوان میشد. او برای نخستین بار کشف حجاب را اجباری ساخت و نخستین بانویی که با سر برهنه در انظار عمومی ظاهر شد، ملکه ثریا همسر او بود.
در دوره سلطنت امانالله روی بیلبوردهایی در خیابانهای مهم کابل نوشته بودند که «هیچ زنی با برقع نمیتواند از اینجا عبور کند..»
او همچنان برای کارمندان دولتی یونیفورمی مشخصی تعریف کرده و پوشیدن لباسهای محلی را برای آنها ممنوع اعلام کرد.
اصلاحات امانالله خان اگرچه در کلیت خود مورد مخالفت روحانیون و قشرهای سنتی و محافظهکار قرار گرفت، اما کشف حجاب برای بانوان و پوشیدن کت و شلوار و کلاه شپو برای زنان بیشتر از همه خشم آنان را برانگیخت.
در واکنش به این برنامههای اصلاحی امانالله، هنگامی که امیر حبیبالله کلکانی به قدرت رسید، آزادیهای بانوان را ملغا اعلام کرده و فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه مردان باید لنگی بگذارند، لباس محلی بپوشند و ریش خود را نتراشند.
پس از این تاریخ، نحوه پوشش هر کسی نمایندهی گرایش ارزشی -سیاسی او شد. کسی که لباسهای مدرن به تن میکند، اغلب گرایش تجددخواهانه دارد، اما کسی که لباسهای محلی میپوشد، از طرز تفکر و ارزشهای محافظهکارانه روستایی حمایت میکند. تاریخ صد سال پسین کشور نیز تاریخ جدال این دو طرز تفکر و به تبع آن تاریخ کشمکش این دو نحوه پوشش بوده است.
به همین خاطر، طالبان نیز به عنوان یک گروه محافظهکاری برخاسته از روستاها و مدارس دینی دیوبندیه، بستهترین سیاست را در زمینه نحوه پوشش شهروندان دارند. آنها نه تنها خود از پوشیدن لباسهای شهری اجتناب میکنند، بلکه به دیگران نیز اجازه شیکپوشی و استفاده از پوشاک مدرن را نمیدهند.
آنها در سال نخست تسلط مجدد شان، یکی از استادان یک دانشگاه خصوصی را در کابل مورد ضرب و شتم قرار دادند و حتا به او شلیک کردند، چون کت و شلوار پوشیده بود. این گروه در دور نخست حاکمیت خود نیز دستور ۱۶ مادهای صادر کرده بودند که سه مورد آنان به نحوه لباس و مدل موی و ریش مربوط میشد. در فهرست ممنوعات ۱۶ گانهای آنها آمده بود:
۱)ممنوعیت فتنهگری و بیحجابی زنان: رانندگان تاکسی حق ندارند زنانی را که چادر ایرانی پوشیدهاند، سوار کنند.
۲)ممنوعیتتراشیدن ریش: هر کسی ريشش را بتراشد یا کوتاه کند دستگیر، و در بازداشت نگه داشته خواهد شد تا ريشش بلند شود.
۳) لندکردن مو به مدل انگلیسی یا آمریکایی ممنوع است، و هر کس از این دستور تخطی کند بازداشت خواهد شد و مسوولین امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دارند مویش را بتراشند و از او دستمزد تراشیدن مویش را هم بگیرند.
طالبان هنوز سر و وضع ظاهری و لباسهای محلی خود را تنها نحوه پوشش مشروع و اسلامی مینگرند و فرمانهای متعددی در این زمینه در مرکز و ولایات افغانستان صادر کردهاند.
بنابراین، اگر میبینیم که کاربران شبکههای اجتماعی به سر و صورت و نحوهی پوشش و لباس نماینده افغانستان در ژنو گیر میدهند و به آن میپردازند. زیرا نحوه لباس و پوشش در افغانستان تبدیل به یک امر سیاسی شده و نشاندهندهی گرایش ارزشی افراد و اشخاص میباشد.
شیکپوشی و سیاست
چیزی دیگری را که میخواهم در اینجا یادآوری کنم، اهمیت شیکپوشی در دنیای امروز است.
در گذشته، بزرگان ما این شعر علامه اقبال لاهوری را همیشه به گوش مان میخواندند:
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
مغز می باید، نه ملبوس فرنگ
وقتی متن کامل این شعر را بخوانی، میدانی که علامه اقبال لاهوری، آن را در واکنش به سکولاریسم ستیزهگر ترکیه و غربگرایی افراطی مصطفی کمال اتاترک، بنیانگذار ترکیه نوین، سروده است.
او در قسمتی از این شعر خود به این امر تصریح میکند و میگوید:
ترک از خود رفته و مست فرنگ
زهر نوشین خورده از دست فرنگ
بنده ی افرنگ از ذوق نمود
می برد از غربیان رقص و سرود
نقد جان خویش، دربازد به لهو
علم دشوار است، می سازد به لهو
از تن آسانی بگیرد سهل را
فطرت او درپذیرد سهل را
در واقع آنچه را علامه اقبال لاهوری مطرح میکند، ضرورت مواجهه انتقادی با غرب و پرهیز از تقلید کورکورانه است، نه اینکه او مخالف کت و شلوارپوشیدن و شیکپوشی باشد.
واقعیت این است که شیکپوشی و سر و وضع مناسب در دنیای امروز نقش بسیار کلانی در سیاست دارد. از اسلاونکا دراکولیچ در کتاب «کافه اروپا» می خواندم که اگر سیاستمداری در ایالات متحده آمریکا در میان جماعتی سخن بگوید و اما دندان هایش شیک، تمیز و مرتب نباشد، برای اشتراک کنندگان تهوّع آور است. به باور او، سلامتی و زیبایی در آمریکا نماد تشخص است و جایگاه اجتماعی انسان ها را تعریف می کند. یا در باره اهمیت لباس و قیافه ظاهری در سیاست آمریکا میگویند که وقتی ادوارد کندی، میخواست نامزد ریاست جمهوری امریکا شود، ریچارد نیکسون، رییس جمهور پیشین آن کشور، برایش توصیه کرد که اگر به طور جدی قصد ورود در رقابتهای انتخاباتی را دارد، باید تا میزان ۱۰ کیلو گرم از وزن خود بکاهد. میگویند خود ریچارد نیکسون که یکبار در انتخابات شکست خورده بود، گناه ناکامی خود را به گردن چهرهپردازان تلویزیون میپرداخت و میگفت: «این گریمورها کار را خراب کردهاند!»
خلاصه اینکه اگر کاربران شبکههای اجتماعی به لباس نمایندگان افغانستان در مجامع بینالمللی توجه میکنند، یکی از عللش آگاهی آنها از نقش شیکپوشی در دنیای سیاست است.
امیدوارم آنهایی که به نمایندگی از افغانستان در مجامع بینالمللی شرکت میکنند، تصویر قشنگ و زیبا از مردم افغانستان ارایه کنند.
سالها است مطبوعات غربی، وقتی گزارشی در باره افغانستان منتشر میکنند، یا تصاویر جنگ را ضمیمهاش میسازند یا هم شلاقزدن زنان از سوی طالبان را.
آنچه در این مطبوعات بازنمایی میشود، بخشی از واقعیت افغانستان است، اما بخش دیگری که کتمان میشود عبارت است از فرهنگ شهرنشینی، مدنیت درخشان بلخ و هرات و بامیان و کابلستان، مردمان فرهیخته و متجددی که صدسال میشود برای نوآوری مبارزه میکنند و قشر جوانی که اکثریت شان تا سطح کارشناسی ارشد و دکتری تحصیلات عالی دارند.
باید در مجامع بینالمللی، این بخشی از واقعیت را بازنمایی کرد و اجازه ندهیم که مطبوعات غربی از ما تصویرِ «وحشی نجیب» ترسیم کنند.