تحلیلی سیاسی ـ تاریخی از «طرح فریب» ترامپ و بیداری مقاومت در عصر طاغوت
در تاریخ ملتها، گاه نشستهایی برگزار میشود که نه برای صلح، بلکه برای دفن حقیقت است؛ نه برای عدالت، بلکه برای تزیین جنایت با واژههای دیپلماتیک.
«کنفرانس بهاصطلاح صلح ترامپ» در شرمالشیخ از همین سنخ بود؛ نشستی بیجان، بیمحتوا، و بیحضور صاحبان اصلی قضیه، که حتی نام «فلسطین» را بر زبان نیاورد تا شاید از حافظهی تاریخ محو شود. اما تاریخ را نمیتوان حذف کرد؛ چون خون شهیدان، حافظ حافظهی آن است.
۱. ماهیت سیاسی شرمالشیخ؛ «صلحی» برای مشروعیتبخشی به جنایت
طرح بیستمادهای ترامپ نه «صلح»، بلکه طرح فریب بود؛ سندی برای تطهیر رژیم صهیونیستی و مشروعیتبخشی به نسلکشی ملت فلسطین. در ظاهر با شعار پایان درگیری، اما در باطن با هدف خلع سلاح مقاومت، بیاثر کردن دادگاههای بینالمللی علیه جنایتکاران صهیونیست، و تحمیل «پیمان ابراهیم» بدون وجود کشور فلسطین.
این نشست نه از عقل سیاسی برمیخاست و نه از وجدان انسانی؛ بلکه محصول فشار طاغوت عصر ـ آمریکا ـ و تسلیم دلقکهای بیهویت جهان عرب و عجم بود که به امضای خود ننگ ابدی افزودند. آنان در حالی در پشت سر ترامپ ایستادند که شبیه سربازان نگهبان فرمانروایی شیطانی بودند؛ تصویری ذلتبار که بهحق یکی از شرمآورترین لحظات تاریخ معاصر امت اسلامی نام گرفت.
شرمالشیخ نه نشانهی صلح، که سند اسارت سیاسی جهان عرب بود. سندی که نشان داد قدرتهای وابسته در منطقه، به جای دفاع از خون شهیدان فلسطین، در صف معامله با جلادان ایستادهاند.
۲. بُعد تاریخی؛ تکرار الگوی فرعونی و تقابل ابدی میان ایمان و کفر
آنچه در شرمالشیخ رخ داد، تکرار صحنهای است که قرنها پیش در مصرِ فرعون اتفاق افتاده بود.
فرعونها همیشه گرد هم میآیند تا بر پیامبران و مؤمنان نقشه بکشند، و موسیها همیشه با عصای ایمان برمیخیزند تا دریا را بشکافند.
از نمرود تا فرعون، از قیصر تا ترامپ، از ابوجهل تا نتانیاهو، تاریخ شاهد استمرار یک صفبندی جاودانه است: جبههی طاغوت و جبههی توحید.
شرمالشیخ در حقیقت بازتولید همان لحظهی تقابل تاریخی بود؛ جایی که طاغوتهای قرن بیستویکم، از واشنگتن تا ریاض و قاهره، گرد آمدند تا «موسیهای غزه» را در آتش محاصره بسوزانند. اما نقشهی خدا چیز دیگری بود.
مجاهدان غزه، بعد از سپری نموده دو سال از میان آتش و خاکستر، دوباره با پرچم مبارزه برخاستند، اسیران خویش را بازگرداندند و تصمیمگیر صحنه شدند.
تاریخ یکبار دیگر ثابت کرد که «و مکروا و مکر الله والله خیر الماکرین» فقط آیهای از قرآن نیست؛ سنتی است زنده در میدان تاریخ.
۳. ابعاد راهبردی؛ فلسطین، معیار ایمان و کفر
امروز، فلسطین دیگر فقط یک سرزمین نیست؛ شناسنامهی امت اسلامی است.
معیار تفکیک ایمان از نفاق، و آزمایشگاه صداقت رهبران و ملتهاست.
هر که در کنار مقاومت ایستاد، در جبههی ایمان است؛
و هر که در صف سازش نشست، در جبههی ابوجهلها و فرعونهای مدرن.
صهیونیسم جهانی با نقاب دموکراسی و حقوق بشر، در حقیقت «نظام فاشیسم » است که همه ارزشها را در پای قدرت قربانی میکند.
اما در برابر آن، مقاومت اسلامی در غزه به تجلی عینی وعدههای الهی بدل شده است.
در دل محاصره، دولتی از ایمان و اراده ساخته شد که جهان از آن در شگفت ماند.
غزه امروز نه تنها سنگر مقاومت، بلکه مدرسهی بیداری است؛
از آن آموختیم که قدرت واقعی از ایمان زاده میشود نه از سلاح های اتمی
که ارادهی پاک یک ملت میتواند در برابر ائتلاف جهانی بایستد،
و که هیچ پیمان سیاسی نمیتواند ملتی را که بر وعدهی خدا تکیه دارد، شکست دهد.
۴. پیام امت به مجاهدان غزه
ای تاجهای سر ما!
شما آیات زندهی قرآنید، مفسران خونین سورهی انفال و توبه و صف،
شما حقیقت وعدهی پیامبر ﷺ هستید که فرمود:
«گروهی از امت من همواره بر حقاند، در بیتالمقدس و پیرامون آن».
اگر ارتشها شما را وانهادند، امتها شما را در آغوش گرفتند.
اگر رسانهها صدایتان را خاموش کردند، دعاهای امت در هر شب قدر، در هر جمعه و در هر نماز، صدای شما را به آسمان رساند.
به فضل جهاد شما، ما دانستیم که دنیای مدرن، جنگلی است که در آن تنها قوی زنده میماند،
و دانستیم که قدرت حقیقی نه در شورای امنیت، بلکه در ایمان و مقاومت نهفته است.
نتیجهگیری:
کنفرانس شرمالشیخ نه آغاز صلح، بلکه پایان مشروعیت قدرتهای مزدور بود.
از دل آن، جبههی جدیدی از آگاهی زاده شد که فهمید «فلسطین» مسألهی عرب نیست، بلکه پیمان امت با خداوند است.
تاریخ فرعونها همواره تکرار میشود، اما در پایان، این عصای ایمان است که دریا را میشکافد.
غزه نشان داد که عصر ترس پایان یافته است؛
در جهانِ پس از شرمالشیخ، دیگر امت اسلامی به خواب نخواهد رفت،
زیرا خون فلسطین بیدارگرترین موعظهی تاریخ است.