چکیده
زبان فارسی در بستر تاریخی افغانستان همواره بیش از یک ابزار ارتباطی بوده است؛ این زبان، نقش بنیادی در ساختارهای حکمرانی، دیوانسالاری، فرهنگ سیاسی و حافظه جمعی مردم این سرزمین ایفا کرده است. از دوره احمدشاه ابدالی در ۱۷۴۷ میلادی (۱۱۲۶ هجری شمسی) تا امروز، زبان فارسی نهتنها زبان مکتوبات رسمی و اداری بوده، بلکه وسیلهای برای تثبیت اقتدار سیاسی و گسترش مشروعیت حاکمیتها در افغانستان به شمار آمده است. این مقاله با روش تحلیلی-تاریخی به بررسی جایگاه فارسی در دیوانسالاری حکومتهای مختلف افغانستان میپردازد و چگونگی استمرار، تحول و تهدید این نقش را در سدههای اخیر تحلیل میکند. همچنین تلاش دارد با نگاهی انتقادی، تأثیر سیاستهای زبانی دولتهای معاصر را در تضعیف یا تقویت این جایگاه بررسی کرده و تصویری از آینده ممکن برای زبان فارسی در ساختار حکمرانی افغانستان ترسیم نماید.
کلیدواژهها: زبان فارسی، دیوانسالاری، افغانستان، احمدشاه ابدالی، سیاست زبانی، هویت فرهنگی
مقدمه
زبان، نهفقط ابزاری برای ارتباط، بلکه وسیلهای برای قدرت، نظم سیاسی و مدیریت حکومتی است. در بستر افغانستان، زبان فارسی طی قرنها بهعنوان زبان فرهنگی، ادبی و اداری، در تار و پود حکومتداری تنیده شده است. بر پایه شواهد تاریخی، از عهد غزنویان، سلجوقیان و تیموریان گرفته تا بنیانگذاران دولت مدرن افغانستان در قرن هجدهم، زبان فارسی همواره زبان فرمانروایی بوده است؛ زبانی که فرمانها، احکام، مکاتبات دولتی و روابط خارجی بدان نگاشته میشد.
این مقاله تلاش میکند تا نقش محوری زبان فارسی در دیوانسالاری افغانستان را از ۱۷۴۷ میلادی تاکنون تحلیل کند. در این مسیر، تحولات ساختار اداری، سیاستگذاری زبانی دولتها، و تلاشهای اقلیتستیزانه برای حذف یا تضعیف جایگاه این زبان مورد بررسی قرار میگیرد.
روش تحقیق
روش مورد استفاده در این مقاله، روش تحلیلی-تاریخی است. دادهها و شواهد از منابع کتابخانهای و دیجیتالی شامل کتابهای تاریخی، پژوهشهای دانشگاهی، مقالات علمی و اسناد رسمی گردآوری شدهاند. تلاش شده با استفاده از منابع معتبر داخلی و بینالمللی، تصویری دقیق از روند تاریخی جایگاه زبان فارسی در حکومتداری افغانستان ارائه شود. تحلیل دادهها با تکیه بر مقایسه تاریخی و بررسی سیاستهای زبانی در دورههای مختلف انجام شده است.
۱. شکلگیری دولت مدرن افغانستان و تثبیت فارسی بهعنوان زبان فرمانروایی: با تشکیل دولت مستقل افغانستان توسط احمدشاه ابدالی در سال ۱۷۴۷ میلادی، ساختار دیوانی کشور با تکیه بر سنتهای پیشین حکومت صفوی، تیموری و بابری شکل گرفت؛ در این ساختار، زبان فارسی نقش اساسی داشت. مکاتبات رسمی، فرمانها، دستورات نظامی، معاهدات خارجی و حتی سکههای ضربشده از کتیبههای فارسی برخوردار بودند. با آنکه احمدشاه و بسیاری از حاکمان پس از او پشتونتبار بودند، اما از زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی دربار و دولت استفاده میکردند.
دیوانسالاری در آن دوره بر مبنای تجربههای ایرانی و هندی استوار بود و در هر دو نظام، فارسی، زبان مدیریت و نظم حکومتی محسوب میشد. بهعنوان نمونه، دیوانها و دفاتر حکومتی مانند دیوان رسائل، دیوان انشاء، دیوان لشکر و دیوان مالیه، همگی به فارسی فعالیت میکردند. حتی در دربارهای محلی نیز از فارسی بهعنوان زبان نخبگان استفاده میشد.
۲. دوره امیر عبدالرحمان و سیاست زبانی دوگانه: در اواخر قرن نوزدهم، امیر عبدالرحمان خان (۱۸۸۰–۱۹۰۱) تلاش کرد دولت مرکزی نیرومندی ایجاد کند. با آنکه وی زبان پشتو را بهعنوان زبان هویت پشتونی مطرح کرد، اما در عمل ساختار دیوانی را بر پایه فارسی حفظ نمود. اسناد موجود از این دوران نشان میدهد که مکاتبات رسمی، اسناد دولتی، مقررات مالیاتی و امور قضا همچنان به زبان فارسی نگاشته میشد.
در همین دوره بود که تضاد میان زبان قدرت (فارسی) و زبان هویت قومی (پشتو) بهتدریج آغاز شد. هرچند زبان فارسی نقش غالب خود را حفظ کرد، اما تلاشهایی برای آموزش زبان پشتو در نهادهای آموزشی و نظامی به راه افتاد.
۳. مشروطیت و گسترش سواد فارسی: با آغاز نهضت مشروطهخواهی افغانستان در دهههای نخست قرن بیستم، نیاز به آموزش عمومی و گسترش سواد بیشتر احساس شد. در این میان، زبان فارسی بهعنوان زبان آموزش، چاپ و رسانه مورد توجه قرار گرفت. مکاتب (مدارس)، نشریات، روزنامهها و آثار علمی به فارسی تولید میشدند. قانون اساسی نخست افغانستان (۱۳۰۱ هجری شمسی) نیز به زبان فارسی تدوین شد.
در این دوره، فارسی جایگاه خود را در دل ملت بیش از پیش تثبیت کرد. حلقات فرهنگی و روشنفکری، اعم از تاجیک، پشتون، هزاره و ازبک، فارسی را زبان فهم مشترک و تعامل سیاسی میدانستند.
۴. دهههای اخیر: تضعیف تدریجی جایگاه فارسی در ساختار حکومتداری: با آغاز دهه ۱۳۵۰ هجری شمسی (۱۹۷۰ میلادی)، با قدرت گرفتن رژیمهای نظامی و سپس حاکمیت کمونیستها، سیاستهای زبانی دچار تحولات شدید شد. در حالیکه زبان فارسی هنوز زبان رسمی بود، اما تلاشهای سیاسی برای ترویج زبان پشتو شدت یافت. بهویژه در دورههای محمد داوودخان و حفیظالله امین، دستورالعملهایی صادر شد که هدف آن جایگزینی زبان پشتو بهجای فارسی در مکاتبات دولتی بود.
پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی، امیدواریهایی نسبت به احیای جایگاه زبان فارسی در عرصه حکمرانی پدید آمد. قانون اساسی ۱۳۸۲ هجری شمسی، فارسی (دری) و پشتو را زبانهای رسمی اعلام کرد. با این حال، در عمل، فارسی همچنان زبان غالب در ادارات باقی ماند. گزارشهای متعددی از جلسات دولتی، اسناد وزارتخانهها و دادگاهها نشان میدهد که بیش از ۷۰٪ مکاتبات اداری به فارسی تهیه میشد.
۵. سیاستهای قومی و زبانزدایی از دولت: یکی از تهدیدهای عمده برای زبان فارسی در افغانستان، سیاستهای قوممحورانه و زبانزدایی از ساختار دولت بوده است. گروههایی در دولتهای مختلف تلاش کردهاند تا با حذف اصطلاحات فارسی از نظام آموزشی و اداری، نوعی ناسیونالیسم زبانی ترویج دهند که نتیجه آن تضعیف هویت مشترک ملی بوده است.
مثال بارز آن حذف واژگان فارسی چون «دانشگاه» و جایگزینی آن با اصطلاحات پشتویی بوده که بسیاری از آنها نه در میان مردم و نه در میان نخبگان رواج نیافتند. با این حال، مقاومت مدنی، فرهنگی و رسانهای مردم به ویژه در شهرهایی چون کابل، هرات، مزار شریف و بدخشان باعث شد تا زبان فارسی همچنان حضور پُررنگی در مناسبات دیوانی و فرهنگی کشور داشته باشد.
نتیجهگیری
زبان فارسی در تاریخ افغانستان همواره فراتر از یک ابزار زبانی صرف بوده است؛ این زبان، ریشه در قدرت، نظم و فرهنگ سیاسی کشور دارد. علیرغم فشارهای سیاسی و تلاشهایی برای حذف یا تضعیف آن، زبان فارسی توانسته با تکیه بر مشروعیت تاریخی، کارایی اداری و محبوبیت مردمی، جایگاه خود را حفظ کند. دیوانسالاری افغانستان بدون زبان فارسی، نه از منظر کارکردی و نه از منظر هویتی، قابل تصور نیست.
حفظ این میراث نیازمند سیاستگذاری عادلانه، پرهیز از تعصبات زبانی، و تکیه بر وحدت فرهنگی است. چنانچه آیندهای باثبات برای افغانستان متصور باشیم، زبان فارسی بهعنوان ستون فقرات فرهنگ دیوانی آن، باید در کانون توجه قرار گیرد.
منابع:
1. Dupree, Louis. Afghanistan. Princeton University Press, 1980.
2. Gregorian, Vartan. The Emergence of Modern Afghanistan. Stanford University Press, 1969.
3. احمد علی کهزاد، «تاریخ مختصر افغانستان»، انتشارات بنیاد فرهنگ افغانستان، کابل، ۱۳۴۷، ص ۱۸۸.
4. فرهنگ، غلاممحمد، «افغانستان در پنج قرن اخیر»، جلد اول، چاپ کابل، ۱۳۵۱، صص ۲۳۴–۲۳۶.
5. سراج، فیضمحمد، «سراجالتواریخ»، چاپ کابل، ۱۳۲۵، ج ۲، ص ۱۰۲.
6. قانون اساسی افغانستان، ۱۳۸۲ هجری شمسی.
7. گزارشهای رسمی وزارت عدلیه و وزارت معارف افغانستان، دوره ۱۳۸۱–۱۳۹۸ هجری شمسی.
8. Habibi, Abdul Hai. “The Persian Language in Afghanistan”, Kabul University Journal, 1963.
9. Saikal, Amin. Modern Afghanistan: A History of Struggle and Survival. I.B. Tauris, 2004.
10. سامی، قسیم، «پژوهشی در جایگاه زبان فارسی در نظام اداری افغانستان»، فصلنامه زبان و سیاست، شماره ۷، تابستان ۱۳۹۵.