زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی، هر دو شاخههایی از زبان پارتی یا پرثویاند که در مراحل مختلف تاریخی و جغرافیایی سیر تحولی خود را پیمودهاند. پهلوی اشکانی در اصل ادامه زبان اوستایی در شمالشرق سرزمین آریانا بوده و پهلوی ساسانی نیز دنباله همین زبان است که با انتقال پارتها به فارس، در اثر آمیزش با زبانهای غیرآریانی، صورت دگرگون یافته به خود گرفته است. برخی دانشمندان، پهلوی ساسانی را به خطا فارسی میانه خواندهاند؛ در حالیکه زبان پارسیدری امروزی نه از دل این زبان، بلکه از بطن زبان بلخی که همان گونۀ تحولیافتۀ زبان پارتی در بلخ و باختر است برخاسته و با حفظ عناصر اوستایی، به تدریج شکل امروزی یافته است. در اینجا با تکیه بر آراء استادان نامدار زبانشناسی و اسناد تاریخی معتبر، خط بطلانی باید کشید بر این باور نادرست که فارسی میانه واسطۀ تاریخی فارسی دری بوده، پارسیدری ادامه طبیعی زبان آریانی باختری و تداوم تاریخی زبان پهلوی اشکانی است، نه پهلوی ساسانی.
زبان اوستایی کهنترین زبان مکتوب آریانی است که ریشه آن به سرودههای گاثایی و ویدایی بازمیگردد. در حدود ۱۴۰۰ ق.م. آریاییها پیش از سکونت در شمال آمودریا، زبان و فرهنگ خود را بر پایه همین سرودهها بنا گذاشتند. بخشی از آنان به شبهقاره هند رفتند و زبان سانسکریت را پدید آوردند، و بخشی دیگر در بلخ و باختر به ایجاد فرهنگ اوستایی و آیین زردشتی پرداختند. اوستا بهعنوان منبع اساسی زبانهای آریانی محسوب میشود.
با مهاجرت هخامنشیها از شمال خزر به فارس و تأسیس امپراتوریشان در قرن ششم ق.م، زبان آنان که نوعی گویش تحولیافته از اوستایی بود بهشدت از زبانهای غیرآریانی مانند عیلامی و آرامی تأثیر پذیرفت. زبان رسمی دولت هخامنشی آرامی و خط آنان میخی سومریالاصل بود. این زبان به دلیل جدایی مکانی و زمانی از اوستا و عدم گرایش هخامنشیان به آیین زردشتی، نتوانست مسیر تحولی زبان پارسی را ادامه دهد.
نقش پارتی و پهلوی اشکانی زبان پارتی یا پهلوی اشکانی، یکی از زبانهای مهم دورۀ میانه، دنباله مستقیم اوستا محسوب میشود. این زبان توسط اشکانیان بلخی، که از قوم داهه و از نژاد آریایی بودند، در قرن سوم ق.م توسعه یافت. آنان پس از شکست یونانیان، زبان پارتی را بهعنوان زبان رسمی، اداری و دینی امپراتوری خود در بلخ و سپس در فارس تثبیت کردند.
پارتیها با احیای آیین زردشتی و گردآوری اوستا، ارتباطی عمیق با سنت اوستایی برقرار کردند. در زمان مهرداد اول، زبان پارتی به فارس منتقل شد و جایگزین زبان یونانی و آرامی شد. با تأسیس دولت ساسانی، این زبان با تأثیراتی از زبانهای غیرآریانی به پهلوی ساسانی تبدیل شد.
برخی پژوهشگران، زبان پهلوی ساسانی را به اشتباه «فارسی میانه» نامیدهاند، حال آنکه این زبان دنباله مستقیم زبان پارتی است که در فارس تحت تأثیر عوامل زبانی غیربومی تغییراتی یافتهاست. پهلوی ساسانی از نظر واژگانی، دستوری و تاریخی، پل مستقیمی به پارسیدری امروزی نیست.
زبان بلخی، کوشانی و زایش پارسیدری
در بلخ و باختر، زبان پارتی در تعامل با زبانهای سغدی، تخاری و خوارزمی به زبان بلخی یا کوشانی تحول یافت. این زبان که آثار آن در کتیبههای سرخکوتل، رباطک و روزگان ثبت شده، پایهگذار زبان پارسیدری امروزی است. با ورود اسلام، خط عربی جایگزین شد و این زبان با نام پارسیدری شناخته شد. برخلاف پهلوی ساسانی، پارسیدری ارتباط زندهای با ریشههای اوستایی و پارتی دارد.
گسترش پارسیدری از خراسان به فارس
پارسیدری در قرن چهارم هجری از بلخ و باختر به سوی غرب و جنوبغرب خراسان گسترش یافت. شاعران برجستهای چون رودکی، شهید بلخی، دقیقی، و رابعۀ بلخی در این مرحله نقش بنیادینی داشتند. سپس این زبان در قرنهای پنجم تا هشتم در مناطقی مانند ری، آذربایجان و شیراز از سوی شاعرانی چون قطران تبریزی، خاقانی، نظامی، سعدی و حافظ گسترش یافت.
پارسیدری شباهتهای بیشتری به پهلوی اشکانی دارد تا پهلوی ساسانی. در پهلوی ساسانی واژگان غیرآریانی وارد شده و برخی قواعد دستوری تغییر یافتهاند. مثلاً ضمایر در افعال ساسانی در ابتدای فعل میآمدند، اما در پارسیدری در پایان. همچنین، تحولات آوایی واژگان در پارسیدری نظاممندتر از پهلوی ساسانی است.
بر پایۀ شواهد زبانی، تاریخی و جغرافیایی، زبان پارسیدری دنباله طبیعی زبان بلخی/کوشانی است که خود ادامه زبان پارتی و اوستایی میباشد. برخلاف برداشت برخی محققان، پهلوی ساسانی که در محیط زبانی و فرهنگی متفاوتی شکل گرفت، نمیتواند جایگاه «فارسی میانه» را داشته باشد. اصطلاح «فارسی میانه» نیاز به بازنگری دارد و بازشناسی جایگاه واقعی زبان پارسیدری، نیازمند توجه به پیوندهای آن با بلخ و باختر، نه فارس، است.