اخیراً وزارت سرحدات و اقوام طالبان در سی و سومین نمایشگاه زراعت کابل، محصولات مالداری و صنایع دستی کوچیها را به نمایش گذاشته است. البته نمایش صنایع و محصولات در جای خودش با رویکرد اقتصادی قابل تامل و بررسی است؛ اما این اقدام طالبان برای برجسته ساختن نقش کوچی های که با فرهنگ مدنی بیگانه و با خشونت و بدویت عجین هستند، از یک طرف تلاش برای معرفی و تشویق فرهنگ کوچیگری به عنوان یک نماد از زندگی پر از سختی و تعصب و خشونت است؛ از سوی هم فارغ از مسئله اقتصادی موضوع، می تواند دفاع از بدویت و خشونت و تجاوز باشد. چنانچه در چهار سال گذشته طالبان تمام قد پشت تمام جنایات کوچی ایستادند. بنا پرسش اصلی همین است که آیا این به نمایش گذاشتن و به نوعی تشویق آنان به عصبیت و خشونت، به رونق فرهنگی و اجتماعی کوچیها کمک کرده است یا به تداوم فرهنگ عقبمانده و مشکلات که این گروه هر ساله در مناطق مختلف به وجود می آورد؟ در این گزاره، تلاش میکنیم تا به صورت مختصر دلایل عقبماندگی فرهنگ کوچیگری و آثار آن بر جامعه را مورد بررسی قرار دهیم. همچنین، حمایت حکام و حکومتها و شاهان خود کامه افغانستان از این فرهنگ به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی و اجتماعی نیز در جای خودش قابل تامل است.
کوچیها کیستند
تاریخ کوچیگری در افغانستان به دورانهای دور برمیگردد که گروه ها و اقوام مختلف با توجه به این که مالدار بودند در فصول مختلف جاهای بودباش شان را عوض می کردند. اما پیشرفتها و شهر نشینی و مدنیت، سده هاست که گروه ها و اقوام دیگر از این پدیده به شکل گسترده آن عبور کرده اند. یعنی مدنی شدند و از کوچیگری دست کشیدند. اما در میان پشتونها جماعت کوچی هنوز وجود دارد. این پدیده به ویژه با ورود پشتونهای کوچی به مناطق مرکزی و شمای افغانستان از دوره عبدالرحمن رنگ و بوی سیاسی گرفته و به تدریج به یک شیوه زندگی بین یک طبقه پشتون انجامید. در دورهٔ حاکمیتهای مختلف، به ویژه از دوران عبدالرحمن خان، این پدیده به عنوان ابزار کنترل و تسلط بر سایر اقوام مورد استفاده قرار گرفت. سیاستمداران پشتون با حمایت از کوچیها و ارائه امکانات بیشتر به آنان، زمینههای لازم برای تسلط بر اراضی و منابع دیگر اقوام را فراهم کردند. این سیاستها نه تنها به تداوم اختلافات قومی بلکه به وقوع خشونتها و مشکلات اجتماعی و فرهنگی متعددی منجر شده است. البته کوچی ها هم از پدیده و روش زندگی سودی نبرده اند. آنان قطعا اگر مدنیت و شهر نشینی را درک می کردند به مشقت و سختی کوچی گری رو نمی آوردند.
عقبماندگی فرهنگی کوچیگری در قرن ۲۱
در شرایطی که جهان در حال تغییر و تحول است، وجود فرهنگ مانند کوچیگری در افغانستان به عنوان یک پدیدهٔ شگفتانگیز و غیرقابل قبول تلقی میشود. چند عامل اصلی در عقبماندگی فرهنگی کوچیها نقش دارند: اول، عدم آموزش و پرورش است. دوری کوچیها از سیستمهای آموزشی و فرصتهای فرهنگی و اجتماعی مهمترین دلیل عقبماندگی آنان است. به دلیل مشغلههای روزمره زندگی و نبود منابع آموزشی، کوچیها به شدت از تحصیل و پرورش فرهنگی محروم مانده و این موضوع باعث عدم پیشرفت آنان گردیده است.
دوم هم فقر و فقدان فرصتهای اقتصادی پیشرو است. درست که خانواده کوچی چند شتر و گوسفند دارد که یک سرمایه است ولی سبک زندگی کوچیگری به شکل کوچی های افغانستان با جهان مدرن هم خوانی ندارد.
سوم هم جنگ و درگیریهای مداوم است. جنگهای پیدرپی و ناپایداری سیاسی در افغانستان نیز به تداوم این فرهنگ منجر شده است. کوچیها به عنوان بخشی از پشتونها ابزار مهم مورد استفاده سیاست مداران پشتون بوده اند.
فشار بر کوچیها و ادامهٔ سبک زندگی آنان
شاید تعجبآور باشد که در قرن ۲۱ و با وجود پیشرفت تکنولوژیکی و فرهنگی در دیگر کشورها، کوچیهای پشتون افغانستان همچنان به شیوه زندگی پرمشقت خود ادامه دهند. این مسئله ناشی از چندین عامل است:
اول احساس هویت قومی که بسیاری از کوچیها به هویت قومی و شیوه زندگی خود وابستگی عمیق دارند. این وابستگی اجتماعی به شیوه زندگی خاص مانع از جدایی از این فرهنگاند.
دوم هم کندن از سبکی که در آن زندگی کردهاند، برای آنها مشکلساز به نظر میرسد. این مسئله باعث میشود که حتی در شرایط بحرانی و دشوار به این شیوه زندگی ادامه دهند، به جای انطباق با زندگی مدرن.
سوم هم سواستفاده و تشویق حکومت ها و سیاست مداران پشتون از کوچی ها آنان را به ادامه این سبک زندگی وا داشته است.
فرهنگ خشونت آمیز کوچیها
کشتار، غارت و تجاوز جزء ساختار این فرهنگ شده است. در طول دهههای گذشته، کوچیها بارها به مناطق مختلف افغانستان، به ویژه مناطق مرکزی، حملات وحشیانهای انجام دادهاند. این حملات که به قصد تصرف منابع و چراگاهها صورت میگیرد، غالباً با بیرحمی و خشونت همراه بوده است.
بهار و تابستان، فصل مهاجرت کوچیها به مناطق جدید است و این دوران با نظر به جستجوی چراگاهها، غالباً باعث وقوع خشونت و درگیری با مردم بومی میشود. نمونههای بارز این خشونتها، شامل تصرف زمینها، تعرض به حقوق انسانی و کشتارهای سازمانیافته میباشد. با روی کار آمدن طالبان کوچی های پشتون به شکل وسیع دست به تجاوز و غارت زده اند. نمونه آن در سال جاری که ده ها گزارش در این مورد از مناطق مختلف بویژه بامیان و میدان وردک به دست آمد.
حکام پشتون و سیاستهای قومی
در طول تاریخ افغانستان، حکام پشتون تبار همواره از کوچیها به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی خود بهره بردهاند. در دورهٔ حاکمیت عبدالرحمن خان و حکام بعد از او حمایتهای دولتی از کوچیها به عنوان بخشی از سیاست کنترل اجتماعی و اقتصادی بر دیگر اقوام بوده است. این سیاستها به تحکیم و تداوم فرهنگ کوچیگری و خودمختاری آنها انجامید و باعث شد که هر گونه مخالفت با آن به شدت سرکوب شود.
خلاصه مطلب این که فرهنگ کوچیگری در افغانستان به عنوان یک پدیدهٔ عقبمانده و غیرقابل پذیرش در قرن ۲۱ باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. حمایت حکام پشتون از کوچیگری به عنوان یک ابزار سیاسی، باعث تداوم مشکلات خشونت و بدوی گری شده است.