در پی اظهارات اخیر تیم برچت، نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان ایالات متحده، که از مردم افغانستان خواسته تا علیه طالبان برخیزند و سرنوشت خود را به دست گیرند، بحث درباره ضرورت و امکانپذیری یک قیام عمومی در برابر حاکمیت فعلی در افغانستان مطرح میشود. قیامهای عمومی اغلب از دل بحرانهای اجتماعی به وجود میآیند. از خفقان، محدودیتهای دست و پاگیر سیاسی، تبعیض، ستم و پامال شدن حقوق بشری مردم. شرایط افغانستان فعلاً همین است. حقوق بشری مردم رعایت نمیشود، تبعیض، تعصب، ستم و ترور شهروندان به بهانههای مختلف وجود دارد و خفقان اجتماعی روزگار مردم را خراب کرده است.
در این تحلیل، به سه محور کلیدی یعنی ضرورت قیام عمومی، زمینههای ممکن برای چنین قیامی، و موانع ومحدودیتهای آن پرداخته میشود.
۱. ضرورت قیام عمومی
افغانستان پس از سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان در اوت ۲۰۲۱، با بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی، و حقوق بشری مواجه شده است. نبود مشروعیت داخلی و بینالمللی، سرکوب آزادیهای اساسی، محدودسازی شدید حقوق زنان، بستهماندن مکاتب دخترانه، و حاکمیت خشونتمحور بر مبنای تفسیر تند از شریعت، موجب شده تا فاصله بین مردم و ساختار قدرت فعلی روزبهروز بیشتر شود.
در چنین وضعیتی، قیام مردمی نهتنها یک واکنش طبیعی به ظلم و استبداد است، بلکه ضرورتی تاریخی برای بازگرداندن کرامت انسانی، آزادیهای مدنی، و حق مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسی مردم به شمار میرود. اگر مردم افغانستان خود برای نجات کشورشان گام برندارند، هیچ نیروی خارجی قادر یا مایل نخواهد بود این مأموریت را به انجام برساند؛ چنانچه تجربهی دو دههی گذشته نیز نشان داد که کمکهای خارجی، بدون اتکا به نیروی مردمی، دوام نخواهد آورد.
۲. زمینههای قیام
گرچه طالبان کنترل نظامی گستردهای بر کشور دارند، اما زمینههای اجتماعی و روانی برای شکلگیری یک حرکت اعتراضی فراگیر در حال شکلگیری است.
این زمینهها عبارتند از:
۱- نارضایتی عمومی گسترده در مناطق مختلف کشور، بهویژه در میان اقلیتها، زنان، جوانان تحصیلکرده و شهرنشینها.
۲- فروپاشی اقتصادی، بیکاری گسترده، و فقر روزافزون که نارضایتی مردم را بهشدت افزایش داده است.
۳- وجود سابقه تاریخی قیامهای مردمی در برابر قدرتهای سرکوبگر، که نشان میدهد مردم افغانستان در برابر ظلم خاموش نمیمانند.
۴- رشد شبکههای مقاومت محلی و جبهههای ضدطالبان در برخی مناطق کشور، بهویژه در پنجشیر، بغلان، تخار، بدخشان و برخی نواحی دیگر، که میتوانند نطفهای برای قیام گستردهتر باشند.
۵- افزایش آگاهی سیاسی از طریق رسانههای اجتماعی و ارتباطات دیجیتال، که به بسیج افکار عمومی کمک میکند.
۳. موانع و محدودیتهای قیام
با وجود ضرورت و زمینههای قیام، موانع متعددی بر سر راه مردم افغانستان برای خیزش جمعی علیه طالبان وجود دارد:
۱- سرکوب شدید سیاسی و نظامی توسط ط-البان: کوچکترین اعتراضات با خشونت پاسخ داده میشود، و مردم از عواقب احتمالی شرکت در قیام میترسند.
۲- نبود یک رهبری منسجم و مشروع که بتواند مردم را حول یک برنامه مشخص گرد آورد. اپوزیسیون سیاسی هنوز دچار پراکندگی است.
۳- خستگی روانی مردم از جنگهای چهار دهه گذشته، و بیاعتمادی به گروههای مختلف سیاسی و نظامی.
۴- فقدان حمایت مالی و تسلیحاتی خارجی، بهویژه پس از قطع کمکهای ایالات متحده و دیگر کشورها، باعث شده نیروهای مقاومت با مشکلات جدی روبهرو باشند.
۵- اختلافات قومی، زبانی و مذهبی که میتواند مانع وحدت ملی در مسیر قیام شود، اگر مدیریت نشود.
فرجام سخن اینکه؛
با در نظر گرفتن شرایط کنونی، قیام عمومی مردم افغانستان علیه طالبان یک ضرورت تاریخی برای پایاندادن به حاکمیت انحصاری، سرکوبگر و بیپایه است. این قیام، اگر بر مبنای خواست ملی، عدالتمحور و با پرهیز از افراطگرایی باشد، میتواند زمینهساز آیندهای بهتر برای افغانستان گردد.
اما برای تحقق چنین خیزشی، باید روی رفع موانع ساختاری، ایجاد رهبری ملی قابلاعتماد، تقویت همبستگی اجتماعی، و جلب حمایت دیاسپورا و جوامع جهانی کار شود. افغانستان تنها زمانی به سوی رهایی گام خواهد نهاد که مردم آن، خود، برای تغییر قیام کنند چنانکه تیم برچت نیز تأکید کرد: سرنوشت سیاسی کشور باید به دست خود مردم تعیین شود، نه از راه امید بستن به کمکهای خارجی.