پس از سقوط نظام جمهوریت نیمبند و روی کار آمدن طالبان در افغانستان، بسیاری از رهبران سیاسی نظام گذشته به شمول اکثریت رهبران جامعه شیعه کشور از افغانستان فرار کردند. با رویکار آمدن طالبان اما و با توجه به مصاحبههای سران این گروه در حاشیه کنفرانسهای مختلف، انتظار بخشی از جامعه تشیع این بود که طالبان تغییر کرده اند و منتظر بودند که شیعیان را به رسمیت شناخته و در حکومت با توجه به میزان نفوس و موقعیت اجتماعی و مذهبی و سیاسی آنان در حکومت سهم دهد.
اما طالبان برخلاف مصاحبههایی که کردند، پس از تصرف کابل و اشغال کرسیها، نه تنها که انتظار همان بخشی جامعه شیعه را برآورده نکردند، بلکه اقدامات متعددی را انجام داده اند که حقوق و آزادیهای شیعیان را نقض میکند.
این اقدامات به صورت خلاصه و موردی شامل موارد زیر بوده است:
۱- تبعیض مذهبی: وقتی نگرش و دیدگاه تحصیلکردگان جامعه شیعه را نگاه کنیم، بسیاری از وضعیت موجود ناامید هستند. از سوی هم بسیاریها معتقد اند که طالبان به طور سیستماتیک و پیوسته نسبت به حقوق اولیه شیعیان مانند آزادی مذهب و آموزش فقه جعفری محدودیت اعمال کرده اند. بسیاری این انتقاد را نیز مطرح نموده اند که هیچ مقام و مسئول این گروه پاسخگوی خواستههای شیعیان نیست.
۲- تبعیض فرهنگی: یکی دیگر از رویکردهای که متاسفانه در سه سال گذشته به صورت عموم و سیستماتیک اجرا شده، راهبرد ستیز با فارسی است. البته حتی اگر فرض بگیریم که این سیاست سیستماتیک نیست، خوب لازمه اثبات این امر آن است که در مناطق فارسی زبان تمام امورات متداوله بر اساس سند و گویش فارسی انجام شود. از جمله در مناطق شیعه نشین که عموما با گویش خاص فارسی حرف میزنند که برای ادامه حیات نیاز به توجه دارد نه مبارزه با آن.
۳- اعمال خشونت و بعضی از زورگوییهای مقامات محلی طالبان: در سه سال حکومت طالبان حملات متعددی علیه شیعیان از آدرسهای مختلف انجام شده است. یعنی حملاتی که بسیاری آن را با نسل کشی مذهبی پیوند می دهند، همچنان در نظام طالبان مانند دوران جمهوریت انجام میشود. البته مواردی دیگر مانند حمله به مراسم عزاداران حسینی که در بعضی شهرها گزارش گردید، عدم توجه به شورای علمای شیعه، اقدام برای مسدود کردن تلویزیون تمدن، حوزه علمیه خاتم النبیین و دانشگاه خاتم النبیین به عنوان مهمترین مراکز مذهبی شیعیان… همه مصداق تبعیض حکومت طالبان علیه شیعیان را نشان می دهد.
با این وجود، اما اگرچه از سه سال بدینسو چند تشکل و شورا از جمله «شورای علمای شیعه افغانستان» زعامت امور شیعیان در افغانستان را در دست گرفته اند؛ اما با تمامی تلاشهای که این شورا انجام داده است، هیچ گشایشی در امر پذیرش شیعیان همتراز با شهروندان دیگر صورت نگرفته و کماکان مواردی که قبلا ذکر شد، از مهمترین خواستهها و آرزوهای شیعیان بوده و است.
البته به نظر می رسد جامعه شیعه افغانستان برای جلوگیری از تجارب تلخ گذشته و به حاشیه رفتن بیشتر، راهبرد مشخصی برای مواجهه با شرایط کنونی افغانستان داشته باشد.
نخبگان شیعه افغانستان نیاز است که طی یک برنامه ریزی مدون و منظم و بر اساس شاخصههای مبتنی بر واقعیتهای افغانستان و ظرفیت های جامعه شیعه، مولفههای قدرت در زمینههای غیرنظامی همچون قدرت رسانهای، قدرت اقتصادی، قدرت علمی، قدرت اجتماعی و قدرت فرهنگی را پیگیری کنند.
این شاخصهها می تواند در موارد ذیل خلاصه شود:
اول: یک نهاد متمرکز و قدرت مند پیگیر خواستههای شیعیان شود. البته شورای علمای شیعه این پتانسیل را دارد. یعنی لازم است که از ساختن شوراهای موازی حتی به خواست طالبان پرهیز شود و «شورای علمای شیعه» به عنوان تنها مرجع تصمیم گیری برای شیعیان معرفی گردد.
دوم: اصل مهم دیگر در راهبرد شیعیان در شرایط فعلی افغانستان؛ اصل تقویت اتحاد با تمامی مذاهب و اقوام دیگر است. البته بدون شک که در بین اقشار عامه هیچ مشکلی در این راستا از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور وجود ندارد، ولی برای تثبیت بهتر این مسئله باید بر رویکرد برادرانه جامعه شیعه نسبت به سایر هموطنان خود و پایبندی آنها به ارزشهای ملی بیشتر از گذشته تاکید شود.
سوم: نکته آخر و اصلی اینکه شیعیان به صورت جدی از هر تریبون و بلندگوی مطالبه گری کنند. باید همه نسبت به محدودیت های مذهبی و اجتماعی که علیه جامعه شیعه وضع شده، واکنش نشان داده و برای رفع آنها تلاش جدی و مطالبه گری قوی نمایند.. البته این مطالبه گری زمانی می تواند موثر واقع شود که اولا بحث تعدد شوراهایی که اکثرا با نام شیعه تجارت سیاسی می کنند، جمع شود و تمام جناح ها در یک محور گردهم بیایند. نکته دوم هم اختلافات قومی بین جامعه شیعه در شرایط کنونی بسیار فاجعه آفرین است. باید از اختلافات قومی جلوگیری صورت گیرد.