در حوزهٔ شعر عربي همانند دیگر علوم دسته بندی وجود دارد که از آن به طبقات یاد میگردد. میگویند: طبقات شعرا، طبقات فقها، طبقات مفسرین و…
ازین رو شاعران و شعر عربي نیز طبقات خود را دارد که به سه طبقه شهرت یافته اند:
۱-طبقه ای جاهلین (شاعران دورهٔ جاهلیت)
۲- طبقه ای مخضرمین (شاعران که هردو دوره، جاهلیت و اسلام دریافته اند
۳-طبقه ای محدثین (شاعران دورهٔ پسا اسلامی)
شعر در میان عربها از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در تاریخ قبل از اسلام عربها به منظور ارسال پیام، سرزنش وهجو، سرکوب و تحقیر مخالفان، ترغیب جنگجویان از آن بهره می بردند و در تاریخ اسلامی وپسا اسلامی شکل دیگری بخود گرفت ورفته رفته از جمله مصادر مهم در ادبیات عربی وزبان شناسی قرار گرفت ورونق بیشتر یافت تا جاییکه در زمینه فهم معانی قرآنی، حدیث وفقه بعد از دیگر مصادر بدان باید متوسل شد. لذا نگاهی به شعر وشعراء در ادبیات معاصر وکهن عرب امری اجتناب ناپذیر بوده و یک پژوهشگر علوم اسلامی ناگزیر است به این بخش نیز توجه نماید. در میان شاعران عرب زبان نقش موالی نیز قابل دید بوده و نمی توان از تاثیر کارنامه موالی در شگوفای شعر عربي طفره رفت. بشار بن برد که از شاعران دورهٔ فرمانروای امویان و عباسیان است از طبقه سوم شمرده میشود و اورا از زعمای شاعران محدثین میدانند. شخصیت بشار همانند دیگر اندیشمندان افغانستان که در زمینه های مخلتف درخشیدند و کارنامه های فراوان خلق کردند، در پرده مانده است.
بشار بن برد؛ زندگینامه
بشار بن برد از شاعران، ادیبان و اعجوبه های سده دوم هجری قمری است که در بصره می زیست. او را مرعث لقب داده بودند وبنام بشار مرعث(گشواره بگوش) نیز شهرت دارد ازینرو که از کودکی گشواره بگوش داشت.
بشار نابینای مادر زاد بود ودر عین حال از شاعران مطرح عصر عباسیان در میان شعرای محدثین بحاسب می آید. پدر بشار بُرد از سرداران سپاه تخارستان بود که در برابر سپاه اسلام می جنگید. وتوسط مهلب بن ابی صفره اسیر وبه موالات بنی عقیل در خراسان در آمد وسپس به بصره منتقل شد.(بشار بن برد روشندل اصلاح طلب در دوره خلافت عباسی، ص ۷). برد با کنیزی رومی بنام غزاله ازواج کرد که حاصل این ازدواج پسر بنام بشار بود.(همان منبع) . بشار در بیابانهای اطراف بصره ودر میان قبیله بنی عقیل رشد کرد و نمو یافت وبر زبان عربی و رمز ورازهای شعر عربى تسلط کامل یافت. واز تیز هوشی بالای برخوردار بود.
در مورد نژاد وخانواده او معلومات چندانی در دسترس نیست، اما او همواره بر نژاد خود در اشعارش افتخار نموده و خود را از سرداران خانواده آریایی می شمارد و می گوید: اصل من از “قریش عجم است”.
ثمه في الكرام بنى عامر / فروعي، واصلي قريش العجم
بی تردید «برد» پدر بشار تخارستانی است و زادگاه وی تخار افغانستان است، اما با توجه به گستردگی جغرافیای کهن تخارستان که ولايت تخار امروزی، کندوز و بخشهای از بدخشان و بغلان را در بر می گیرد تعیین موقعیت زیست این خانواده با التحديد دشوار است.
صفدی در کتاب” نکت الهمیان في نکت العميان” می نویسد: «بشار بن برد بن یرجوخ، وقال: ذکر صاحب الأغاني في کتابه اسماء اجداد بشار ستة وعشرين جدا، اسمائهم كلها أعجمية». صفدی، نکت الهمیان في نکت العميان. او خود را در اکثر اشعارش از شاهزادگان خراسان خوانده است، و اصفهانی نیز نسب اورا به شاهان کیانی رسانیده است، اما در خصوص تبار او و خانواده اش اطلاعات آماری دقیق در دست نیست که بدان صحه گذاشته شود. و اقوال اورا به گرایش ملی گرای او توجیه کرده اند. که نباید آن را زیاد جدی گرفت.(دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۱۲ص۱۶۲-۱۶۶). او همچنان نسب خود را به خسرو انوشیروان، شاه ساسانی وگاهی نیز به گشتاسب کیانی حامی زردشت میرساند وحتی مادرش را نیز به نسل قیصران روم نسبت داده است. (بشار بن برد ص ۱۱) . او در شعرش به وطن اصلی خود اشاره کرده است که “طخار” باشد.
انا ابن الاکرمین ابا و اما
تنازعنی المزارب “من طخار”
شخصیت اجتماعی بشار
بشار از شاعران تازه گوی سده دوم قمری است، او دارای هوش سرشار، قریحه ای عالی، ذوق سليم، فکر بلند و خلاقیتی شگرف بود. (بشار بن برد ص۱۰)
او در عصر اموی وعباسی می زیست وبا وجود اینکه قیافه ای چندان زیبای نداشت و نابینا نیز بود، مورد توجه محافل علمی وسیاسی قرار گرفته بود (دانشوران روشندل ص۵۵).
او شاعر ناقد وهجو سرا بود که کمتر کسی شاعران از هجو او در امان مانده اند.
او از در هجو و طنز از برتری برخوردار بود.
باری او هنگام قيام ابرهیم بن عبد الله بر علیه منصور در مدح وی شعری سرود و اورا توصیف کرد وبر قتل منصور تشویق نمود، وقتی ابراهیم شکست خورد فورا آن شعر را به زیرکی در مدح منصور وذم ابراهیم تبدیل نمود، وهمین شعر باعث راهیابی او به دربار منصور شد. (دائر المعارف برزگ اسلامی ج۱۲-ص ۱۶۳)
او همواره در اشعار خود بر قوم خود بالیده و خود را نژاد برتر می داند. می گوید:
انا ابن ملوک االاعجمین تعطفت
علي ولي في العامرين عماد
ازین رو وی را به ناسیونالیسمی و نژاد پرستی متهم کرده اند.
شعر و سرایشگری
بشار گرچه چهره اش قبیح و کریه المنظر بود واین وضعیت او را برجسته نشان می داد، اما او بخاطر شعرش شناخته شد. او شاعر روشندل و روشن ضمیر بود. تنها شاعر بود که علی غم کراهت منظر و زشتی بدن به محافل ادبی وقت راه پیدا می کند ومعروف میشود. بشار نابینا بود، اما براحتی می توانست پیرامون خود را ببینید، درک کند، و گیتی را از درون مشاهده کند. او از شاعران مولدین است که زیباترین نوع کنایه ها و استعاره ها را با وجود نابینای در شعرش پیشکش می کرد. رنگ ها را می شناخت، تفکیک می کرد و در شعر می گنجانید.
ماننده این شعر معروفش :
کان مثار النقع فوق روسنا
و اسیافنا ليل تهاوی کواکبه
بشار نه شمشیر دیده بود، نه آسمان و گرد وغبار بلند شده بر فضا. نه تاریکی شب را از منظر دید تجربه کردهبود و نه پرتو ستارگان را، ولی به راحتی توانست این استعاره را در قالب شعر به مخاطبین عرضه کند. اشعار بشار بن برد و شخصیت او بیشتر پس از مرگ وی شناخته شد. بشار در اشعارش بیشتر به بیان مفاهیم آزادی، رد استبداد قومی و سلطه جوی می پرداخت و می کوشید تا تصور جامعه از یک شخص نابینا را تغییر بدهد. او معقتد بود که تنها چشم نیست که مصدر و نیروی معرفت است بلکه گاهی گوش نیز بیشتر از چشم می تواند به معرفت آدمی کمک کند. برای همین وقتی از وی در مورد اینکه با وجود نابینای چگونه از زبیای زنان لذت می برد، پرسیده می شد، می گفت که گوش بهتر از چشم می بیند.
یا قوم اذني لبعض الحي عاشقه
والاذن تعشق قبل الحين احيانا
قالو لمن لا تري تهذی فقلت لهم
الاذن کاالعین توفی القلب ما کانا
آنچه که در شعر وی بیشتر نمایان گردیده است هرزگی و ترسیم زن گرای و شهوت رانی است. ولی نمی توان اثر گذاری شعر بشار بر ادبیات شعری زبان عربی را ناديده گرفت.
بشار سخنور و خطیب بود. او از جمله اندیشمند کلامی بصره بود ویکی از افراد بود که حلقه فرقه ی کلامی بصره ره شکل میداد. حلقه ی که بعد ها به اعتزال روی آرود و واصل بن عطاء آن را پایه گذاری کرد. او از نزدیکان عمرو بن عبید کابلی بود که باهم در خصوص مفاهیم کلامی به بحث و گفتگو می پرداختند. گرچه بشار نتوانست نگرش خاص برای خویش بر گزیند، اما او از سران فکری معتزله شمرده می شود که با واصل بن عطاء و عمرو بن عبيد کابلی اساس اعتزال را گذاشتند و از خطابه و سخنان کلامی وی اندک چیزی در دسترس ما است. وعدم توافق وی با واصل، واصل را بر آن داشت که بشار را به زندقه و الحاد منسوب کند و بشار هم او را هجو کرد. اصمعی، اخفش و فرزدق که از ادیبان و شاعران معروف آن روزگار بودند به شعر بشار استناد می کردند و به جایگاه وی معترف بودندو بشار سرآمد آنها بود. شعر بشار ترکیب از شعر بدوی و شهری بود که بر غنای تراث شعری عرب افزود وبر توسعه ساختمان آن کمک کرد. طاهر بن عاشور نخسیتن بار در میان سالهای ۱۹۵۰- ۱۹۶۶ دیوان مفقود از اشعار وی را پیدا و منتشر کرد که قصیده های این دیوان میزان بالای تسلط وی بر لگام لغت عربی را نشان می دهد و گستردگی دانش بشار بر ترکیب لفظ عربی و واژگان آن را نمایان می کند. او را زعیم شعرای محدَثین می دانند. شعر بشار حتی در زندگانی وی در میان عامه رواج خاصی پیدا کرد بود. بشار در قالب شعر به نقد مسائل سیاسی و اجتماعی می پرداخت و ناهنجاری های جا افتاده در محیط پیرامون خود را به نقد می گرفت. غزلهای بشار بن برد که اغلب با موسیقی خوانده می شد زنان و جوانان را شیفته ی خود می ساخت و خود شیفتگی در شعر بشار همانند خودستایی در شعر خاقانی است کما اینکه کاربرد رنگ در شعر بشار با شوریده شیرازی (شاعر نابینای فارسی زبان) شباهت دارد.
شعر بشار توام با اینکه سبک بدوی و سنتی دارد حد فاصل میان شعر مخضرمین و محدثین دانسته می شود.
در تاریخ معاصر تحقیقهای فروان پیرامون شخصیت بشار و شعر وی در جهان عرب و جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفت است، اما در کشور ما به این مهم توجه چندانی نشده است و اغلب دانشجویان ممکن با این شخص آشنای نداشته باشند.
مهمترین تحقیقات صورت گرفته در مورد بشار بن برد:
۱- دیوان بشار بن برد (شیخ طاهر بن عاشور/شيخ جامعه زیتونیه)
۲- شخصية بشار(محمد النويهي)
۳-المجون في شعر بشار بن برد (د.أحمد علي محمّد)
۳- نظرات في ديوان بشار (د. شاکر الفحام)
زندگی نامه وی را می توان در کتاب های “وفیات الأعیان ابن خلکان” “تاریخ بغداد” خطیب بغدادی مطالعه کرد و اشعار وی را جاحظ در کتاب ” البیان و التبین” و اصفهانی در کتاب معروف خود “الأغاني” به کثرت آورده اند.