دیروز ویدیوییرا در شبکههای اجتماعی دیدم که شماری از برادران و خواهران افغانمان درشهر لندن درعقب درب پارلمان انگلستان، تجمع اعتراضی برگزار کرده و شعار میدادند:«بازی کریکترا نجات دهید!».
آنان این اعتراضرا درحمایت از بازی کریکت، درحالی راهاندازی کرده بودند که در بیشتر از سهسال حاکمیّت طالبان، میلیونها دختر افغانستانی از حق آموزش و رفتن به مکتب و دانشگاه محروم هستند؛ اما هیچکس گواه اعتراض این برادران نبود.
هموطنان پشتون ما درلندن در شرایطی از بازی کریکت دفاع میکنند که اینجا درکابل، طالبان دست هزاران زن نانآور را از کار گرفتهاند و زندهگی را بهکام آنان تلخ و طاقتفرسا نمودهاند.
شعارهای آتشین معترضان در دفاع از بازی کریکت را که شنیدم، صدای گریههای دختران دانشآموز به گوشم طنینانداز شد که درعقب دروازههای بستۀ مکتبها بهباد هوا رفت و کسی آنرا نشنید.
بهنظر میرسد، بستهماندن دروازههای مکتبها و دانشگاهها که باعث شوک روانی، ناامیدی، خودکشی و مهاجرت هزاران جوان درافغانستان شده و پیامدهای فاجعهبار و جبرانناپذیری را متوجه آیندۀ این کشور ساخته است؛ برای حامیان کریکت قصهی مفت و افسانهیی بیش نیست.
آنچه در این ویدیو از همه جالب و ناراحت کننده به نظر میرسید، حضور زنان پشتون بود که در کنار مردان شان در حمایت از کریکت و عادی نشان دادن وضعیت افغانستان شعار میداند.
همین دیروز، روحالله احمدزی، یکی از مقامهای پیشین جمهوریت و از افراد نزدیک به اشرف غنی احمدزی در صفحه تویتر خود نوشته بود:«تیم ملی کریکت صد برابر مهمتر از حقوق بشر، دموکراسی، جمهوریت و مسایل دیگر است». این یاداشت آقای احمدزی سندیست برای اثبات اینکه گفته شد پشتونها کریکت و ارزشهای قبیلویی خود را هیچگاه با آموزش دختران، حقوق بشر، دموکراسی و دیگر ارزشهای انسانی معاوضه نمیکنند.
شعارها و هیاهوی معترضان درلندن درحمایت از کریکت نشان میدهد که آموزش، مکتب و دانشگاه برای آنها مسأله و دغدغه نبوده و در اصل ایشان نگران حذف ارزشهای قبیلهیی خویشاند.
ازاین مسأله چنین استنباط میشود که برخی از وطنداران پشتون، ارزشهای پشتونوالی و قبیلهیی خود را بهبهای تباهی و نابودی کُل کشور خریدار هستند. اگر چنین نبود، پس مانند این اعتراض شان، در دفاع از حق آموزش و بازشدن مرکزهای آموزشی نیز جاده های لندن و کابل را میبستند.
چنین مینماید که بسیاری از برادران پشتون، میان کشاکش هویت و تجدد، موضوع هویت را برگزیدهاند و با تجددخواهی و دانش عصری سر سازش ندارند.
بالفرض اکر سازشی هم داشته باشند، در صورتی است که دانش عصری و مؤلفههای انسان مدرن، در خدمت خواستههای قبیلوی آنان زانو بزند. چنانکه طی دهههای گذشته دیده شد که رهبران کهنهروشنفکر آنان دیموکراسی را به لجنزار بَدویت آلودند و حالا هم دین را سپر اندیشههای قبیلوی خویش ساختهاند.
گذشته از موضوع مسدودکردن مکتبها از سوی گروه طالبان، در جریان هجدهسال نظام جمهوری به رهبری حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی، هیچ دختری در ولایت هلمند از صنف دوازده فارغ نشد و هیچ اعتراضیرا کسی ازاین ناحیه نشنید.
این سالها، دورۀ طلایی درعرصۀ آموزش و پرورش بود که صدها هزار دختر و پسر از مکتبها و دانشگاههای مرکز و سایر ولایتهای افغانستان فارغ و دربخشهای مختلف جامعه سرگرم خدمت شدند. دراین سالها بیش از چهل کشور دنیا با میلیونها دالر در کنار دولت افغانستان از روند آموزش حمایت کردند و در هر روستا یک مکتب ساخته شد. اما در هلمند و دیگر ولایتهای پشتوننشین، علاوه براینکه به دختران اجازه رفتن به مکتب داده نشد، بل ساختمان مکتبها نیز به آتش کشیده شد و در بیشتر نقاط پشتوننشین، از ساختمان مکتبها و مرکزهای آموزشی، بهحیث پوستههای نظامی استفاده میشد.
نهادهای حامی آموزش و پرورش هم اگر برنامههای آگاهیعامه را به باشندهگان این ولایتها برگزار کردند، کارمندان آن سر بریده شدند. باوجود اینهمه، هیچ حرکتی و هیچ اعتراضی در حمایت از آموزش و حفاظت از مکتب، در جامعۀ پشتون بهراه انداخته نشد.
اما امروز دهها آدم دریشیپوش و به اصطلاح باسواد، درعقب درب پارلمان انگستان، تجمع اعتراضی برگزار کرده و شعار سر میدهند که بازی کریکت را نجات دهید! بازیییکه بازیکنان آن با دشمنان کتاب و مکتب، دعوای برادری داشته و با ایشان دیدارهای صمیمانه و بزمهای شعر و ترانه برگزار میکنند.
با توجه به آنچه تا اینجا گفته شد، به جرات میتوان گفت که طالب، شرایط و نا امنی بهانهیی بیش نیست؛ مشکل اساسی دراینجاست که آموزش دختران با فرهنگ قبایلی سازگار نیست.
اما سوالی اساسی دراینجاست که چرا دختران و فرزندان دیگر اقوام قربانی چنین ننگهای قبیلوی شوند.
در پایان میخواهم جهت تأیید و تقویت گفتههایم، به نظر چندتن از چهرههای سرشناس پشتون و غیرپشتون استناد کنم که با صراحت کلام اعلام کردهاند که پشتونهای افغانستان علاقهمندی چندان به مکتب و علوم عصری ندارند:
۱. منیر اکرم، نمایندۀ پاکستان در سازمان ملل گفت که محدودیتهایی که از سوی طالبان بر زنان وضع شده است، برخاسته از دید دینی نبوده؛ بلکه از فرهنگ قبایلی پشتونها منشأ گرفتهاست.
نمایندۀ پاکستان افزوده که فرهنگ پشتونها ایجاب میکند که زنان در خانه نگهداشته شوند و این روند ۱۰۰ سال است ادامه دارد.
۲. عمران خان نخستوزیر پشتونتبار پیشین پاکستان، گفته است که ممنوعیت تحصیل دختران، بخشی از فرهنگ مردم پشتون است و جهان باید به آن احترام بگذارد.
۳. در تازهترین مورد، نورالله منیر، سرپرست پیشین وزارت معارف گروه طالبان، حین نظارت از مکتبهای پسرانه در جنوب افغانستان بیان داشت که مکتبهای دخترانه در افغانستان بهدلیل مشکلات فرهنگی تعطیلاند و مردم در شرایط فعلی نمیخواهند دختران خود را به مکتب بفرستند.