در ماه اپریل/آوریل ۲۰۰۱، شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی و وزیر دفاع فقید دولت اسلامی افغانستان به رهبری استاد برهانالدین ربانی، به دعوت تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا به سرپرستی جنرال فیلیپ موریان به اروپا سفر کرد.
طرح این سفر در کنفرانس ضلح و بازسازی تاجیکستان در شهر ویانا ریخته شده و هزینهی این سفر را شهزاده کریم آقاخان، رهبر مذهبی اسماعیلیان جهان، پرداخته بود.
او در این سفر، علاوه بر سخنرانی در پارلمان اروپا، با وزرای خارجه فرانسه و بلژیک و رییس پارلمان اروپا نیز دیدار کرده و در این سفر از احتمال صدور تروریسم از افغانستان به اروپا و آمریکا سخن گفت و در نقض حقوق بشر و حقوق زنان از سوی طالبان صحبت میکرد.
در سفر تاریخی که احمدشاه مسعود به اروپا داشت، در آنجا به شدت مورد استقبال قرار گرفت.
استقبالها از احمدشاه مسعود تا سرحدی بود که این موضوع حتا در خاطرات سیاستمداران کشورهای همسایه نیز بازتاب یافته است.
مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی، کسی که دو دورهی رییس جمهور ایران بوده است، در خاطرات خود، در تاریخ ۱۶ حمل ۱۳۸۰ نوشته است: «احمدشاه مسعود {وزیر دفاع دولت مجاهدین افغانستان} به اروپا سفر کرده و مورد استقبال قرار گرفته است.»
خود قهرمانِ ملی کشور نیز هنگامی که از اروپا بازگشت، در فرودگاه شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، سفرش را مفید و مثبت ارزیابی کرد.
اتفاقا در آن سالهایی که شهید احمدشاه مسعود به اروپا سفر کرد، طالبان مانند امروز بر اکثر مناطق افغانستان حکمرانی میکردند. سیاستهای طالبان نیز از آن زمان تا کنون چندان تفاوتی نکرده است. آنها آن زمان هم یک حکومت کاملا تکقومی تشکیل داده بودند، و امروز هم. آن زمان نیز زنان را از کار و تحصیل منع کرده بودند، امروز نیز چنین کرده اند.
پس پرسش این است که چرا مخالفان طالبان، دیروز در اروپا طالبان استقبال میشدند اما امروز نه؟ چرا امروزه هیچ کشوری، به جز تاجیکستان، از مخالفان طالبان به صورت علنی جانبداری نمیکند؟
من فکر میکنم آنچه باعث شده بود که شهید احمدشاه مسعود در اروپا جدی گرفته شود، این چهار چیز بود:
داشتن جبهه و جغرافیا و مشروعیت:
وقتی شهید احمدشاه مسعود به اروپا سفر کرد تا به جهان نسبت به خطر گسترش تروریسم هشدار بدهد، جبهات نظامیاش در داخل افغانستان فعال بود و کنترول پنجشیر، بدخشان و بخشهای از تخار، کاپیسا، پروان و بغلان را در اختیار داشت و پس از چند سال مقاومت توانسته بود جغرافیای جنگ را تا سمنگان و سرپل و غور و برخی از ولایات دیگر کشور نیز گسترش دهد. او همچنان عملا به حیث وزیر دفاع دولت اسلامی افغانستان ایفای وظیفه میکرد و دولت استاد ربانی به عنوان دولت رسمی افغانستان در سازمان ملل شناخته میشد. یعنی اینکه احمدشاه مسعود، هم جغرافیا داشت و هم مشروعیت.
جغرافیاداشتن خیلی مهم است. دپلماسی وقتی موفق است که آن را میدان همراهی کند. اگر میدان و جبههای نباشد، هیچ کسی به دپلماسی اهمیت نمیدهد. مشکل امروزی مخالفان طالبان این است که حتا بر جغرافیای به مساحت و اندازهی کلاه احمدشاه مسعود نیز کنترول ندارند.
ایجاد محوریت برای همه اقوام:
از دیگر ویژگی شهید احمدشاه مسعود، داشتن یک تیم ملی و همهشمول بود. در جبههی نظامی که او فرماندهیاش میکرد، شخصیتهای مانند استاد سیاف و حاجی قدیر از قوم پشتون، محمد محقق از قوم هزاره، سیدحسین انوری و و مصطفی کاظمی از قوم سادات، مارشال دوستم و مطلب بیگ و پیرم قل از قوم ازبک حضور داشتند.
در سفری که شهید احمدشاه مسعود به اروپا داشت، او را چهرههای مطرحی از قوم پشتون، هزاره و ازبک نیز همراهی میکرد. چنین ترکیبی خیلی مهم است؛ زیرا نشان میدهد که طرف از همهی اقوام افغانستان نمایندگی میکند و توانایی محورشدن را دارد.
اما وارثان امروزی احمدشاه مسعود نه تنها تا هنوز نتوانستهاند یک محوریت درست برای همهی اقوام ایجاد کنند، بلکه میان خود درگیر اختلافات درون حزبی و کشاکشهای محلیاند. تا زمانی که مخالفان طالبان به این اندازه متشتت باشند، هیچ کشوری این ریسک را نمیکند که از آنها حمایت کند.
داشتنِ روایت:
یکی دیگر از برتریهای شهید احمدشاه مسعود را میتوان داشتن یک «روایت» تعریف کرد. او علاوه بر اینکه علیه طالبان میرزمید، روایتی نیز در تقابل با روایت طالبان تعریف کرده بود. روایت مسعود، اسلام معتدل، انتخابات، حقوق و حقوق زنان بود. این روایت او نیز باعث گردیده بود که دنیا تقابل او با طالبان را تقابل مدنیت با توحش بداند و به مسعود به دیدهی احترام بنگرند.
پیش از سفر مسعود به اروپا، تیمی متشکل از نمایندگان پارلمان اروپا به سرپرستی جنرال فیلیپ موریان به پنجشیر سفر کرده و با او دیدار داشتند. وقتی مسعود روایت خود را برای آنها مطرح کند، جنرال فیلیپ موریان مبارزهی او علیه طالبان را تحسین کرده و تصویری را که او از اسلام ارایه میدهد، به نفع بشریت و همزیستی ملل میخواند.
داشتن یک روایت جذاب و واقعبینانه خیلی مهم است و به سهولت میتواند همبستگی ملی و بینالمللی خلق کند.
متاسفانه مخالفان امروزی طالبان اما فقدان از یک روایت واحد نیز رنج میبرند. هر کسی را بپرسی، یک روایت جداگانه تعریف میکند و تا هنوز نتوانستهاند روی روایت واحد به توافق دست یابند.
کاریزمای شخصی:
برخیها در مقایسه میان مسعود و مخالفان امروزی طالبان میگویند که یکی از مزیتهای او داشتن شخصیت کاریزماتیک بود. او کاریزمای خود را در جنگهایش با اتحاد جماهیر شوروی به دست آورده بود؛ جنگهایی که باعث شهرت جهانی او شد و برایش لقب «فاتح جنگ سرد» را به ارمغان آورد. اما مخالفان امروزی او چنین کاریزما ندارند و تعدادی از آنها متاسفانه به انواع فساد نیز متهماند.