در آستانهی سه سالگی سقوط نظام جمهوریت قرار داریم. سه سال پیش در همین روزها بود که سقوط شهرهای افغانستان به دست طالبان آغاز شد و در ۱۵ اگوست این گروه بر سراسر کشور مسلط شدند.
من در این سلسلهنوشتار قصد دارم به علل و عوامل فروپاشی نظام جمهوریت بپردازم. باورم این است که فروپاشی جمهوریت اتفاقی است که طی یک یا دو ماه اخیر عمر این نظام رخ داده باشد، بلکه فرایندی است که از همان نخستین روزهای تاسیس این نظام در کنفرانس بُن آغاز شد.
من در این سلسلهنوشتار به عمدهترین علل و عوامل و اشتباهاتی که در طی بیست گذاشته اتفاق افتاد و باعث تسریع روند فروپاشی جمهوریت گردید، اشاره میکنم.
از کنفرانس بُن آغاز میکنم.
کنفرانس بُن، نام کنفرانسی است که پس از سرنگونی رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ در شهر بن آلمان برگزار شد. در این کنفرانس، احزاب جهادی افغانستان به همراه ناظران بینالمللی و کشورهای شرکتکننده در جنگ علیه طالبان روی یک روند میان برای بازسازی امور سیاسی کشور گفتگو کرده و در نتیجهی آن یک دولت موقت به رهبری حامد کرزی تشکیل یافت.
این کنفرانس میتوانست سنگ تهداب یک افغانستان باثبات را بگذارد، اگر مرتکب این اشتباه نمیشد: عدم دعوت از طالبان در کنفرانس.
مهمترین اشتباه برگزارکنندگان کنفرانس بن، عدم دعوت آنان از طالبان بود.
طالبان پس از سرنگونی حکومت شان در سال ۲۰۰۱ در موقعیت خیلی خطرناکی قرار گرفته بودند و اکثریت شورای رهبری آنان حاضر بودند در بدل تضمینی برای تامین امنیت جان شان، دست از شورش و مخالفت بردارند.
کارلوتاگال در کتاب «فتحنامهی کابل» مینویسد که پس از حملات ایالات متحده آمریکا و سقوط شمال به دست نیروهای جبهه مقاومت ملی، آن زمان که هنوز کندهار در اختیار طالبان بود، ملاعمر یک هیئتی را که در ترکیب آن امیر محمد آغا، پدر زن ملاعمر، و طیب آغا شامل بودند، نزد کرزی میفرستد. این هیئت نامهای از ملا عمر نیز با خود آورده بود. نامهای که در آن ملاعمر تسلیمی خود را اعلام کرده و در پای آن امضا کرده بود. اما کرزی، ضمن وعده همکاریهای قطعی به طالبان، نامه ملاعمر را تسلیم نمیشود و، به قول کارلوتاگال، از روی ادا و اطوار مصالحهجویی، میگوید که به چنین نامهای ضرورت نیست و مسترد میکند.
آنچه را که کارلوتاگال گفته است نشان میدهد که طالبان در نخستین روزهای سرنگونی حکومت شان در یک وضعیت استیصال قرار داشتند و اگر نمایندگانی از این گروه به کنفرانس بُن دعوت میشد، جنگ برای همیشه در افغانستان پایان یافته بود.
متاسفانه در آن زمان، نه جامعهی جهانی و نه سران جبهه مقاومت، تمایلی به دعوت طالبان در کنفرانس بن نشان ندادند و صریحا با این امر مخالفت کردند.
نتیجهاش این شد که طالبان به پاکستان پناه بردند و در آنجا به حمایت سازمان استخبارات نظامی ارتش آن کشور، دوباره تشکیلات خود را بازسازی و احیا کرده و جنگ علیه نظام جمهوری را آغاز کردند.
یعنی اینکه نظام جمهوری در واقع قربانی استراتژی حذفی برگزارکنندگان کنفرانس بن شدند. برگزارکنندگان تصور میکردند که میتوانند طالبان را برای همیشه از صحنه سیاست در افغانستان حذف کنند. این تصور غلط باعث شد که طالبان به شورش و مخالفت مجدد روی بیاورند و نظام جمهوری را سرنگون کنند.
متاسفانه در حال حاضر، چنین سیاست اشتباهی را طالبان دارند مرتکب میشوند. اینها نیز سه سال میشود حکومتی را تشکیل دادهاند که جز خود شان در آن هیچ قوم، گروه و مذهب دیگری حضور ندارد.
این حکومت نیز محکوم دیر یا زود فروخواهد پاشید. با تفکر حذفی نمیتوان در افغانستان حکومت کرد.