طالبان پس از تسلط بر افغانستان، تلاشهای زیادی در جهت محدود کردن آزادی بیان و سرکوب رسانهها انجام دادهاند. این اقدامات که زیر عنوان «اسلامیت و افغانیت» توجیه میشود، نقض آشکار حقوق اساسی بشری و تلاش برای تحمیل ایدئولوژی طالبانی و پشتونی بر جامعه افغانستان است.
تحمیل بسیاری از مسائل زیر این عنوان، البته از امروز هم نیست. اشرف غنی و دیگر فاشیستان نیز بسیاری از افکار ناسیونالیستی قومی خود را زیر همین عنوان بر مردم تحمیل کردند؛ و حتی در مسائل بسیار کوچک شماری به میدان میآمدند و داد میزدند که فلان کار خلاف اسلامیت و افغانیت ما است.
البته یک نکته را نباید نادیده گرفت که این ترکیب اسلامیت و افغانیت در تفکر طالبان بدون هم معنا ندارند و در همه موارد مکمل یکدیگر هستند. مثلاً اگر عملی کاملاً ازنظر اسلامی مشروع و درست باشد اما با فرهنگ (افغانیت) سازگار نباشد، برای آنها نامشروع است و البته گاهی برعکس آن دیده شده مثلاً عملی که خلاف اسلام اما به عرف و فرهنگی (افغانی) برابر بوده، آن عمل مشروع قلمداد شده است.
طالبان نیز که از زمان به قدرت رسیدن شان در افغانستان، بر این دو اصل تأکید دارند، بیشتر ناشی از همان حس فاشیستی آنها است تا بحث دینی و مسئله ملی. بهطور مثال گرفتن حق آموزش از دختران افغانستان دلیل اسلامی ندارد اما چون از نظر فرهنگ (افغانی) توجیه دارد، دلایل اسلامی هم برای آن تراشیده میشود.
به همین دلیل روز گذشته خالد حنفی وزیر امربهمعروف طالبان در دیدار با مسئولان رسانهها از آنان خواسته است تا فعالیتی علیه «شریعت اسلامی و فرهنگ افغانی» انجام ندهند، زیرا برای آنها قابلقبول نیست. خالد حنفی گفته است که رسانهها باید به «تربیت اسلامی» نسل آینده کمک کنند.
در این دیدار، خالد حنفی همچنان بار دیگر از رسانهها خواست تا فعالیتهای خود را بر محور موازین «شریعت اسلامی» نشر کنند.
درخواست اخیر وزیر امربهمعروف طالبان از رسانهها مبنی بر عدم انجام فعالیتهایی که مغایر با «شریعت اسلامی و فرهنگ افغانی» است، نمونهای آشکار از این سرکوب سیستماتیک تاریخی طالبان است. این سخنان بهطور ضمنی به معنای سانسور هرگونه محتوایی است که با دیدگاههای پشتونی طالبان همخوانی نداشته باشد و عرصه را برای فعالیت رسانههای آزاد و مستقل بیشازپیش تنگ میکند.
علاوه بر این، طالبان با اعمال محدودیتهای شدید بر خبرنگاران، ازجمله بازداشت، آزار و اذیت و حتی قتل، فضایی از ترس و ارعاب را در میان جامعه رسانهای کشور ایجاد کردهاند. این اقدامات وحشتناک، خبرنگاران را از انجام وظایف خود درزمینۀ اطلاعرسانی و انعکاس صدای مردم باز میدارد و به خودسانسوری گسترده در رسانهها منجر شده است.
طالبان همچنین با مسدود کردن رسانهها و سانسور محتوای آنها، تلاش میکنند تا روایت قومی و برداشت دینی خود را به مردم افغانستان تحمیل کنند. این اقدامات، نقض آشکار حق دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان است و مردم افغانستان را از اخبار و اطلاعات موثق و بیطرف محروم میکند.
تلاش طالبان برای ادغام «اسلامیت و افغانیت» در محتوای رسانهها، نگرانیهای عمیقی را در مورد آینده آزادی بیان و فرهنگ در افغانستان به وجود میآورد. این اقدامات، هویت و ارزشهای متنوع اقوام ساکن در افغانستان را نادیده میگیرد و به دنبال تحمیل یک دیدگاه واحد و انحصاری بر جامعه است.
درحالیکه طالبان تلاش میکنند تا اقدامات خود را زیر عنوان هنجارهای اسلامی و باورهای قومی شان توجیه کنند، اما این ادعاها بهشدت موردتردید است، زیرا اسلام یک سری حقوقی را برای مردم به رسمیت شناخته است که رعایت آنها را دولتها وظایف اساسی خود میداند؛ اما در مقابل طالبان از فرهنگ افغانیشان که جز کشتار، ظلم و دورنگه داشتن مردم از پیشرفت و ترقی چیز دیگری ندارد، کمک میگیرد و حتی مشروعترین حقوق که اسلام برای مردم به رسیمت شناخته است را غیررسمی و نامشروع اعلام میکنند.
(اسلامیت و افغانیت) که طالبان زیر چتر آن به عزت و آرامش مردم تجاوز میکنند، ریشه در تعصبات قومی طالبان دارد و غیرازاین هیچ منطق و عقل سلیمی نمیتواند تناقض میان این دو و عملکرد طالب را برطرف سازد.