زبان پارسی در افغانستان بهمثابهی مادر برای فرزندانش است که قرنها است در این کشور نسلهای گوناگونی را تربیت و آموزش داده است.
همهی اقوام افغانستان با تاکید بر این جایگاه، همواره از این زبان آموخته اند و در زندگیشان عملی کردهاند.
روایتهای بسیاری است که در ۵۰ سال پیش، پشتونهای که میخواستند فرزندانشان به جایگاه علمی و اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنند،
آنها را تشویق میکردند که فارسی یاد بگیرند. و این برای آنها بهمثابهی آموزش زبان انگلیسی برای امروز بود.
اما در پهلوی این، همواره حکومتها دشمنی دیرینهای با زبان فارسی داشتهاند و از صدسال به اینسو در زمان امانالله خان و به پیشنهاد محمود طرزی تلاشها برای زدودن زبان فارسی در افغانستان آغاز شد.
زبان فارسی که این زمان، زبان همهی مباحث دولتی و اجتماعی و فرهنگی افغانستان بود، آهستهآهسته از ادارات دولتی برچیده شد. از پول افغانستان حذف گردید و درنهایت، جای آن را در بسیاری از نمادهای افغانستان، زبان پشتو گرفت.
در میان حکومتهای افغانستان داوودخان، بیش از دیگران با زبان فارسی سر ستیز داشت و تلاش میکرد، به قول ظاهر طنین در کتاب «افغانستان در قرن بیستم»، از لوحههای دوکانها در کابل نیز برچیده شود و مأموران دولتی همه مکلف بودند هفتهوار به آموزش زبان پشتو بپردازند.
به قول ظاهر طنین، یکی از سیاستهای جنجالبرانگیز در سالهای ۱۹۳۰ میلادی سیاست دولت در خصوص زبانهای ملی بود. تصمیم برای تعمیم زبان پشتو، در عمل به زیان هر دو زبان پشتو و فارسی تمام شد. او به نقل از دکتر عبدالاحمد جاوید میگوید:
طوری که در فرمان سال ۱۳۱۵ خورشیدی خوانده میشود، مسأله طرد زبان دری و یا نفی زبان فارسی یا سلب حقوق و حیثیت این زبان نیست. فقط در فرمان اینطور گفتهشده و اینطور آورده شده که زبان پشتو باید تقویت شود؛ ولی در عمل کسانی که دستاندرکار تعمیم زبان پشتو بودند راه افراط را در پیش گرفتند.
او در ادامه مینویسد که برخی از کارهای اکادمی پشتو یا پشتو تولنه که باید ترویج زبان پشتو را به شیوه علمی رهبری میکرد به سخن محمدرحیم الهام، استاد دانشگاه کابل، نمایشی و سطحی بود.
پشتو تولنه کارهایی هم کرد که نباید میکرد. از آن جمله یکی این بود که پشتو تولنه پیشنهاد کرد و دولت هم قبول کرد که لوحههای (تابلوهای مغازهها و ادارههای رسمی و ملی همه پشتو شوند. خوب اینیک کار خیلی نمایشی بود و برای پیشرفت و انکشاف زبان پشتو خدمتی نکرد؛ ولی من به چشم سر یکی از لوحهها را دیدم که در اول نوشته بود «سلمانی نور محمد وقتی منسوبین پشتو تولنه رفتند و اینها را وادار ساختند که این لوحهها را پشتو بسازند، پیش رویش یک «د» نوشتند که شد «د سلمانی نور محمد». و از همین قبیل کلمهها و اصطلاحات پشتو در دری هم درآمد و غالباً این اصطلاحات در بیرون هیچ فهمیده نمیشد از طرف دیگر تدریس پشتو را برای اهل اداره و مأمورین دولت جبری ساختند.)
پس از داوود حکومتهای دیگر نیز به پیروی از او تلاشهای بسیاری برای حذف زبان پارسی انجام دادند. در سال ۲۰۰۲ نیز در جرگهی تصویب قانون اساسی، باوجود حضور بسیاری از فارسیزبانان در قدرت، متأسفانه زبان فارسی همچنان از سرود بهاصطلاح ملی، پول، شناسنامه، پاسپورت و بسیاری از ادارات دولتی افغانستان برچیده شده و به تصویب رسید. اما اعتراضات بسیاری از همان آغاز در برابر این تصمیم وجود داشت و دارد.
با رویکار آمدن دوباره طالبان، مساله حذف زبان فارسی بار دیگر جدی شده است. در نزدیک به سه سال گذشته، طالبان تلاش کردهاند که لوحههای بسیاری از دانشگاهها، نهادهای علمی و فرهنگی وادارت دولتی را بردارند و بهجایی آن، لوحه زبان پشتو را قراردادند. مکاتبات دولتی تماماً به زبان پشتو صورت میگیرد و در همهی اجتماعات رسمی داخلی و بینالمللی، زبان افغانستان به پشتو تغییر داده شده است. از سوی دیگر، طالبان تلاش دارند همان سیاست شکستخوردهی داوود درزمینهی آموزش زبان پشتو بهجایی زبان فارسی را روی دست بگیرند و اقداماتی نیز در این زمینه انجام دادهاند. مثلا در بسیاری از ولایات افغانستان تلاش شده است تا زبان فارسی از منابع درسی کودکان افغانستان برچیده شود. این اقدامات طالبان در پنج سال اول سلطهی آنها نیز در افغانستان صورت گرفت، اما ره بهجایی نبرد.
اقدامات طالبان مبنی بر حذف زبان پارسی، میتواند مشکلات بسیاری برای افغانستان به بار آورد، که اهم آنها عبارتند از:
- ایجاد تنش قومی میان اقوام افغانستان؛
- مجبور کردن مردم به یادگیری زبانی که کاربردی برای جهان امروز ندارد؛
- کاهش دسترسی مردم به منابع معتبر علمی؛
- کاهش فرصت توسعه و رشد زبان فارسی و همینگونه زبان پشتو؛
- ایجاد عقده و بدبینی علیه زبان پشتو نزد فارسیزبانان؛
- به چالش کشیدن مناسبات اجتماعی.
و دهها چالش دیگری که براثر تلاش طالبان برای حذف زبان فارسی میتواند برای مردم و جامعه به وجود آید.
ازاینجهت، فارسیزبانان افغانستان بهعنوان میراثداران این زبان، میباید در جهت همبستگی و تلاش برای رشد و تقویت زبان فارسی کارهای را روی دستگیرند. از سوی دیگر، کشورهای فارسیزبان، نباید در شرایط کنونی دست روی دست بگذارند و اجازه دهند تا میراث بزرگ زبان فارسی در افغانستان، توسط یک گروه مستبد به چالش کشیده شود. زیرا بیتوجهی به این مساله، نهتنها بهای سنگینی برای فارسیزبانان افغانستان خواهد داشت که ضربهی محکمی بر پیکرهی زبان فارسی در منطقه خواهد زد.