۲۱ مارچ، روز جهانی شعر، فرصتی برای گرامیداشت از شاعران و نویسندگان و تأمل در قدرت کلمات است.
یونسکو در سیامین اجلاس کنفرانس عمومی خود که در سال ۱۹۹۹ برگزار شد، بهاتفاق آرا، روز ۲۱ مارچ (برابر با نوروز باستانی) را بهعنوان روز جهانی شعر اعلام کرد.
یونسکو به دنبال تعیین این روز اعلام کرد که شعر میتواند نقشی اجتماعی داشته باشد و بهعنوان عاملی برای بیداری و آگاهی مورد توجه واقع شود.
درعینحال، این سازمان تاکید کرده است که شعر میتواند به جوانان برای یافتن ریشهها و تغییر مسیر و یافتن جایگاه خود در جهان کمک کند.
رابطه مردم افغانستان با شعر، رابطه بسیار عمیق است. از قرنها پیش، فارسیزبانان با شعر و ادبیات ارتباط قوی و عمیقی داشته وزندگیشان همواره با این هنر توأم بوده است.
کودکان افغانستان در نخستین سالهای زندگیشان، پس از آموزشهای اولیه دینی به یادگیری شعر شاعران بزرگ روی میآورند.
شاعرانی چون مولانا جلالالدین محمد بلخی، جامی، خواجه عبدالله انصاری، سنایی غزنوی، ابنسینا، رابعه بلخی، مخفی بدخشی و دهها اسطورهی نامدار شعر و ادبیات پارسی از این سرزمین بر خواستهاند. اما پس از قدرت گیری طالبان در کشور، همانگونه که آزادی بیان از سایر حوزهها رخت بربست و هنر و هنرمند با محدودیتهای بیشماری دچار شدند، بر شاعران نیز محدودیتهای جدی وضع گردید.
طالبان در یک اعلامیه، در سال ۱۴۰۱، به شاعران دستور دادند تا از سرودن شعرهای مشابه به ساز و سرود خودداری کنند. آنها در اعلامیههای دیگری بارها گفتند که هیچکس حق انتقاد کردن بر آنها را ندارد و اگر کسی از هر طریقی دست به چنین کاری زد، این اقدام او دشمنی علیه اسلام تلقی شده و با او برخورد جدی خواهد شد.
متأسفانه شمار زیادی از شاعران نیز در دو سال حکومت طالبان توسط این گروه بازداشت، شکنجه و زندانیشدهاند که هنوز هم شماری در زندانهای آنها در وضعیت بیسرنوشتی و زیر فشار و شکنجه به سر میبرند.
افغانستان/ خراسان که مهد شعر و ادبیات و عرفان بود، اینک به زندانی برای شاعران و نویسندگان مبدل شده است؛ طوری که بسیاری نمیتوانند سادهترین شعر انتقادیشان را در شبکههای اجتماعی اشتراکگذاری کنند.
آنچه شاعران در حال حاضر در افغانستان به آن روبرو هستند، عبارتند از:
سکوت و خفقان:
فضای خفقان و ترس بسیاری از شاعران و نویسندگان را به سکوت واداشته است. بسیاری از شاعران و نویسندگان به این باوراند که وقتی نمیتوانیم شعر واقعی بگوییم و یا متن واقعی بنویسیم و درد مردم و جامعه را انعکاس دهیم، بهتر است سکوت کنیم.
خودسانسوری:
ترس از سرکوب و شکنجه توسط طالبان، شماری دیگر از شاعران و نویسندگان را به خودسانسوری و پنهان کردن ایدهها و نظرات آنها مجبور کرده است. شاعران زیادی هستند که عمری در مورد درد مردم و نقد وضعیت موجود در کشور نوشتند، اما حالا از ترس طالبان، به اشعار معمولی و ساده و بدون هیچگونه نقد و ابراز نظری در مورد وضعیت جامعه روی آوردهاند.
مهاجرت و آوارگی:
بسیاری از شاعران و نویسندگان که نتوانستند سکوت کنند، برای حفظ جان خود مجبور شدند افغانستان را ترک کنند و به کشورهای دیگر پناه ببرند.
زندان و شکنجه:
همانگونه که اشاره شد، در میان شاعران افرادی بودند که به اعلامیهها و تهدیدات طالبان توجه نکردند و همچنان بهنقد جامعه و عملکرد طالبان از طریق شعر پرداختند که متأسفانه بسیار زود گرفتار شدند و اکنون در زندانهای طالبان زیر فشار و شکنجه به سر میبرند.
آنچه در افغانستان در حال حاضر بر شاعران و نویسندگان اتفاق میافتد همان وضعی است که در کل بر آزادی بیان و زنان و زبانها اتفاق میافتد. هیچکس در هیچ گوشهی از مملکت حق دادخواهی، نقد و ابراز نظر علیه وضعیت موجود را ندارد؛ و شاعران نیز با توجه به رسالتشان درگیر این محدودیتهای کشنده شدهاند و چارهای جز سکوت، سانسور یا فرار از کشور را ندارند.