مقدمه
شعر، زبان آفرینش است؛ زبانی که از تار و پود احساس و اندیشه بافته میشود تا تصویری از جهان در ذهن انسان بیافریند.
کلمات، حاملان بار معنایی و عاطفیاند که جوهر زیستن انسان را به تصویر میکشند. در جهان شعر، این کلمات از حالتهای معمولی فراتر میروند و در کالبدی تازه، روایتگر عمیقترین لایههای وجود میشوند. اما چه رخ میدهد وقتی این کلمات، دیگر آن طراوت و اصالت نخستین را ندارند؟ آیا میتوان شاعری را در دنیای امروز به مثابه یک مقاومت در برابر ابتذال دانست، یا شعر نیز تسلیم جریانهای سطحی و گذرا شده است؟
در دنیایی که سرعت، مصرفگرایی، و رسانههای اجتماعی بر جنبههای مختلف زندگی حاکم شدهاند، شعر نیز از این طوفان در امان نمانده است. کلمات که زمانی با جان شاعر آمیخته میشدند، اکنون به ابزاری برای جلب توجه سریع تبدیل شدهاند. به جای آفرینش تصاویری که انسان را به تأمل وادارد، برخی از اشعار معاصر، بیشتر به شعارهایی تبلیغاتی شبیهاند که تنها قصد دارند نگاهها را برای لحظهای کوتاه به خود جلب کنند.
این زوال اما تنها یک مسئله ادبی نیست؛ بلکه بازتابی از وضعیتی گستردهتر در جامعه است. ابتذال در شعر، نشانهای از زوال ارزشهای فرهنگی، معنوی و انسانی است. جامعهای که در آن کلمات قدرت خود را از دست میدهند، به تدریج توانایی تفکر عمیق و بیان احساسات اصیل را نیز از دست خواهد داد. آیا میتوان گفت این رنگپریدگی کلمات، نشانهای از بحران هویتی است که فرهنگ معاصر با آن دستوپنجه نرم میکند؟
بازهم چند سوالی پیرامون موضوع، که در ذهن خلق شدهاند:
۱. آیا میتوان ابتذال در شعر را نتیجه تأثیر مستقیم جریانهای فرهنگی و اجتماعی مدرن دانست؟
۲. چگونه میتوان میان حفظ اصالت شاعرانه و هماهنگی با تغییرات زمانه تعادلی ایجاد کرد؟
۳. آیا کاهش عمق و معنای شعر، بازتابی از سطحینگری در سایر عرصههای زندگی انسان معاصر است؟
۴. نقش مخاطبان در تشدید یا جلوگیری از گسترش ابتذال در شعر چیست؟
۵. آیا شاعر امروز میتواند به مقاومت علیه ابتذال بپردازد، یا جریان جامعه او را به ناچار به این مسیر میکشاند؟
تعریف ابتذال و تاثیر آن بر شعر
ابتذال به معنای عمومی شدن و از دست دادن اصالت و عمق است. در شعر، این مسأله به زمانی اشاره میکند که واژهها و مضامین شعری از معنا و تاثیرگذاری خود، تهی میشوند و تنها برای جلب توجه و یا سرگرمی بهکار میروند.
ابتذال در شعر، از دو جهت رونما میگردد:
۱. زبانی: استفاده از کلمات و عبارات کلیشهای، سطحی و تکراری که هیچ نوآوری یا عمقی در خود ندارند. این اشعار معمولاً برای جلب توجه مخاطبان سطحینگر و بدور از در نظر گرفتن، ارزشهای ادبی سروده میشوند.
۲. مفهومی: پرداختن به مسایلی که بینهایت سطحی یا بیمعنا هستند. این شعر صرفا بازتاب دهنده جریانهای موقتی یا زودگذر اجتماعی اند، بدون آنکه این شعر انتقال دهنده احساس و یا تفکری عمیق باشد.
چنین میشود بیان کرد که در زمینه های که در بالا نشانی رفته است؛ شعر و شاعری اگر به ابتذال گرویده شوند، یا همان اصالت، محتوا و مضمون شعری سطحی باشد، میشود گفت که سبب کاهش اعتماد مخاطبان بر شعر، زوال خلاقیت شاعران « البته اینجا هدفم از شاعران، شاعرانی هستند که سطحی به شعر میپردازند» و آسیب بزرگی به هویت یک جامعه وارد میکند. زیرا شعر، یکی از پایههای اساسی فرهنگی یک جامعه است. گسترش اشعار بیکیفیت سبب دور شدن جامعه از معنا و مفهوم واقعی است؛ زیرا شعر تاثیر بسیاری بر فضای جامعه دارد.
علل، نشانهها و پیامدهای ابتذال در شعر و نقش مخاطبان
هرچند که موضوع کنونی، از حوصله این بحث، خارج است و میبایست که در زمینهها و بعدهای دیگری نیز به کنکاش گرفته شود اما خواستم تا حداقل در این پیوند، باب یک گفتگوی خوب را باز کنم تا بتوانیم به ابتذال ترویج یافته در شعر و شاعری، بپردازیم.
شعر امروز نیز، متاثر از وضعیت امروزی است. رسانههای اجتماعی، با گسترش و جهانگیری روزافزون، با ایجاد فضای پخش و نشر شعر، بدون درنظرداشت نظارت آثار ادبی، به گسترش اشعار سطحی و بدون عمق کمک بسیاری کرده است.
شعر امروز نیز، قربانی شده است. قربانی از آنجهت که شعر امروز نیز شبیه جنبههای دیگری از زندگی، قربانی مصرفگرایی شده است و شاعران بیشتر به تولید آثاری میپردازند که جلب توجه کند تا تولید شعرهای با محتوا و معنای درست.
مهم است بدانیم که کاهش آگاهی ادبی و نبود نقد جدی، سالم و سازنده در جامعهما، یکی از مشکلات یا عللای هست که توانسته به گسترش شعر مبتذل کمک کند.
استفاده از واژگان و استعارههای تکراری، سبب رنگپریدگی واژگان یا کلمات شدهاند.همچنان گرایشات شاعرانه، به موضوعات سطحی و گذرا نیز از چالشهای دیگر است که شعر را از ارتباط با دغدغههای اصلی انسانی دور نگهداشته است. مهم است بدانیم که
تاکید بر جذابیت ظاهری شعر نیز از نشانههای قابل مشاهده در ابتذال شعر است.
ابتذال در شعر، نشانهای بارزی از بحران هویتی و معنوی در جامعه است. سرعتمحوری جهان مدرن، شاعران و مخاطبان آنها را از تامل عمیق بازداشته است. شعر که به مثابه، بازتاب جامعه شناخته میشود. وقتی دچار بحران زبانی و مفهومی میشود که در جامعه نیز، ارزشهای فرهنگی و معنوی کمرنگ شده باشند. در این پیوند مثالهای زنده ای را میتوانید از وضعیت جامعه خویش، در ذهن دنبال کنید.
مخاطبان تاثیر مستقیمی در پیوند به ابتذال شعر دارند. آنان به مثابه مصرفکنندگان، نقش کلیدی را ایفا میکنند. عدم آگاهی مخاطبان از ارزشهای ادبی شعر، رفاقت در بازنشر اشعار سطحی، گروهگرایی و نبود نقد سازنده سبب ترویج اشعار سطحی و بیمعنا شده است. مخاطب آگاه میتواند در جلوگیری از انتشار اشعار سطحی کمک کند. او با دقت و خوانش اشعار عمیق، با جهانبینی انسانگرایانه و موضوعات مهم زندگی، به کاهش ابتذال ترویجیافته در شعر کمک کند.
نتیجهگیری
شعر، در ذات خود فراتر از واژههاست؛ پلی است میان جان انسان و حقیقتی که در اعماق هستی نهفته است. اما وقتی واژگان از جان تهی شوند، دیگر نمیتوانند این پل را بسازند و شاعر نیز، بهجای خلق جهانهای تازه، اسیر تکرار و روزمرگی میشود. ابتذال، همچون زهر آرامی است که به ریشههای شعر نفوذ میکند و آن را از اصالت و خلاقیت خالی میسازد. جامعهای که در آن شعر از رسالت خود بازمانده باشد، گویی آینهای است که دیگر تصویر راستین انسان را نشان نمیدهد؛ بلکه تنها بازتابی کدر و تحریفشده از خود را عرضه میکند.
این وضعیت، صرفاً یک مسله ادبی نیست؛ بلکه ریشه در بحرانهای عمیقتری دارد که در متن زندگی انسان معاصر نهفته است. دنیای امروز، با شتاب بیپایان خود، انسان را از تأمل و سکون بازداشته است. در این جهان، واژگان نیز مانند کالاها مصرف میشوند و پس از استفاده، دور انداخته میشوند. اما در همین جهان، نیاز به شعر اصیل، نیازی است که هرگز از میان نمیرود؛ چراکه انسان، همچنان به صدایی نیاز دارد که او را به خود بازگرداند و در میان هیاهو، او را به سکوت دعوت کند.
برای رهایی از ابتذال، نه تنها شاعران که مخاطبان نیز باید رسالت خود را بازشناسند. شاعر باید به کلمات جان ببخشد و مخاطب، باید شنوندهای آگاه و مسوول باشد. شعر، همچون بذر است؛ اگر در خاکی غنی از آگاهی و معنا کاشته شود، میتواند بار دیگر به شکوفه بنشیند. در این مسیر، شعر تنها ابزار نیست، بلکه خویشاوند جان انسان است؛ و شاید تنها در بازگشت به این پیوند، بتوانیم ابتذال را از قلمرو کلمات برانیم و بار دیگر به جوهر ناب زندگی دست یابیم.