یکی از بزرگترین مشکلات مردم افغانستان، نگاه تحقیر آمیز ملت به افراد دارای معلولیت و خانواده های آنهاست. اینکه این افراد نمیتوانند شغل داشته باشند و در کارهای مهم از آنها استفاده صورت نمیگیرد؛ بزرگترین تحقیری است که بر آنها روا داشته شدهاست. مسلما این که بگویم این مسأله هم ربطی به دانش و آگاهی افراد جامعه دارد، در جامعه ما البته اینطور هم نیست. زیرا در کشور ما خیلی از افراد آگاه و دانش آموخته، حتا به سطح نویسندگان، در این دام افتادهاند.
در ویکی پیدیا این قشر جامعه چنین تعریف شده است: «کمتوان، ناتوان یا معلول به فردی گفته میشود که بر اثر ضایعهٔ جسمی، ذهنی، روانی یا توأم، اختلال مستمر و قابل توجهی در سلامت و کارآمدی عمومی وی ایجاد شود، بهطوری که سبب کاهش استقلال فرد در زمینههای اجتماعی و اقتصادی شود. این گروه، شامل معلولان حسی (نظیر ناشنوا و نابینا)، معلولان جسمی و معلولان ذهنی میشود. امروزه به علت بارمنفی ناتوانی یا کمتوانی یا معلول و معلولیت به جای آن از واژه توانخواه استفاده میشود.»
در گزارش ها چنین آمده بود که نرخ فقر در گروه توان خواهان (معلولان) تقریبا دونیم برابر افراد بدون معلولیت است. معلولان در کشور ما، متاسفانه از خدمات بهداشتی خاص و مراقبتهای ویژه مکرر برخوردار نیستند و نهاد هایی که در زمینه فعالیت دارند، به تناسب آدمهایی که در اثر جنگها و یا از رحم مادر این گونه تولد یافتهاند، خیلی کمتر اند. زیرا هر قدر که دامنه جنگ در سرزمین مان گسترش یافت به همان میزان به این افراد، افزوده شد.
متاسفانه در افغانستان نوع نگاه به افراد دارای معلولیت، نگاه کمتوان بودن و ضعیف بودن است؛ نگاهی که توانسته یک قشر بزرگ جامعه را نادیده گیرند. قایل شدن تفاوت میان افراد دارای معلولیت و آنانی که معلول نیستند یک نگاه بدوی و خیلی عقب افتاده است که میتواند صدمات روحی و روانی را در جامعه بیشتر کند. افراد دارای معلولیت را در برابر دیگران حساس سازد و زمینه زندگی سالم میان افراد دارای معلولیت با دیگران را نابود کند.
متاسفانه شوخی های بیمزه افراد و در حالتی که میخواهند کسی را تمسخر نیز کنند با به رخ کشیدن معلولیت افراد، که گویا ناتوانی در او نهفته است، به پیش میرود. در این پیوند دکتر خوشحال نبی زاده، کارشناس صحت عامه، در نقدی بر شماری از گردانندگان یک رسانه دیداری که اصلاح قیچ و کور را در یک برنامه استفاده کردند، چندی پیش در دیوار فیس بوک خود نوشت: « این گردانندهگان برنامههای تفریحی شاید از گل سر سبد رسانههای افغانستان هستند. در معتبر ترین رسانهها و زیر نظر شخصیتهای متعالی و مسلکی کار کردهاند. اما همینها وقتی معلولیت انسانها را به سخره میگیرند اصلا وجدان شان ناراحت نمیشود. در رسانههایی که کار کردهاند/میکنند نیز کسی نیست برایشان یاددهانی کند. اصطلاح قیچ معمولا به انسانهایی که از ناحیه چشم معلولی داشته باشند بهمنظور تحقیر اطلاق میشود.»
همچنان در جای دیگر و در نقدی دیگر، آقای دکتر نبی زاده بر کتابی از طنز پرداز ماهر کشور، آقای حفیظالله مصداق که اسم کتاب طنزی خود را «لنگ قافله» گذاشته است نوشت که: « دید تحقیرآمیز علیه معلولیت و افراد دارای معلولیت به اندازهای در جامعه نهادینه شدهاست که نویسندهگانی به خوبی حفیظ الله مصداق عزیز نیز در دام آن میافتند.
لَنگ در ادبیات ما به دو منظور استفاده میشود: اول برای افراد دارای معلولیت از ناحیه پا. در این معنا برداشت این است که گویا کسانی که از ناحیه پا معلولیت دارند انسانهای کاملی نیستند و نسبت به دیگران ناقص هستند و کار شان را به درستی انجام داده نمیتوانند. دوم این اصطلاح برای افرادی که معلولیت ندارند به منظور تحقیر و برای نشان دادن اینکه گویا آن شخص مثل افراد دارای معلولیت ناقص است، استفاده میشود.
بنابرین، به هر دلیلی که این عنوان انتخاب شده باشد متاسفانه آن انتقاد بالای آن وارد است. امیدوارم در صورت امکان جناب مصداق عزیز و همکاران نشر پرند این مشکل را رفع کنند.»
چنین بر میآید که برخورد مان در تمسخر افرادی که از معلولیت معلولان در آن استفاده میکنیم و هم در رویه های اجتماعی روزانه، خشن و غیر مناسب است. اینگونه برخورد به هیچ عنوان نمیتواند راهگشای یک سرزمین به سوی ترقی و تعالی باشد. هرچند که داد از دانش و آگاهی هم بزنیم، اما اگر این نقطه ها اصلاح نگردد، بدون شک، این راه دور و درازی را که روان هستیم به ترکستان خواهد بود.
بدون شک باید در این زمینه هم آگاهی دهی صورت گیرد و هم تلاش انجام پذیرد که پس از این، از معلولیت افراد نه در تمسخر دیگران استفاده گردد و نه هم معلولان عزیز را ناتوان و کم توان بدانیم.
برای پایان بخشیدن به تفکرات غیر منطقی و بدوی، باید که راهی جست و در این زمینه، تلاش های صادقانه و انسانی را باید انجام داد.