پیشتر خبری خواندم مبنی بر اینکه مدیر کل بیبیسی و مدیر بخش اخبار این شبکه از وظایف خود استعفا دادهاند.
آنچه باعث گردیده تا آنها استعفا بدهند، تحریف سخنان ترامپ در یک مستند است. در این مستند، بخشهایی از سخنرانی ترامپ بهگونهای تدوین شده بود که او گویی مردم را به شورش در کنگره تشویق میکند. دیوی در بیانیهای اعلام کرد که «برخی اشتباهات رخ داده و مسئولیت نهایی با من است».
این ماجرا را که شنیدم، یاد نشرات رسانههای فرامرزی افغانستان افتادم.
رسانههای داخلی افغانستان دروغ و تطهیرگری را بسیار مرتکب میشوند. وضعیت آنها آشکار است که ناگزیراند حسب میل طالبان نشرات کنند؛ در غیر این صورت، دفتر و دیوانشان بسته شده و نشراتشان متوقف میگردد.
اما رسانههای بیرونمرزی نیز هر از گاهی اخبار جعلی نشر میکنند و در دام خبر جعلی میافتند. برخی از این رسانهها بهصورت غیرعمدی در دام اخبار جعلی میافتند و برخی نیز عمداً به نشر و پخش اخبار جعلی مصروفاند.
دستهی اول، پس از تکذیب خبر از سوی منابع رسمی، معذرت میخواهند اما دستهی دوم، همچنان برای جبران یک دروغ، دهها دروغ میبافند.
من با دستهی اول کاری ندارم، زیرا با پوزشخواهی در واقع وفاداری خود به حقیقت و اصل بیطرفی را ثابت میکنند. اما دستهی دوم نیز از دو صورت خالی نیست:
یا برای دروغپراکنی مأموریت دارند که در این صورت میتوان گفت «مأمورند و معذور»؛
یا تصور میکنند که چون هدفشان مبارزه با رژیم قرون وسطایی طالبان است، میتوانند گاهی دروغ مصلحتآمیز بگویند.
دروغ مصلحتآمیز، یعنی دروغی که بتواند به پایان رژیم طالبانی در کشور کمک کند.
من در این مطلب روی سخنم با چنین رسانههاست و مشخصاً با برخی رسانههای برونمرزی، از جمله افغانستانانترنشنال که متهم به نشر اخبار جعلی علیه طالبان هستند.
در معایب دروغ مصلحتآمیز
دروغ «اگر کار کسی باشد، هر آیینه کار فرمانروایان شهر است که دروغ بگویند، و دشمنان و شهروندان خود هر دو را بفریبند؛ و هیچ کسی دیگر نباید از این امتیاز برخوردار باشد.»
این قطعهای از سخنان افلاطون در کتاب جمهوری است. همانطوری که پوپر خاطرنشان میکند، آنچه در این قطعه مهم است، عبارت «از بهر شهر» است. این تعبیر نشان میدهد که افلاطون معتقد بود گاهی میشود به خاطر مصالح شهر یا کشوری دروغ گفت: دروغ شریف.
دروغ شریف، یعنی دروغی که برای مصلحت گفته میشود. چنین دروغی را دروغ مصلحتآمیز نیز مینامند.
شیخالاجل سعدی شیرازی، از مشاهیر ادب فارسی، در کتاب گلستان فصلی را به این موضوع اختصاص داده است که من در اینجا به ذکر نمونهای از آنها اکتفا میکنم:
«پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در حالت نومیدی ملک را دشنامدادن گرفت و سقطگفتن، که گفتهاند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید…
ملک پرسید که چه میگوید؟ یکی از وزرای نیکمحضر گفت: ای خداوند، همین گوید که والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس. ملک را رحمت در دل آمد و از سرِ خون او درگذشت. وزیر دیگر که ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن، او ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی از این سخن درهم آورد و گفت: مرا آن دروغ وی پسندیدهتر آمد از این راست که تو گفتی، که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی. و خردمندان گفتهاند: دروغ مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز.»
یکی از نمونههای دروغهای مصلحتآمیز، احادیث جعلی است که در قرون اولیه اسلام ساخته و پرداخته شدهاند.
مولانا ابوالکلام آزاد، در کتاب غبار خاطر، انگیزه جعل احادیث در صدر اسلام را همین مصالح جمع عنوان کرده و مینویسد:
«در سدههای نخستین پس از ظهور اسلام، در میان آنهایی که احادیث دروغینی بسیار ساختند، شماری از زاهدان و واعظان پارسا نیز جای داشتند. آنها میپنداشتند که برای تشویق مردم به دینداری و نیکوکرداری، ساختن حدیث دروغین هیچ زشتی ندارد.»
این احادیث امروزه گریبانگیر جوامع اسلامی است و مانع عمده در راه توسعه و پیشرفت آنان میباشد.
نمونههای دیگری از دروغ مصلحتآمیز، تحریف حقیقتهای عینی به نفع حقیقتهای حزبی در رژیم نازیسم آلمان و کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی است.
اتحاد جماهیر شوروی حتی «ریاضیات حزبی» داشت و کسی را نمیگذاشت که به غیر از آن چیز دیگری بیاموزد. وب میگوید در یکی از شمارههای مجله علوم طبیعی مارکسیست–لنینیستی آمده است:
«ما در ریاضیات از حزب طرفداری میکنیم. ما در جراحی، طرفدار نظریه خالص مارکسیست–لنینیستی هستیم.»
در آلمان نازی نیز وضع به همین گونه بود. مجله انجمن ریاضیدانان ناسیونال سوسیالیست (نازی) پر از «ریاضیات حزبی» بود.
در این جوامع، آنچه اتفاق افتاده بود، سرکوب حس حقیقتطلبی زیر نام رعایت مصلحت جمعی بود.
بیاعتباری ژورنالیسم
افزون بر سرکوب حس حقیقتطلبی، پیامد بد دیگری که توسل به دروغ مصلحتآمیز برای رسانهها دارد، اعتبارزدایی از ژورنالیسم است.
هگل گفته بود که در دنیای مدرن انسانها از کلیسا به سوی روزنامه گرایش مییابند.
ما امروزه در چنین عصری زندگی میکنیم: عصر رسانهها.
امروزه یکی از ابزارهای اصلی مقاومت در برابر طالبان، رسانهها هستند. همین رسانهها از ظلم و ستم طالبانی و قوانین زنستیزانه و قرونوسطایی آنها پرده برمیدارند و روایت طالبان را به چالش میکشند.
در جنگ روایتها با طالبان، رسانههای افغانستان نیاز به اعتمادسازی با مخاطبان دارند. مخاطبان باید به گزارشهای رسانهها اعتماد کنند و آن را بپذیرند.
اما نشر اخبار جعلی باعث میشود که از رسانهها اعتبارزدایی شود و کسی به گزارشهای واقعی و حقیقی آنها نیز توجه نکند.
مانند همان قصه چوپان دروغگو که در ادبیات ما معروف است. او هر بار به دروغ میگفت که گرگ آمد، اما وقتی واقعاً گرگ آمد، کسی باور نکرد.
اعتبارزدایی از ژورنالیسم، متأسفانه خدمتی است به طالبان.
طالبان دشمنی عمیقی با رسانهها دارند و آنها را تهدیدی جدی برای حاکمیت خود میدانند. از روزی که طالبان به قدرت رسیدهاند، صدها رسانه را بسته و دهها خبرنگار را زندانی کردهاند.
یکی از شیوههای دیگر دشمنی طالبان با رسانهها، اعتبارزدایی از آنان است. ذبیحالله مجاهد در تمام یادداشتها و کنفرانسهای مطبوعاتی خود، رسانهها را متهم به دروغگویی و نشر اخبار جعلی میکند.
اگر ما بیاییم اخبار جعلی نشر کنیم، در واقع در حوزه اعتبارزدایی از رسانهها با طالبان همکاری کردهایم.
نتیجهگیری
در برابر طالبان، حقیقت نیرومندترین سلاح ماست.
دروغ—حتا اگر مصلحتآمیز باشد—بهزودی چون تیغی بازمیگردد و دست گویندهاش را میبُرد.
اگر ژورنالیسم افغانستان میخواهد بماند، باید نخست از اعتماد و راستی محافظت کند؛ زیرا سقوط حقیقت، آغاز پیروزی دروغ است — و این، خدمتی است ناخواسته به طالبان است.