در آستانه چهلوپنجمین سالروز تجاوز قشون سرخ شوروی به افغانستان قرار داریم. این رویداد تلخ، فصلی پر از درد و افتخار را در تاریخ این سرزمین گشود و ملت افغانستان را در آزمونی بزرگ از شجاعت، ایمان، و اراده قرار داد. با گذشت دههها، نظامهای سیاسی مختلفی در افغانستان ظهور و سقوط کردهاند، اما چرخه تاریخ همچنان در گردش است. به گفته ابن خلدون، مورخ نامدار: «گذشته به آینده شبیهتر از آب به آب است.» این شباهتها به ما فرصتی میدهد تا از تاریخ درس بگیریم و مسیر آینده خود را بهدرستی تعیین کنیم.
از این منظر، تجاوز ارتش سرخ به افغانستان چه درسهایی برای امروز و آینده ما دارد؟
۱. اعتماد به قوای بیگانه: اشتباهی نابخشودنی
ماکیاولی میگوید: «به قوای بیگانه دل نبندید؛ اگر پیروز شوند، پیروزی برای خودشان است و اگر شکست بخورند، بار ملامت بر دوش شما خواهد بود.» تاریخ افغانستان بارها این حقیقت را تأیید کرده است. شوروی با اتکا به حزب دموکراتیک خلق و آمریکا با حمایت از افغانهای لیبرال، هر دو فجایعی مشابه به بار آوردند. در نهایت، سرنوشت هر دو رژیم دستنشانده به سقوط انجامید؛ یکی به دار آویخته شد و دیگری با لقب «بابای فراری» از تاریخ کنار رفت.
۲. برتری معنویت بر مادیت
جهاد مردم افغانستان ثابت کرد که ایمان و اراده میتواند بر ماشینهای جنگی و تجهیزات پیشرفته چیره شود. ملتی که به ارزشهای خود پایبند باشد، حتی در برابر بزرگترین قدرتهای جهان نیز ایستادگی میکند. تاریخ به ما آموخت که تسلیم و ترس در برابر اشغالگران اشتباهی جبرانناپذیر است. اما اتحاد، ایمان، و آگاهی همواره پیروزی را در پی دارد.
۳. اشغال آسان، نگهداری دشوار
تاریخ نشان داده است که اشغال افغانستان ممکن است برای قدرتهای جهانی آسان به نظر برسد، اما نگهداری آن غیرممکن است. مقاومتهای مردمی، از ارتش سرخ گرفته تا نیروهای ناتو، نشان داد که افغانستان نه تنها گورستان امپراتوریهاست، بلکه نماد اراده و استقلال یک ملت است.
۴. دشمنی که تو را نابود نکند، قویترت میکند
این سخن نیچه بهوضوح در تجاوز شوروی به افغانستان مصداق یافت. این تجاوز، به جای تضعیف ملت افغانستان، باعث تقویت جبهههای جهاد و ایجاد موجی از همبستگی و اتحاد در میان مردم شد.
۵. پیروزی نظامی محدود؛ شکست سیاسی قطعی
با وجود تلفات محدود شوروی (حدود ۵۰ هزار کشته و مجروح در ده سال)، این تجاوز هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی بر این کشور تحمیل کرد. شوروی نه تنها در عرصه جهانی منزوی شد، بلکه با فروپاشی نظام سوسیالیستی خود، به شکست کامل رسید.
۶. معنویت برتر از مادیگرایی
مردم افغانستان در برابر شعارهای مادیگرایانه شوروی، مانند «نان، لباس، و خانه»، اسلام و استقلال را انتخاب کردند. این انتخاب، پیروزی ارزشهای معنوی و انسانی را بر مادیگرایی به اثبات رساند.
۷. افغانستان: قلب استراتژیک منطقه
موقعیت جغرافیایی افغانستان همواره آن را به نقطهای استراتژیک برای قدرتهای جهانی تبدیل کرده است. اما اشغال این سرزمین به دلیل روحیه استقلالطلبی مردم و حساسیتهای بینالمللی، همواره با شکست مواجه شده است.
۸. استقلال در گرو هوشیاری و اتحاد
تجربه نشان داده است که استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی و اجتماعی ممکن نیست. ملت افغانستان برای حفظ دستاوردهای خود باید بر وحدت ملی، انسجام اسلامی، و ایجاد نظامی عادل و کارآمد تمرکز کند.
۹. جهاد با نام خدا آغاز و با قومگرایی پایان یافت
جهاد افغانستان که با شعارهای اسلامی و استقلال آغاز شد، متأسفانه با گرایش به قومگرایی و جنگهای داخلی به سرانجامی تلخ رسید. این تجربه باید بهعنوان هشداری برای امروز و آینده ما در نظر گرفته شود. وحدت اسلامی و ملی، تنها راه عبور از بحرانها و دستیابی به عزت پایدار است.
۱۰. بیعدالتی، ریشه بحرانها
افغانستان در طول تاریخ، همواره از بیعدالتی، تعصب، انحصارطلبی، و استبداد رنج برده است. این عوامل، زمینهساز شکستهای پیدرپی و محرومیت مردم از طعم واقعی آزادی و پیشرفت بودهاند. تنها راه نجات، بازگشت به اصول عدالت و برابری است.
جمعبندی: درسهایی برای آینده
تاریخ، آیینه عبرت و چراغ راه آینده است. اگر از تجربیات گذشته درس نگیریم، محکوم به تکرار اشتباهات هستیم. مردم افغانستان باید با تکیه بر ایمان، آگاهی، و وحدت، اختلافات قومی و جناحی را کنار گذاشته و منافع ملی را در اولویت قرار دهند.
نظام سیاسی به گونهای باشد که هر فرد و هر قوم، خود را بخشی از منظومه تصمیمگیری بداند و هیچکس احساس محرومیت نکند. تنها با چنین نگاهی میتوان افغانستانی آزاد، متحد، و آباد ساخت. عزت اسلام و آینده کشور در گرو وفاق ملی، وحدت، و هوشیاری رهبران ، فرهیختگان و فرماندهان است.