در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریاییست قعراش ناپدید
مولانا جلالالدین محمد بلخی
روانشناسی بدین باور است که عشق، حیرتانگیزترین و درعینحال، دردناکترین هیجانی است که ممکن است تجربه کنیم. از اینکه بخواهیم تعریف مشخصی برای این پدیده در زندگی ارایه کنیم، سخت است زیرا در طول تاریخ شاعران، نویسندگان، فلاسفه و دانشمندان موضوع موردعلاقهی شان بوده و به آن از جهتهای مختلفی پرداختهاند.
لغتنامۀ دهخدا در مورد عشق میگوید: عشق مانند شاخههایی درختی است که دور عاشق میپیچد و او را خشک میکند. واقعیت عشق همین است هرقدر شیفتهتر، همانقدر خشکیدهتر، شکستهتر و دلباختهتر میشویم. از سوی دیگر، عشق جوانی میبخشد، حس پرواز را به آدمی میدهد و درعینحال تازه بودن و تازه ماندن را یاد میدهد که با هرکدام آن، مستی، شور و جاودانگی نمایان میگردد. شاعران بیشماری در تعریف عشق پرداختهاند. گاه خود را فدای عشق کرده و گاهی هم این فدا کردن در راه عشق را، خیلی کم و پیشپاافتاده دانستهاند.
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
سعدی
یا به تعبیر دیگری از بیدل:
عشق هر جا شوید از دلها غبار رنگ را
ریگ زیر آب خنداند شرار سنگ را
گر دل ما یک جرس آهنگ بیتابی کند
گرد چندین کاروان سازد شکست رنگ را
یا به تعبیر قیصر امینپور:
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
داستان تنهایی، تازهترین اثر شعرهای محمد افسر رهبین، دیروز شنبه در هرات، رونمایی شد. این اثر حاوی شعرهایی است که پس از درگذشت همسفر زندگی استاد، زیور چاپ یافته است. استاد افسر رهبین در گزارش کوتاه و مختصری که از این برنامه، در دیوار فیسبوک خود نشر کرده، گفته است: «که این مجموعه بهیاری دفتر تیکا و انجمن ادبی هرات روگشایی گردید.»
عرفات دنیز، رییس دفتر تیکا، استاد داوود منیر، استاد احمدضیا رفعت و استاد صلاحالدین جامی از سخنرانان این همایش بودهاند که به قول آقای رهبین، سخنان آنها گاه با تحلیلهای حسی و عاطفی، انسان را به گریه فرامیخواند.
سال پار و با درگذشت خانم محمد افسر رهبین، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم افغانستانی، پردهای از وفاداری، تعهد و عشق ایثارگرایانه او برداشت. این شاعر شیرینسخن، پس از درگذشت همسرش، فراوان ابیاتی نوشت که در هرکدام تعهدش را، نسبت به یار سفرکردهاش، بازگو کرده است.
نخواهد گیر و دارِ عشق مَشقی غیرِ سربازی
ازآن در پرده برداری علم بردارِ منصورم
و یا در بیت دیگر؛
تا صنوبر پیکری بالابلندی سر کشد
قامتِ آزادهی سروَت مرا آید به یاد
و اینجا؛
از اتاق هفت رنگِ عشق، با تو یک قلم
نقش و تصویرِ درودیوار یادم مانده است
جان آلن لی در کتاب «رنگهای عشق» خود، عشق را مانند رنگ تشبیه کرده است. لی معتقد است که همانگونه که در طبیعت سه رنگ اصلی موجود است، در عشق نیز سه سبک اصلی وجود دارد. لی همچنان معتقد است که سبکهای فرعی در عشق، از سه سبک اصلی به وجود میآیند.
عشق پرشور، عشق نمایشی و عشق دوستانه را، لی از سبکهای اصلی عشق میداند و در این زمینه معتقد است که سبکهای فرعی عشق، عشق منطقی «واقعگرایانه»، عشق شیدایی و عشق ایثارگرایانه از سه سبک اصلی عشق بهدستآمدهاند. او در پیوند به عشق ایثارگرایانه نظریه جالبتوجه دارد. عشق ایثارگرایانه را، چنان میپندارد که ترکیبی از عشق دوستانه و پرشور باشد. لی میافزاید که عشاق ایثارگرایانه اغلب، گرایشهای معنوی دارند. او عشق ایثارگرایانه را قربانی و محاصره کردن تمامعیار خود میداند.
در عشق ایثارگرایانه چیزی که بیشتر مورد خواندن است، این است که این عشاق، معشوق را «قدیس» میدانند و همواره آرزوی خدمت کردن به معشوقه یا معشوق خویش را دارند. ازاینجهت میشود گفت که عشق رهبین نسبت به یار سفرکرده، همان عشق ایثارگرایانه معنوی است که باوجود خدمت بیچون در طول سفر زندگی، پس از درگذشتاش، هنوز خویشتن را مسوول در برابر او، سربازی در سنگر او و خدمت گذار در راه او میداند.
از محمد افسر رهبین، شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر آثار بیشماری به دسترس خوانندگان قرار گرفته است. اینکه بخواهم در پیوند به کارنامههای او بنویسم، نه توان بر این قلم میبینم و نه هم حوصلهمندی این بحث. این را فقط به خاطری نوشتهام که نشان دهم در سالهای قحطی مهر و عاطفه، در روزگاری که تفنگ جباران بر هر محبت و خوشی، نشانه رفته است و امید را از هر دریچهای شکار کردهاند؛ پرداختن، تعهد و صداقت را میتوان در دلهای مردمی یافت که در پستوی یکخانه نشستهاند و دارند برای گل عشق، آب میریزند.
بدون شک، این روزگار گذشتنی است و آفتاب هستی، بر بام زندگی تابیده خواهد رفت و شاعران، دوباره خواهند سرود و پرداختن به عشق، ایثارگری خواهد خواست و قدیس خواهد بود.
با این بیت دیگری از رهبین گرامی؛ چاپ این اثر را برای آقای رهبین، خانواده ادبیات پارسی و مردم سرزمین پارسی که پرچم عشق بر بام هستیشان، همواره در اهتزاز هست، شادباش و مبارک باد عرض میدارم.
شاعرِ یاغیِ ما، با همه دیوانه سری
نسخۀ درد جز از عشق معظّم نگرفت