زن به عنوان نیمی از پیکره اجتماع و نقش تعیین کننده اش در بقا و گسترش نسل انسانی و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن همیشه مورد توجه بوده است. اما در بسیاری جوامع، زنان از عمده ترین گروه های آسیب پذیر اجتماعی اند و حقوق آنان همواره در معرض تهدید قرار داشته است. مسئله خشونت شاید از مهیبترین پدیده هایی است که زنان را در افغانستان تهدید میکند. خشونت علیه زنان هرگونه رفتار خشن وابسته به جنسیت است، که موجب آسیب جسمی، جنسی یا روانی یا رنج زنان، شود؛ چنین رفتاری میتواند با تهدید، اجبار یا سلب مطلق اختیار و آزادی صورت گرفته و در جمع یا خفا رخ دهد. مسائل اجتماعی جامعه، پدیدههای اجتماعی، اعم از شرایط ساختاری و الگوهای کنشی هستند که در مسیر تحولات اجتماعی قرار میگیرند. مسائل اجتماعی به عنوان پدیدههای نامطلوب، اذهان صاحبنظران و افکار عمومی را به خود مشغول داشتهاند و خشونت از جمله مسائل اجتماعی است که نه تنها متاثر از جنبههای مختلف حیات بشری است، بلکه برآنها نیز تاثیر گذار خواهد بود.
مهمترین عامل خشونت علیه زنان در جامعۀ افغانستان؛ پایین بودن سطح تحصیلات، باورهای نادرست اجتماعی نسبت به زنان و سپردن کارها و فعالیت های منزل به آنان، پنداشته میشود. خشونت علیه زنان، پدیده يی است که ریشه در فقر علمی و فرهنگی یک جامعه دارد هرچند که در دوران جمهوریت قوانین منع خشونت علیه زنان وضع گردید نهادهای داخلی و خارجی حامی زنان، برای پایین آوردن میزان خشونت علیه زنان در افغانستان، فعالیت های زیادی را به خرج داده اند و نهادهای داخلی و خارجی حامی زنان، برای پایین آوردن میزان خشونت علیه زنان در افغانستان، فعالیت های زیادی را به خرج داده اند اما بازهم خشونت علیه زنان آمار بالای داشت.
حقوق زنان در افغانستان بسته به دوره زمانی نوسانی داشته است. پس از تلاش های شاه امان الله خان برای مدرن کردن کشور در دهه ۱۹۲۰، زنان به طور رسمی طبق قانون اساسی ۱۹۶۴ برابری کسب کردند . با این حال، این حقوق در دهه ۱۹۹۰ توسط حاکمان موقت مختلف مانند مجاهدین و طالبان در طول جنگ داخلی افغانستان سلب شد . در طول اولین رژیم طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، زنان از آزادی بسیار کمی برخوردار بودند، به ویژه از نظر آزادی های مدنی . زمانی که طالبان از قدرت برکنار شدند، پس از حملات ۱۱ سپتامبر در ایالات متحده ، حقوق زنان به تدریج تحت ریاست جمهوری اسلامی افغانستان بهبود یافت . طبق قانون اساسی سال ۲۰۰۴، زنان در قانون اساسی با مردان برابر بودند .
پس از تسلط طالبان بر افغانستان در آگوست ۲۰۲۱، بیشتر دختران نوجوان دوباره از بازگشت به تحصیلات متوسطه جلوگیری کردند و زنان از کار در بیشتر بخشهای خارج از صحت و آموزش منع شدند. به زنان دستور داده شد که در ملاء عام از پوشش صورت استفاده کنند و از سفر بیش از ۷۰ کیلومتر (۴۰ مایل) بدون یکی از اقوام مرد نزدیک منع شدند. در دسامبر ۲۰۲۲، دولت طالبان نیز تحصیلات دانشگاهی و تحصیلات ابتدایی را برای زنان در افغانستان ممنوع کرد که باعث اعتراضات و محکومیت بینالمللی شد. در جولای ۲۰۲۲، هیبت الله آخوندزاده ، رهبر منزوی طالبان، انتقادات و خواسته های جامعه بین المللی در مورد محدودیت های حقوق
بشری طالبان را مورد انتقاد قرار داد و هرگونه مذاکره یا مصالحه در مورد “نظام اسلامی” حکومتی خود را رد کرد.
سیر تاریخی خشونت علیه زنان در جهان:
خشونت نسبت به زنان در اشکال مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دارای عمری به قدمت تاریخ بشر است. اگر چه مدارکی دال بر خشونت فیزیکی علیه زنان از دوران گذشته وجود ندارد. اشتروس در مقدمه کتاب خانه پرخشونت، اثر گلز، نبود پژوهش در این زمینه را «بی توجهی انتخاب شده» مینامند. با وجود این، نگرشها و باورها درباره ارزش و جایگاه زنان در هر دوره از تاریخ نشانگر وضعیت زنان در آن دوره تــاریخی میباشد و با بررسی آنها میتوان از جایگاه زنان در ادوار مختلف تاریخ آگاهی کسب کرد. در طول تاریخ همیشه از زن به عنوان جنس پست و مایه بدبختی و شقاوت یاد شده است که فاقد هر گونه نقش مثبتی در جامعه است. زنان در طول تاریخ همیشه از حقوق اجتماعی و انسانی خود محروم بودهاند و موجودیت زن در جامعه کهن تنها در نقش تولید سرباز مطرح بوده است. از دیدگاه قوم یهود زن نسبت به مردان در مرتبه ای پایینتر و جنس پست تر به شمار می آمد یهودیان قدیم در اغلب موارد زن را عامل بدبختی و مصیبت بشر میدانستند.. همانگونه که دورانت روایت میکند یهودیان قدیم به هنگام تولد دختر شمع روشن نمیکردند و مادری که دختر به دنیا می آورد میبایست دو بار غسل کند، اما که به عهد خود با یهوه می،بالید همیشه در نماز خود تکرار می :کرد خدایا ترا سپاسگزارم که مرا زن و کافر نیافریده ای» (دورانت، ۱۳۶۹: ۱۴۸). بر اساس روایات برخی دیگر از ادیان همچون مسیحیت، زن نه تنها عامل نافرمانی و گناه است بلکه متعلق به نوع بشر نیست . در ادیان غیر الهی همچون بودا نیز زن موجودی شریر معرفی شده است که برای فاسد ساختن مرد در درون وی نیروی تعبیه گردیده است. فلسفه وجودی زن نه از آن روی که انسان است بلکه به واسطه زاییدن پسر شکل می گرفت: «در سرتاسر ،شرق زنان تا پسری نزاده بودند، منفور بودند و اگر پسری میزادند تا در میدان جنگ کشته نمی شد، مورد احترام واقع نمی شدند» (همان، ۱۴۸). در بسیاری از تمدنهای قدیمی همچون بابلیها، مصریها، فنیقیها و آشوریها زنان را تنها وسیله عیاشی مردان میشمردند و ارزش دیگری برای آنان قائل نبودند. در هند باستان زن بخش جدایی ناپذیر از شوهرش محسوب میشد و به همین دلیل هرگاه شوهر از دنیا میرفت زن دیگر دلیلی برای زنده بودن نداشت. بعد از مرگ شوهرش وی را زنده زنده میسوزاندند و سوختن و ساختن را نوعی فداکاری زن قلمداد میکردند؛ رسمی که هنوز بعد از گذشت سالیان همچنان انجام میشود در امپراتوری ساسانی بنابر قوانین متداول از قدیم، زن، شخصیت حقوقی نداشت، زن دارای حقوقی نبود، وی از هر لحاظ تحت سرپرستی و قیمومیت خانوار که کدخدا نامیده میشد، قرار داشت (بارتلمه، ۱۳۷۷: ۴۰). یک اعلامیه انگلیسی در ۱۵۶۷م، به شوهران دستور میدهد همسران را در خانه نگاه دارند. در کتابی مربوط به دوران قرون وسطی که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود جی جی کولتون مورخ با توجه به شرایط موجود توضیح داده است که مرد برای اصلاح زنش باید او را کتک بزند. اندرسون اشاره میکند که در غرب، در طول قرنهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ میلادی، مردان حتی مطابق با قانون میتوانستند و اجازه داشتند زنان خود را کتک بزنند و هیچ اعتراض اجتماعی علیه آنها وجود نداشت. «برای مثال قانون فرانسه در قرن ۱۸ م.، خشونت علیه زنان را محدود به ضربه، لگد، مشت زدن به کمر میکند؛ طوری که جایش نماند و از ابزار تیز و برنده استفاده نشود» (اندرسون، ۱۹۹۷). قبل از قرن نوزدهم مردان این اجازه را داشتند که همسرشان را کتک بزنند یا حتی او را به قتل برسانند، بدون آنکه بازخواست شوند. در سال ۱۷۶۸، قانون عرفی آمریکا مدعی بود که شوهر میتواند همسر خود را ضرب و شتم کند تا زمانی که چوب ضخیمتر از انگشت شست نباشد؛ به این ترتیب، عبارت «قاعده انگشت شست» کلیسا از حق مردان برای سرپرستی خانواده هایشان و تعهد زنان برای تسلیم شوهران خود بودن حمایت میکند. طبق قانون مدنی مصونیت بین دو طرف، زنان متاهل هویت قانونی جدا از همسران خود نداشته و نمیتوانستند از شوهران خود به هر دلیلی از جمله تجاوز جنسی و خشونت شکایت کنند در سال ۱۸۴۸، زنان برای اولین بار در کنوانسیون سنکا در ایالت متحده، حقوق اجتماعی، مذهبی و مدنی خود را مورد بحث قرار دادند و از حقوق برابر و مصونیت از سوء استفاده در خانههای خود حمایت کردند. با این وجود، تا سال ۱۹۲۰، با تصویب اصلاحیه ۱۹، زنان از حق رای برخوردار نبودند. در دهه ۱۹۷۰-بیش از ۱۰۰ سال پس از کنوانسیون سنکا، انتشار آثاری همچون «طوفان ملایم یا همسایگان خواهند شنید» پریزین(۱۹۷۴)، و بعدا «همسران کتک خورده» مارتین(۱۹۸۱) و «سندرم زنان کتک خورده» واکر(۱۹۸۴) توجه به فراوانی خشونت علیه زنان را جلب کردند. در امریکا، جنبش زنان علیه خشونت خانگی منجر به شکلگیری جنبش علیه تجاوز به عنف شد. در سال ۱۹۶۶، سازمان ملی زنان(NOW)women ) The National Organization for)تشکیل شد. راهپیمایی «بازگشت تاریکی» در این سالها حاکی از آن است که زنان این حق را دارند که در خیابانها قدم بزنند، بدون آنکه مورد آزار و تجاوز قرار گیرند. با رهبری ارین پیزی، پناهگاههای زنان کتک خورده در انگلستان ایجاد شدند و با الگوگیری از آن، اولین پناهگاه برای زنان خشونت دیده و در معرض تجاوز جنسی در اوایل دهه ۱۹۷۰ در آمریکا تاسیس شد. در سال ۱۹۷۷، یک کنفرانس تاریخی در مورد زنان در هوستون با همکاری زنان سازمان ملل متحد برگزار شد که خاتمه دادن به خشونت علیه زنان، به خصوص زنان کتک خورده را به مهمترین بحث روز بدل کرد. در سال ۱۹۷۹، ائتلاف ملی آمریکا علیه خشونت خانگی تشکیل شد. در سال ۱۹۸۴، قانون پیشگیری از خشونت خانگی در ایالات متحده تصویب شد و تا اواسط دهه ۱۹۹۰ اداره زنان در وزارت دادگستری بازسازی شد در سال ۱۹۹۴، دولت فدرال عنوان چهارم قانون کنترل جرایم خشونتآمیز و قانونگذاری را تصویب کرد که معمولا به عنوان قانون خشونت علیه زنان شناخته میشود. این قانون دارای چهار بخش بود:
- خدمات، آموزش، پلیس و دادستانهای که به برنامههای توقف خشونت علیه زنان کمک میکند.
- خانههای امن برای زنان؛
- حقوق شهروندی برای زنان و عدالت برابر برای زنان در دادگاهها؛
- حمایت از زنان و کودکان مهاجر.
از طریق این قانون کمکهای مالی برای افزایش آموزش، کمکهای حقوقی، ایجاد پناهگاهها، دستگیری و پیگرد عاملان خشونت و حمایت از قربانیان اختصاص یافت. این اقدامات اگر چه تلاش مسمرثمری برای مقابله با خشونت خانگی بودهاند، اما کارهای زیادی هنوز باقی مانده است.
سیری تاریخی خشونت علیه زنان در افغانستان:
درطول امپراتوری درانی (۱۷۴۷-۱۸۲۳) و اوایل سلسله بارکزی، زنان افغان معمولاً در وضعیت پرده و تفکیک جنسیتی که توسط آداب و رسوم پدرسالار تحمیل شده بود،
زندگی می کردند.آداب و رسوم بین مناطق و گروه های قومی تا حدودی متفاوت بود. زنان هیچ نقش عمومی در جامعه ایفا نمی کردند، با این حال برخی از زنان بودند، مانند عایشه درانی که به عنوان شاعر و نویسنده مشهور شدبرای یک زن در حالی که در خلوت حرمسرا زندگی می کرد . و همچنین تعداد زیادی همسر غیررسمی برای دیپلماسی ازدواج قبیله ای داشتند، علاوه بر زنان برده شده حرمسرا که به نام کنیز («کنیز» )نامیده می شدند.
و سورتی یا سوریت (معشوقه) که توسط غلام بچه ( خواجه گان ) محافظت می شود . شاه امان الله خان سال ۱۹۲۱، او قانونی را وضع کرد که ازدواج اجباری، ازدواج کودکان و قیمت عروس را لغو کرد و محدودیت هایی را برای تعدد زوجات ، یک رویه رایج در میان خانواده ها در منطقه افغانستان، ایجاد کرد. در سال ۱۹۶۴ طبق قانون اساسی حقوق زنان برابر کردن و آزادی زنان را در حوزه عمومی ترویج کرد تا از کنترلی که خانوادههای مردسالار بر زنان اعمال میکردند بکاهد و به زنان حقوق برابر از جمله حق رأی عمومی و حق نامزدی اعطا کرد. در این مدت زنان با وجود مشکلات فرهنگ سنن افغانی توانستند در هر عرصه پیشرفت کند. اما در سال ۱۹۹۲، حکومت محمد نجیب الله به دولت اسلامی افغانستان انتقال یافت. زمانی که گلبدین حکمتیار یک کمپین بمباران را علیه دولت اسلامی در کابل آغاز کرد، جنگ در افغانستان وارد مرحله جدیدی شد. در طول جنگ داخلی خشونت آمیز چهار ساله، تعدادی از زنان ربوده شدند و برخی از آنها مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. محدودیتهایی که در زمان تأسیس دولت اسلامی اعمال شد «ممنوعیت مشروبات الکلی و اجرای یک حجاب گاه کاملاً نمادین برای زنان» بود. در ۲۷ آگوست ۱۹۹۳، دفتر تحقیقات و احکام دولتی دیوان عالی کشور دستور اخراج کلیه زنان از مشاغل خود را به سازمان های دولتی و کارگزاران دولتی صادر کرد و در ادامه این حکم صادر شد:«زنان به هیچ وجه نباید خانه خود را ترک کنند، مگر در موارد ضروری، که در این صورت، باید کاملاً خود را بپوشانند، لباس های جذاب و لوازم تزئینی نپوشند، عطر نزنند، جواهرات آنها نباید صدا ایجاد کند. در وسط پیاده رو، با شکوه یا غرور راه نروند، با غریبه ها حرف نزنند، در ملاء عام بلند صحبت نکنند و نخندند، و همیشه باید برای خروج از خانه از شوهرشان اجازه بگیرند.» اما در واقع این فرمان تنها روی کاغذ ماند، زیرا دولت کنترل کافی بر کشور برای اجرای سیاست مورد نظر خود نداشت. در
جریان وضعیت سیاسی بی ثبات که در آن احزاب مختلف اسلامی برای تسلط بر یکدیگر می جنگیدند، زنان در کابل از خانه ها، مشاغل و ادارات خود ربوده شدند و مورد آزار و اذیت گروه های رقیب مجاهدین قرار گرفتند. بسیاری از زنان تحصیلکرده و زنان حرفه ای ربوده و کشته شدند، زیرا مجاهدین ذهن آنها را مسموم می دانستند. در سال ۱۹۹۶، زنان محدودتر شدند. او خواستار اخراج زنانی شد که در تلویزیون ظاهر می شدند. در دوره اول طالبان قیودات بار دیگر بر زنان وضع شد و طالبان اعلان کردن که زنان از رفتن به سر کار منع شده اند و آنها نباید از خانه بیرون بیایند مگر اینکه یکی از اعضای مرد خانواده همراه آنها باشد. هنگامی که آنها بیرون می رفتند، از آنها خواسته می شد که برقع پوشیده ای بپوشند زنان از تحصیل رسمی محروم بودند و معمولاً مجبور به ماندن در خانه می شدند.
در طول حکومت پنج ساله طالبان، زنان در افغانستان اساساً در حبس خانگی قرار میگرفتند و اغلب مجبور میشدند. در این دوره تاریک چندین فرمانده طالبان و القاعده به قاچاق انسان، ربودن زنان وفروش آنها به فحشا و بردگی اجباری در پاکستان دست داشتند. مجله تایم می نویسد: “طالبان اغلب استدلال می کردند که محدودیت های وحشیانه ای که برای زنان اعمال می کردند در واقع راهی برای احترام و محافظت از جنس مخالف بود. رفتار طالبان در طول شش سالی که حکومت خود را در افغانستان گسترش دادند باعث تمسخر شد در ادعا که داشتن. با سپری شدن دوره تاریک برای زنان افغانستان بار دیگر شاید تغییرات بود که یک دولت جدید تحت رهبری حامد کرزی تشکیل شد که شامل زنان مانند افغانستان قبل از دهه ۱۹۹۰ بود. بر اساس قانون اساسی جدید ۲۰۰۴، ۲۷ درصد از ۲۵۰ کرسی مجلس خلق به زنان اختصاص دارد.وضعیت کلی زنان افغان در طول دهه ۲۰۰۰ بهبود یافت، به ویژه در مناطق عمده شهری، اما آنهایی که در مناطق روستایی کشور زندگی می کردند هنوز با مشکلات زیادی روبرو بودند. در آگوست ۲۰۲۱، اشرف غنی ، رئیس جمهور افغانستان و ایالات متحده کشور را ترک کردند و طالبان کنترل را به دست گرفتند و یک دولت جدید کاملاً مردانه ایجاد کردند که موقتا در سطع بین المللی یه رسمیت شناخته نشد. در دوره دوم حکومت طالبان خشونت و قیودات شدید علیه زنان اعمال گردید ، علیرغم تضمین های مکرر طالبان مبنی بر رعایت حقوق زنان، محدودیت های شدیدی برای دسترسی آنان به تحصیل و کار اعمال شده است. در برخی مناطق،
طالبان زنان را مجبور به توقف کامل کار کردند. تحصیل در مقاطع پایین تر فقط در کلاس های جدا شده بر اساس جنسیت از سر گرفته شد. در مقاطع بالاتر (۷ تا ۱۲) و در سطح دانشگاه، کلاس های دختران و بانوان به حالت تعلیق درآمده است. در ۲۷ سنبله، رئیس جدید پوهنتون کابل، محمد اشرف غیرت، اعلام کرد که زنان اجازه ندارند برای تحصیل و کار به دانشگاه بازگردند. طالبان نگرانیهای امنیتی را دلیل این اقدامات ذکر کردند، اما مشخص نکردند که در چه شرایطی دختران مجاز به بازگشت به مکتب خواهند بود.
کابینه موقت جدید طالبان شامل هیچ زن به عنوان وزیر یا معاون وزیر نیست. وزارت امور زنان لغو شد. اعتراضات زنان پس از این اعلامیه ها، به ویژه در کابل، با خشونت نیروهای امنیتی طالبان مواجه شده است. در ماه می ۲۰۲۲، وزارت امر به معروف و نهی از منکر، فرمانی را منتشر کرد که به موجب آن تمام زنان در افغانستان ملزم به پوشیدن پوشش های تمام بدن مانند( برقع یا عبایی همراه با نقاب) در هنگام حضور در انظار عمومی است ، در این فرمان آمده است: (که اقدامات اجرایی از جمله جریمه نقدی، مدت زندان یا انفصال از مشاغل دولتی علیه “سرپرست” مردی که از رعایت
قانون توسط بستگان زن خود کوتاهی میکند، اتخاذ خواهد شد. گروه های حقوق بشر از جمله نمایندگی سازمان ملل در افغانستان به شدت از این تصمیم انتقاد کردند. انتظار می رود این تصمیم بر شانس امارت اسلامی برای به رسمیت شناختن بین المللی تأثیر منفی بگذارد.) در این دوره زنان از دانشگاه، وظایف در موسسات داخلی و خارجی بر دلایل خاص به امر ثانی موکول کرد و بطور کلی زنان از جامعه حذف می شدند اما باز هم زنان افغانستان برای حق خواهی علیه این تصمیم به جاده ریختن و شعار های علیه حکومت طالبان سردادند باز هم جنگجویان طالبان از خشونت کار گرفته و دادخواهی زنان را سرکوب کردند اما این بار مردان هم از دانشگاه ها در کنار زنان ایستادگی کردن و صنفهای درس را پی همدیگر تحریم کردن ،وزیر تحصیلات عالی منع اموزش دختران مشکل بد حجابی و مختلط صنفها عنوان کرد.
جامعه جهانی در مورد این تصمیم اعلامیه را در این مورد منتشر کردندو چندین سازمان های بین المللی فعالیت های شان متوقف کردن. اما طالبان در واکنش گفتن جامعه جهانی حق ندارند در امور داخلی ما مداخله کند و همینطور زنان در جامعه هیچ نقش ندارد.
گفتار سوم: شریعت و منع خشونت علیه زنان:
حفظ و تعالی کرامت انسانی بشر به عنوان خلیفه (جانشین) و حامل روح خداوند (ج) محور احکام اسلام است. رویکرد اسلام به محو خشونت علیه زنان = پاسداشت کرامت انسان (نفی هرگونه ستمگری ستمکشی سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل و تساوی در رشد استعدادهای انسان .
پیامبر اسلام نیز شخصیتی به دور از خشونت بود؛ به گونه ای که روحیه و اخلاق وی در قرآن بهترین خلق و دور از خشونت و تندی وصف شده است. وی برای همه مردم جهان رحمتی از سوی خدا شمرده شده است. رأفت و اشتیاق ایشان به سعادت مردم تا حدی است که خداوند بارها در قرآن به ایشان فرموده است از شدت ترحم و توجه به مردم، گویا میخواهد خود را از بین ببرد. رفتار و شیوه برخورد پیامبر در زندگی نیز به دور از هرگونه خشونت در روابط اجتماعی به ویژه در برخورد با زنان و کودکان بود. ایشان اهانت به زنان را نشانه فرومایگی و زدن زن را دوری از اخلاق و سبب رسوایی در روز قیامت خواند. پیامبر در همۀ زندگی خویش، هیچگاه خدمتگزار یا زن یا هیچ کس دیگر را تنبیه بدنی نکرد. سیره حضرت به گونه ای بود که زنان به راحتی میتوانستند مشکلات و مسائل خود را با ایشان در میان گذارند و بدون نگرانی و تکلف سخن بگویند. وی با مهربانی و ملاطفت بسیار رفتار میکرد و به گواهی تاریخ، هیچ گاه با زنان به تندی و خشونت رفتار نکرد.
متون اسلامی پدیده خشونت در روابط اجتماعی را کانون توجه قرار داده و معمولاً آن را به شدت زشت شمرده شده و منع کرده اند. برخی کلیدواژه ها مانند ايذاء، ظلم، غضب، فظ، سوء خلق، بغی و تجبّر به همۀ انواع خشونت مربوط می شوند. البته در میان این کلمات غضب زمینۀ خشونت است، ولی همه موارد آن را نمی توان خشونت به معنای مصطلح دانست درباره خشونت بدنی، واژه هایی مانند ضرب، لطم، جرح و قتل به کار رفته اند. واژه هایی ماننـد بـذى، لمز، لقب بد، فحش تغییر لحن ،غیبت ،مخاصمه ،بهتان ،مراء، جدال و سـب و به خشونت کلامی اشاره دارند درباره خشونت روانی افزون بر برخی موارد بالا، واژه هایی مانند تجبّر ،روع خرق عسر استهزا لجاج، عنف، و تقبیح وجه به کار رفته است. موضوع خشونت علیه زنان به ویژه در خانواده، در متون اسلامی قرآن و سخنان اولیای دین ، بارها کانون توجه قرار گرفته و به طرق گوناگون سعی شده از آن پیشگیری شود و مهار و برخورد با چنین خشونتی بوده است.
چند آیه قرآن، انواع مختلف خشونت علیه زنان را کانون توجه قرار داده است از جمله بقره (۲) ٣٤ ،۳۱ ،۳۰ ،۲۲۹؛ نساء (٤)، ۱۹، ۳۱، ۳۴، ۱۲۸، ۱۲۹؛ مجادله (٥٨)، ۲؛ زخرف (٤٣) ، (١٧ ص ،(۳۸) ٤؛ تکویر (۸۱) ، ۸ و ۹ نحل (١٦)، ٥٩٥٧ طلاق (٦٥)، ٦.این آیات خشونت علیه زنان را به طور مستقیم کانون توجه قرار داده اند.
یکی از اصول دین مبین اسلام، اصل تساوی انسانهاست. به موجب این اصل که از کرامت ذاتی هر انسانی نشئت میگیرد، هیچ انسانی فراتر یا فروتر از دیگران آفریده نمیشود. از این اصل نتایج دیگری نظیر عدم سلطه شخصی بر شخص دیگر نیز قابل استخراج است، ازاینروست که قرآن کریم در آیه شریفه «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ ترجمه ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند» آیه ۱۳ سوره حجرات. صراحتا به برابری مرد و زن اشاره و تنها مزیت افراد را در تقوا و فضائل اخلاقی و معنوی میداند.یا در آیه مبارکه ٩٨ سوره انعام به « وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ترجمه او کسى است که شما را از یک نَفس آفرید! » به برابری تأکید میکند. با این وصف آیههای شریفه و احادیث نبوی بر برابری و عدم تسلط شخصی بر شخص دیگر اصرار میورزند. دین مقیول اسلام اقدامات را رفع خشونت علیه زنان انجام داده که عبارتند از منع دختر و فرزند کشی، تحديد تعدد زوجات، حمایت از حقوق اقتصادی اجرت) و میراث، مهر و اموال)، حقوق مدنی (انتخاب همسر حق فسخ قرارداد ازدواج، حضانت، اجرت، کارهای مولدی و غیر آن)، حقوق سیاسی (بیعت نبی اکرم (ص) با زنان و مشارکت زنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی، جنگ و دفاع)، حمایت های قضایی از زنان در احکام دیات، قصاص و تعزیرات) و منع آزار زن و مرد مؤمن پیامبر(ص): «من اذى مؤمناً فقد آذاني و من آذاني فقد آذى الله، و من آذى الله فهو ملعون في التوراة والانجيل والزبور و الفرقان آنکه به مؤمنی آزار رساند، مرا آزار کرده است، و آنکه مرا آزار دهد، خدای مرا آزار داده است، و آنکه خدای را آزار در تورات و انجیل و زبور و قرآن، نفرین شده پیامبر(ص): «من احزن مؤمناً ثم اعطاه الدنيا لم يكن ذلك كفارته و لم يوجر عليه( آنکه انسانی را غمگین سازد اگر همۀ دنیا را به او بدهد جبران کارش نمیشود و پاداشی نیز ندارد». پیامبر(ص):(اذل الناس من أهان الناس(پست ترین مردم کسی است که به مردم توهین کند).
همچنان در قرآن کریم می فرماید: «… و عاشروهن بالمعروف…با زنان به نیکی (و مهربانی) رفتار کنید… همچنان «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا….(آیه ۲۳۱ سوره الیقره) و چون آنان را طلاق گفتيد و به پايان عده خويش رسيدند پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد و[لى] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان] نگاه مداريد تا [به حقوقشان] تعدى كنيد و هر كس چنين كند قطعا بر خود ستم نموده است و آيات خدا را به ريشخند مگيريد. (وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا) آیه ۵۸ سوره احزاب (و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی هیچ گناهی می،آزارند، تهمت و گناه آشکاری را بر دوش میکشند).
دلایل خشونت علیه زنان در افغانستان:
خشونت را به اعتبار عامل قربانی و کیفیت آن تقسیم بندی کرده اند. خشونت ممکن است از سوی فرد جمعی افراد اعضای یک گروه یا نهاد اجتماعی صورت گیرد. در همین باره میتوان خشونت را به ساختاری و فردی تقسیم کرد. در خشونت ساختاری قوانین یا فرهنگ یک جامعه به گونه ای است که موجب آسیب روانی و بدنی برخی افراد میشود.
قانون منع خشونت علیه زنان و قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان دوسند مهم و معتبرند که در سطح ملی دولت افغانستان را مکلف می سازد تا در مبارزه علیه تبعیض و خشونت علیه زنان به صورت جدی اقدامات عملی نماید. تصویب این دو قانون از اساسی ترین اقداماتی است که دولت افغانستان در جریان چند سال گذشته، در جهت رفع تبعیض و خشونت علیه زنان را انجام داده است. براساس ماده دوم هر دو قانون، هدف از تصویب آنها، تآمین حقوق قانونی و حفظ کرامت انسانی زن، حفظ سلامت خانواده و مبارزه علیه رسوم، عرف های ناپسند که سبب خشونت علیه زنان می گردد،
فراهم کردن محیط مناسب و مصئونیت کاری و تعلیمی، حمایت از متضر آزار و اذیت و قربانیان خشونت علیه زنان و تعقیب عدلی و قضایی مرتکبان جرم خشونت علیه زنان می باشد. خشونت علیه زنان انواع گوناگونی دارد، اما در اینجا دسته بندی خشونت علیه زنان برمبنای مصادیقی که در قانون منع خشونت علیه زنان، انجام شده است و مصادیق رفتار خشونت علیه زنان را به دسته های همانند خشونت فیزیکی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دسته بندی گردیده است که هر دسته را به صورت فشرده ذکر می شود.
خشونت فزیکی:
خشونت فزیکی شایع ترین نوع خشونت علیه زنان به شمار می رود. این نوع از خشونت، قربانی را به صورت جسمی آسیب می رساند. این دسته از خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی اطلاق می گردد که ممکن است از لمس کردن بدن زن آغاز شده و گاهی تا مرحله آزار و اذیت جسمی زن به پیش می رود. اما آنچه در قانون منع خشونت علیه زنان به عنوان مصادیق از خشونت علیه زنان آمده است که عبارتند از: لت وکوب، آتش زدن و یا استعمال مواد کیمیاوی و سایر مواد خطرناک، مجروح و معلول کردن، آزار جنسی، کار اجباری. از مصادیق رفتار خشونت آمیز، خشونت جسمی و لت و کوب زنان گسترده ترین نوع خشونت علیه زنان را تشکیل می دهد.
خشونت روانی:
خشونت زبانی و روانی که یکی از رایج ترین نوع خشونت علیه زنان است، شرافت، آبرو، غرور و اعتماد به نفس زن را به صورت جدی مورد تعرض قرارداده و متاثر می سازد. این نوع رفتار کمتر به عنوان خشونت مورد توجه قرار می گیرد و آثار و پیامدهای منفی را بر شخصیت، روان، زندگی شخصی و اجتماعی زن دارد. در خشونت های لفظی و روانی قربانیان خشونت از لحاظ روانی آسیب می زنند که در افغانستان کمتر مورد توجه قرار می گیرد. مصادیقی که در قانون منع خشونت علیه زنان به حیث خشونت روانی تصریح شده، عبارتند از: دشنام، تحقیر، مجبور نمودن به خود سوزی، خودکشی و یا استعمال مواد مضر، ازدواج با بیش از یک زن، انزوای اجباری.
خشونت های روانی که بر زنان اعمال می گردد، پیامدهای ناگواری دارد که عبارتند از: سرخوردگی، اضطراب و استرس، نامیدی، خود حقیر بینی، عقده نسبت به دیگران،
از کار افتادگی ادراکی، از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگی ها و عدم کفایت زن در تدبیر منزل و گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه ها، عدم کارآیی زن در محیط کار و پناه بردن بردن بر استفاده از دواهای روان گردان، پناه بردن به فالگیری و رمالی، از دست رفتن استعدادهای زن و دست زدن به خودکشی و از دست دادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی.
خشونت فرهنگی:
یکی دیگر از انواع خشونت علیه زنان خشونت هایی است که ریشه در فرهنگ جامعه دارد که این نوع خشونت به نسبت ساختار فرهنگی انسانی زن را قربانی می کند؛ زیرا قدرت گسترده ای که عرف و فرهنگ جامعه افغانستان به مردها اعطا کرده است، سبب می شود تا مرد خود را به عنوان رئیس خانواده احساس کرده و در حوزه خصوصی خانواده علیه زنان اعمال خشونت نماید.
نظام خانواده در افغانستان مردسالارانه است که در اعمال قدرت خانگی و سیاسی دست مردان باز است و از ویژگی های این نوع نظام برتری جنس مذکر در مقابل قوانین اجتماعی است و در چنین نظامی زن قیمومیت دایمی مرد است و به این ترتیب، استقرار فرهنگ مردسالارانه در جامعه افغانستان یکی از عوامل اساسی است که در به وجود آوردن ساختار فرهنگی و اجتماعی تبعیض آمیز و خشونت علیه زنان نقش تعیین کننده دارد. این دسته از خشونت مواردی از قبیل خرید و فروش به منظور یا بهانه ازدواج، نکاح اجباری، ممانعت از حق ازدواج یا حق انتخاب زوج، نکاح قبل از سن قانونی را دربرمی گیرد.
خشونت اجتماعی:
ساختار اجتماعی بخشی از خشونت ها را بر زنان تحمیل می کند. براساس ساختار اجتماعی جامعه افغانستان مردان از قدرت بیشتر و زنان از قدرت کمتر برخوردارند. مصداق های خشونت های ساختار اجتماعی عبارتند از مجبور نمودن به فحشا، ضبط و ثبت هویت زن قربانی و نشر آن به نحوی که به شخصیت وی لطمه وارد شود، آزار و اذیت، اجبار زن به اعتیار به مواد مخدر، ممانعت از حق تعلیم، تحصیل، کار و دسترسی به خدمات صحی اما با تسلط طالبان بر افغانستان، زنان و دختران از ابتداییترین حقوق خود محروم شدند. طالبان در نخستین دستور پس از ورود به کابل، وزارت امور زنان را منحل و آن را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تبدیل کردند؛ نهادی که عمدهترین اقدامهایش در راستای محدودیت زنان بوده است. این گروه، با فرمانهای رسمی، بیش از دونیم میلیون دختر را از آموزش محروم و تفکیک جنسیتی را در دانشگاهها عملی کرد. دادستانی رسیدگی به خشونت علیه زنان فروپاشید و زنان دادستان از کار برکنار شدهاند. همچنان سفر زنان بدون همراهی یک عضو مرد خانواده (محرم) ممنوع شده و زنان مجبور به پذیرش پوشش اجباری مورد نظر طالبان شدند. بر بنیاد فرمانهای طالبان، تصاویر زنان از ویترین آرایشگاهها و فروشگاهها حذف شده و رفت و آمد زنان به پارکها نیز محدود شده است. از سوی دیگر، صدها زن از ادارههای تحت حاکمیت طالبان منفک شدهاند؛ در حالی که استخدام زنان فقط در شفاخانهها و زندانهای ویژه زنان و صفوف پولیس برای کنترل حجاب زنان دیگر انجام شده است.
یوناما روز سه شنبه نهم می (۱۹ ثور سال ۱۰۴۲) گزارش سه ماهه – فبروری، مارچ و اپریل سال ۲۰۲۳– را در مورد وضعیت حقوق بشری نشر کرد که در آن موضوعاتی چون حقوق زنان و دختران، محافظت از غیرنظامیان و مقامات ملکی و نظامی حکومت پیشین، مجازات فزیکی، فضای مدنی، استفاده از خشونت و محدودیتهای جدید در رسانهها را ارزیابی کرده است
محدودیتهای جدید برای زنان وضع گردیده از جمله محدودیت و ممنوعیت کار زنان، آزار اذیت تهدید و بازداشت کارمندان زن بسته ماندن مکاتب متوسطه و دانشگاه ها بر روی دختران ،ممنوعیت گرد همایی زنان در ایام عید بسته شدن،تغییر ساختار و تعویض مدیران زن به مرد در سازمان های مدنی ،سرکوب تظاهرات زنان با خشونت ..
یوناما اعلام کرد که وزارت خارجه حکومت طالبان به تاریخ پنجم اپریل سال جاری به سازمان ملل متحد اطلاع داد که هیچ زن افغان اجازه همکاری با سازمان ملل متحد در افغانستان را نخواهد داشت و این امر هرچه عاجلتر تطبیق شود. این تصمیم ادامه دستورالعمل ۲۴ دسمبر ۲۰۲۲ حکومت طالبان است که بر اساس آن زنان از کار در سازمانهای غیردولتی منع شدند. در گزارش گفته است: “تا کنون، چندین تن از کارمندان زن افغان در سازمان ملل متحد با محدودیتهای گشتوگذار از جمله آزار و اذیت، تهدید و بازداشت روبرو گردیده اند، بدین دلیل به تمام کارمندان افغان سازمان ملل متحد دستور داده شده است که حداقل تا تاریخ ۵ ماه می سال ۲۰۲۳ به دفاتر نیایند”.
همچنان این گزارش، به آغاز سال جدید تعلیمی در افغانستان (۲۱ مارچ – اول حمل سال ۱۴۰۲) اشاره کرده و گفته است که امسال نیز مکاتب به روی دختران بالاتر از صنف ششم بسته باقی ماند.
همچنان این گزارش از بستن سازمان “صدای زنان” به تاریخ هفتم اپریل به دستور رهبر طالبان یادآوری کرده و گفته است: “متعاقباً وزارت اقتصاد مقامات حاکم به کارمندان خود دستور داد تا داراییهای سازمان صدای زن را در تمامی ۱۴ ولایتی که دفتر داشت ضبط کند”.به گفتۀ یوناما در اواخر ماه اپریل وزارت اقتصاد حکومت طالبان و این سازمان به توافق رسیدند که در صورت تغییر نام این نهاد و تقرر مدیران مرد میتواند داراییهایش را حفظ کند و به کارش ادامه دهد.
خشونت اقتصادی:
خشونت اقتصادی علیه زنان به گونههای متفاوت اتفاق می افتد و بنا برسنتها و عملکردهای ناهنجار حاکم بر جوامع افغانستان به شکل شدید ظهور مینماید هم چنان
که فقدان استقلال اقتصادی زنان یکی از مهمترین عوامل خشونت علیه زنان محسوب می-شود. این وابستگی زنان به شوهرانشان موجب می شود تا زنان در سطح اجتماع در موقعیت پایین تر نسبت به مردان قرار گرفته و به حضور و نقش آنان در تصمیم گیری های خانوادگی اهمیت داده نشود. در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار ارزان قیمت و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بی آنکه امنیت اقتصادی داشته باشند. خشونت اقتصادی زنان که شامل محرومیت زنان از دریافت نفقه منع تصرف در اموال شخصی، عدم دسترسی به حق میراث، نپرداختن مهریه، منع تصرف در ارث و ممانعت از حق دریافت دست مزد آنان است گزارش کمیسیون حقوق بشر،( ١٣٩٥، ص ١٥).
طبق قانون منع خشونت علیه زنان، مواردی چون، منع تصرف در ارث، منع تصرف اموال شخصی، نفی قرابت از عمده ترین مصادیق خشونت های اقتصادی علیه زنان می باشد. خشونت مالی یا اقتصادی به اشکال گوناگون زندگی زنان را تحت تاثیر قرار می دهد که در زیر تعدادی از این موارد را می آوریم:
محرومیت زنان از سواد و عدم دسترسی به فرصت های حرفه آموزی، امنیت شغلی زنان در دوران بعد از رخصی زایمان در خطر قرار می گیرد، زنان، در عمل، از دستمزد کمتری در محیط کار بهره می برند، شوهر مجوز شرعی و سنتی در اختیار دارد و می تواند با استفاده از آن مانع اشتغال همسرش شود، با وجودی که حقی بر مهریه دارند، اما چون طلاق حق مردان است، اغلب همین حقوق مالی را در بدل گرفتن طلاق می بخشند و دست خالی رها می شوند و اکثرا زنان شاغل تمام درآمد خود را طی سال ها که به خانه می برند خرج می کنند، در صورت وقوع طلاق یا مرگ شوهر یا ازدواج مجدد شوهر به شدت گرفتار فقر و تنگ دستی می شوند و در ایام کهنسالی تنها می مانند.
اما دو باره تسلط طالبان در افغانستان، طالبان پس از به قدرترسیدن در نخستین اقدام وزارت زنان را به وزارت ضدزن تبدیل کرد. این اقدام علاوه بر آن که به منزله اعلام جنگ علیه زنان بود آنان را از وجود یک نهاد کلان حامی زنان، با شعبهها و شاخههایی در سطح ولایات و محلات محروم نمود. به جز لغو وزارت زنان طالبان همه نهادهای مدافع حقوق زنان و حتا نهادهایی که برای زنان امداد و خدمات اجتماعی فراهم میکرد را بستند. لغو کمیسیون حقوقبشر و بستن در صدها نهادهای انجویی و خیریه که برای دفاع از زنان کار میکردند نمونههای دیگری از این اقدام است. چندی نگذشته که طی فرمان دیگر تمام زنان از نهاد های داخلی و خارجی از کار منع شدند وزنان که تنها نان آور خانواده بودند بیکار شدند در کل زنان با دوباره سلط طالبان از جامعه حذف شدند.
سایر خشونتها( خشونت های پنهان)
خشونت در برابر زنان در افغانستان محدود به شیوه های یاد شده فوق نمیباشد بلکه موارد دیگر خشونت نیز وجود دارد که ریشه های آن را در فرهنگ و الگوهای فرهنگی جامعه می توانیم جستجو نماییم. با بررسی و تعمق بیشتر در انواع خشونت علیه زنان در خانواده و یا خشونت خانگی پرده از رازهای تجاوزهای جنسی و انواع دیگر خشونت های اخلاقی درون خانواده ها نیز برداشته میشود و مشخص میگردد که زنان قربانیان خواست های نامشروعی اند که به دلیل فقدان آگاهی اسلامی و انحراف اخلاقی مردان و حتی محارم شان به وجود آمده است. این مسائل که به دلیل حساسیتهای فرهنگی و اخلاقی غالباً به صورت راز باقی میماند میتوان آن را خشونتهای پنهان نام نهاد که همیشه به طور پوشیده باقی می مانند. یافته ها نشان می دهند که نوع رابطه در خانواده نقش اساسی در تعیین میزان خشونت علیه زنان دارد که متأسفانه در کشورما خشونت فامیلی و خانوادگی به شکل گسترده است از جمله در قریه جات به خاطر عدم آگاهی از حق و حقوق زنان در جامعه افغانستان که خشونت را جدی نمی گیرند. گرچند خشونت علیه زنان عواقب خوبی ندارد خشونت های فامیلی و خانوادگی زیاد که باعث خودکشی و خود سوزی هم میشود وجود دارد. طیب، ١٣٩٦، ص ١٠٤) خشونت علیه زنان چه فزیکی باشد چه روحی هر دو خشونت است و در فرهنگ افغانی انواع خشونت علیه زنان را جزء حقوق مردان میدانند، بیشتر این خشونت ها علیه زنان متأهل انجام می شود که شامل ممانعت از کار، تحصیل، فعالیت های اجتماعی که در افغانستان رایج است میباشد با اینکه بررسیهای خشونت نشان میدهند که خشونت ها در خانواده ها و در کل در سطح زندگی خانواده ها تأثیر منفی دارد اما تا حال در راستای جلوگیری از خشونت کار درخور و مناسبی از سوی ادارات مسؤول انجام نیافته است تا میزان خشونت ها کاهش یابد. در قانون منع خشونت علیه زنان بسیاری از موارد جرم انگاری شده و مجازات برای جرمها تعریف شده است اما آنچه که ما شاهد هستیم هنوز میزان خشونت ها کاهش نیافته است زیرا ادارات مسؤول در جهت تطبیق قانون کوتاهی به خرج داده است و به نظر میدرسد که کاهش خشونت ها فعلا وابسته به تلاش و پشتکار بیشتر زنان که در این راستا کار می کنند، می باشد و میدانیم که زنان بسیاری است که در راستای مبارزه علیه خشونت زنان قربانی شدهاند و قربانی خواهند شد تا اینکه نتیجه ی مطلوب بدست آید.
افغانستان یک کشور جنگ زده است که با مشکلات فقر اقتصادی نیز دست و پنجه نرم میکند خشونت های رایج در این سرزمین که بخشی از آن به فقر نیز وابسته است را نمیشود نادیده گرفت با توجه به سایر کشورها میزان خشونت در افغانستان بیشتر است با اینکه خشونت علیه زنان در سطح جهان گسترده است به عنوان نمونه هند یکی از جمله کشورهای است که ازدواجهای زیر سن در آن رایج است؛ طبق گزارش سازمان نجات کودکان که منتشر شده است در هر ۷ ثانیه یک دختر زیر سن ازدواج میکند که متأسفانه در افغانستان امروزی نیز با اینکه آمار دقیقی در دست نسیت اما ازداواج زیر سن بصورت بسیار گسترده رایج است( اندیشه معاصر، ص ٢٢٥) در افغانستان و در اکثر نقاط آن یک زن حامله بدترین دوران را میگذراند با اینکه به خدمات صحی دست رسی ندارد. آن چنان که باید تغذیه شود نمیشود و در خیلی از موارد حتی مجبور به انجام کارهای شاقه میشود و در حین ولادت شان به کلینیک های صحی مراجعه کرده نمی توانند به این دلیل که مشکلات مانند فقر نا امنی و یا هم سنتی بودن جامعه باعث می شود که زنان به کلینیکهای صحی مراجعه نتوانند در حالیکه زنان در بدترین شرایط زندگی قرار دارند و دوران حاملگی شان را در سخت ترین حالت سپری می کنند خانواده و یا همسرانشان درک نمیکنند که یک زن حامله روح و روان آرامی ندارد و نیاز به رسیدگی و توجه دارد بلکه توجه نمیشود حتی مواردی است که مورد خشونتهای متواتر نیز قرار گرفته است.