گروه هفت، متشکل از ایالات متحده آمریکا، کانادا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، ایتالیا و جاپان، خود را پرچمداران ارزشهایی چون دموکراسی، حقوق بشر و عدالت در جهان معرفی میکنند. اما موضعگیری اخیر این گروه در قبال تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به خاک ایران و پاسخ متقابل تهران، پرده از ذات دوگانه و سیاستزده این مدعیان عدالت برمیدارد. در حالی که این حملات تاکنون منجر به شهادت و زخمی شدن بیش از هزار نفر از شهروندان ایرانی شده است، سران گروه هفت نه تنها هیچ واکنش محکومکنندهای از خود نشان ندادهاند، بلکه با حمایت از رژیم صهیونیستی و تنها با درخواست کاهش تنش در منطقه، به نوعی بر مشروعیت این تجاوز صحه گذاشتهاند. این رویکرد، نه تنها ادعاهای عدالتمحورانه آنها را زیر سوال میبرد، بلکه ماهیت واقعی روابط بینالملل و بازیهای قدرت در آن را آشکار میسازد.
مدعیان عدالت در برابر تجاوز آشکار: سکوت در برابر کشتار بیگناهان
گروه هفت، کشورهایی که همواره خود را مدافع ارزشهای انسانی و دموکراتیک میدانند، در برابر تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به خاک ایران سکوتی تأملبرانگیز اختیار کردهاند. این حملات، که شامل بمباران مناطق مسکونی، زیرساختهای غیرنظامی و حتی مراکز فرهنگی و رسانهای ایران بوده، منجر به شهادت و زخمی شدن صدها تن از مردم بیگناه شده است. در حالی که انتظار میرفت نهادهای بینالمللی و کشورهای مدعی عدالت، این اقدامات تجاوزکارانه را به شدت محکوم کنند، گروه هفت با بیانیهای مبهم و بدون اشاره به مسئولیت رژیم صهیونیستی، تنها خواستار کاهش تنش در منطقه شده و به طور ضمنی از اقدامات این رژیم در قالب «دفاع از خود» حمایت کرده است. این رویکرد، نشان میدهد که برای این کشورها، منافع سیاسی و همسویی با رژیم صهیونیستی بر اصول اخلاقی و عدالت مقدم است. چگونه میتوان ادعای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر را داشت، در حالی که در برابر کشتار مردم بیگناه و نقض آشکار حاکمیت یک کشور، سکوت اختیار میشود؟ این سکوت، نه تنها اعتبار گروه هفت را خدشهدار میکند، بلکه پیامی خطرناک به جامعه جهانی میدهد: “عدالت در جهان، تابع منافع قدرتهای بزرگ است.”
پارادوکس هستهای: همکاری ایران با آژانس در برابر زرادخانه اتمی رژیم صهیونیستی
یکی از مهمترین نکات قابل تأمل در موضعگیری گروه هفت، رویکرد متناقض آنها در قبال برنامه هستهای ایران و رژیم صهیونیستی است. ایران، به عنوان یکی از امضاکنندگان پیمان عدم اشاعه هستهای و عضو آژانس بینالمللی انرژی اتمی، همواره تحت نظارت این آژانس بوده و بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود تأکید کرده است. با این حال، رژیم صهیونیستی، که نه تنها عضو نیست، بلکه دارای زرادخانه گستردهای از تسلیحات هستهای است، هرگز مورد بازرسیهای آژانس قرار نگرفته است. در همین حال، گروه هفت در بیانیه اخیر خود، با وجود تأکید ایران بر صلحآمیز بودن برنامههای هستهای، تلاش کرده است به آن ماهیت نظامی بدهد و بار دیگر تأکید کرده که ایران هرگز نباید سلاح هستهای در اختیار داشته باشد. این در حالی است که این کشورها هیچ موضعی علیه زرادخانه هستهای رژیم صهیونیستی اتخاذ نمیکنند و حتی به طور ضمنی از تخریب مراکز غنیسازی اتمی ایران در حملات اخیر رژیم صهیونیستی چشمپوشی کردهاند. این پارادوکس آشکار، نشاندهنده استانداردهای دوگانه گروه هفت و نگاه گزینشی آنها به قوانین بینالمللی و عدالت است. چگونه میتوان از گسترش تسلیحات هستهای ابراز نگرانی کرد، در حالی که یک بازیگر هستهای بدون نظارت، در منطقه فعالیت میکند و مورد حمایت قرار میگیرد؟ این رویکرد، به طور آشکار، منافع سیاسی را بر رعایت اصول و معاهدات بینالمللی ترجیح میدهد.
جاپان و تزلزل عدالت شرقی: همراهی با غرب و چشمپوشی از اصول
جاپان، به عنوان تنها کشور آسیایی عضو گروه هفت، در سالهای اخیر به طور فزایندهای در همراهی و همکاری با آمریکا و غرب موضع گرفته و در بسیاری از موارد از عدالت چشمپوشی کرده است. این رویکرد، به طور جدی ذات عدالتمحوری و اصولگرایی که غالباً به مردمان شرق نسبت داده میشود را زیر سوال میبرد. در حالی که انتظار میرفت/می رود جاپان با توجه به تجربیات تاریخی خود و تأکید بر صلح، رویکرد مستقلتری در قبال تجاوز رژیم صهیونیستی اتخاذ کند، این کشور نیز در کنار سایر اعضای گروه هفت، سکوت اختیار کرده و به نوعی همسو با منافع غرب عمل کرده است. این موضعگیری، نه تنها با ارزشهای سنتی جاپان در تضاد است، بلکه نشان میدهد که فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب تا چه اندازه میتواند بر تصمیمگیری کشورهای مستقل تأثیر بگذارد.
آیا پیوستن به باشگاه قدرتهای بزرگ، به معنای نادیده گرفتن اصول اخلاقی و عدالت است؟ این سؤال، به ویژه برای کشورهایی که در گذشته از قربانیان جنگ و تجاوز بودهاند، اهمیت دوچندانی پیدا میکند و نشان میدهد که چگونه حتی ملتهایی با پیشینه عدالتمحور، ممکن است در دام سیاستهای قدرتهای بزرگ گرفتار آیند.
تجاوز به غیرنظامیان؛ سکوت در برابر نقض آشکار حقوق بینالملل
یکی از نگرانکنندهترین ابعاد تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، حمله به مقاصد غیرنظامی و زیرساختهای شهری بوده است. از دهها اماکن مسکونی گرفته تا مراکز رسانهای مانند صداوسیما و شبکه خبر ایران، همگی مورد هجوم قرار گرفتهاند. این اقدامات، نقض آشکار قوانین بینالمللی و اصول حقوق بشردوستانه است که هرگونه حمله به غیرنظامیان و زیرساختهای غیرنظامی را ممنوع میکند. با این حال، گروه هفت و کشورهای عضو آن، حتی این حملات فجیع را نیز محکوم نکردهاند. سکوت آنها در برابر کشتار بیگناهان و تخریب زندگی مردم عادی، بار دیگر نشاندهنده بیتفاوتی آنها به ارزشهای انسانی و تنها تمرکز بر منافع سیاسی است. چگونه میتوان از خود به عنوان مدافع حقوق بشر یاد کرد، در حالی که در برابر چنین جنایاتی سکوت اختیار میشود؟ این عدم محکومیت، به معنای چراغ سبز نشان دادن به رژیم صهیونیستی برای ادامه تجاوزات خود است و پیامدهای خطرناکی برای صلح و امنیت بینالمللی خواهد داشت.
فریب شعارهای لوکس؛ پشت پرده عدالتطلبی غرب
تجربه اخیر، بار دیگر ثابت میکند که نباید فریب شعارهای لوکس و فریبنده عدالتطلبی و دموکراسیخواهی هیچ کشوری، به ویژه کشورهای غربی، را خورد. آمریکا و غرب، سالهاست که از این شعارها به عنوان ابزاری برای تأمین منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و نظامی خود استفاده کردهاند. در حالی که در ظاهر خود را مدافع ارزشهای والا نشان میدهند، در عمل، منافع خود را بر هر اصل و ارزشی مقدم میدانند. حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی، نادیده گرفتن جنایات آن، و سکوت در برابر نقض آشکار قوانین بینالملل، تنها نمونهای از این واقعیت است. “این است ذات اینها!” این جمله، که به طور کنایهآمیزی در مقدمه نیز به آن اشاره شد، به خوبی ماهیت سیاستورزی قدرتهای بزرگ را آشکار میسازد. آنها عدالت، دموکراسی و حقوق بشر را تنها در جایی به کار میگیرند که با منافعشان همسو باشد و در غیر این صورت، به راحتی از کنار آن میگذرند.
پایان سخن
موضعگیری اخیر گروه هفت در قبال تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران و پاسخ متقابل تهران، یک درس تلخ و در عین حال آشکار را به جهان میدهد: در سیاست بینالملل، منافع قدرتها بر اصول اخلاقی و عدالت اولویت دارد. سکوت این کشورها در برابر کشتار غیرنظامیان، نادیده گرفتن قوانین بینالمللی، و اعمال استانداردهای دوگانه در قبال برنامه هستهای ایران و رژیم صهیونیستی، همگی نشاندهنده نفاق و ذات دوگانه این مدعیان عدالت است. تا زمانی که این رویکرد حاکم باشد، صلح و امنیت پایدار در جهان، تنها یک رویای دستنیافتنی باقی خواهد ماند. آیا زمان آن نرسیده است که جامعه جهانی، از فریب شعارهای لوکس قدرتهای بزرگ خارج شود و برای دستیابی به یک نظم عادلانهتر در جهان، گامهای جدیتری بردارد؟