چکیده
تغییرات اقلیمی در قرن بیستویکم از یک چالش صرفاً محیط زیستی فراتر رفته و به یک متغیر ساختاری و بنیادین در تحلیل قدرت در نظام بینالملل مبدل شدهاست. این پدیده، با تأثیر مستقیم بر بنیانهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی دولتها، مرزهای سنتی قدرت را درنوردیده و موجب بازتعریف مفهوم قدرت در عرصهی جهانی گردیده است. هدف مقاله حاضر، واکاوی این تحول با تمرکز بر دو محور اصلی که نخست، بررسی چگونگی تأثیرگذاری تغییرات اقلیمی بر منابع و ظرفیتهای مادی و نهادی قدرت دولتها در سطح داخلی؛ و دوم، تحلیل نقش این پدیده بهعنوان یک مؤلفه نوین در شکلدهی به الگوهای رقابت و همکاری میان قدرتهای بزرگ و ساختار نظم بینالملل میباشد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تغییرات اقلیمی، آسیبپذیری دولتها را افزایش داده و به عامل تمایزدهنده و تشدیدکننده نابرابریهای ساختاری میان آنها تبدیل گشته است. قدرتهایی که از ظرفیت نهادی، فناورانه و سیاستِ برای سازگاری و کاهش پیامدهای اقلیمی برخوردارند، میتوانند این چالش را به فرصتی برای تقویت جایگاه خود تبدیل کنند. در مقابل، دولتهای فاقد این ظرفیتها با فرسایش تدریجی پایههای قدرت داخلی و بینالمللی مواجه خواهند شد. در نهایت، این مقاله استدلال میکند که تغییرات اقلیمی در حال دگرگونسازی میدان رقابت جهانی میباشد، به طوری که رهبری در فناوریهای پاک، هنجارسازی بینالمللی و حکمرانی مؤثر اقلیمی، در کنار شاخصهای سنتی قدرت، به عناصر تعیینکننده در شکلدهی به نظم نوین قدرت جهانی تبدیل شدهاند.
کلمات کلیدی: تغییرات اقلیمی، قدرت بینالملل، ژئوپلیتیک اقلیمی، امنیت ملی، سازگاری اقلیمی، رقابت قدرتهای بزرگ، نظم جهانی.
مقدمه
جهان معاصر شاهد ظهور چالشهایی است که ماهیت و قلمرو سنتی روابط بینالملل را به چالش میکشند. در میان این چالشها، تغییرات اقلیمی بهحیث پدیدهای با ویژگیهای منحصربهفرد، جایگاه برجستهای دارد. این پدیده، برخلاف تهدیدات مرسوم، فاقد مرزهای جغرافیایی مشخص بوده، ماهیت تدریجی و انباشتی دارد و پیامدهای آن درهمتنیدگی عمیقی با کلیه سطوح فعالیت انسانی، از اقتصاد و امنیت تا سیاست و اجتماع ایجاد کرده است. چنین ویژگیهایی، تغییرات اقلیمی را از یک مسئله فنی زیستمحیطی به یک «مسئله امنیتی وجودی» و یک «متغیر ژئوپلیتیک» کلان ارتقاء داده است.
در ادبیات کلاسیک روابط بینالملل، قدرت عمدتاً بر محور شاخصهای سختافزاری همچون توان نظامی، حجم اقتصاد، جمعیت و مزیتهای جغرافیایی تعریف و سنجش میشد. با این حال، تحولات ساختاری دهههای اخیر نشان میدهد که این شاخصها به تنهایی قادر به تبیین پویاییهای قدرت، به ویژه در مواجهه با چالشهای فراملی و بلندمدت، نیستند. پس پرسشی مطرح میشود که تغییرات اقلیمی با تأثیر مستقیم بر شالودههای مادی حیات بشری و حکمرانی دولتی، چگونه ماهیت، توزیع و پویاییهای قدرت را در عرصهی داخلی و نظام بینالملل بازتعریف میکند و بر معادلات رقابت و همکاری میان بازیگران اصلی اثر میگذارد؟
این مقاله با پذیرش این فرض اساسی که تغییرات اقلیمی به یک «متغیر ساختاری» مؤثر بر قدرت تبدیل شده، در پی ارائه تحلیل نظاممند از ابعاد این تأثیرگذاری میباشد. استدلال محوری نوشته کنونی آن است که تغییرات اقلیمی نه صرفاً بهعنوان یک تهدید خارجی، بلکه به مثابه یک «آزمون بزرگ» برای کارآمدی داخلی و ظرفیت راهبردی دولتها عمل میکند. این پدیده، از یک سو، با تحت فشار قرار دادن اقتصاد، تخریب سرمایه طبیعی و دامن زدن به بیثباتی اجتماعی، پایههای مادی و مشروعیتی قدرت دولتی را تضعیف میکند. از سوی دیگر، مدیریت موفق این چالش، مستلزم وجود نهادهای کارآمد، سرمایهگذاری در نوآوری فناورانه و تدوین سیاستهای بلندمدت است که خود منابع جدیدی از قدرت و نفوذ بینالمللی ایجاد میکند.
بر این اساس، مقاله حاضر در پی آن است تا با عبور از توصیف کلی پیامدهای اقلیمی، به تحلیل جایگاه این پدیده در نظریه و عمل قدرت در عرصه جهانی بپردازد. این بررسی در چند گام صورت میگیرد. ابتدا چارچوب مفهومی پژوهش، با تأکید بر تحول مفهوم قدرت تحت تأثیر متغیرهای نوینی مانند اقلیم، ترسیم میشود. سپس، تأثیر تغییرات اقلیمی بر بنیانهای قدرت دولتها در سطح داخلی مورد تحلیل قرار میگیرد. در ادامه، نقش تغییرات اقلیمی در شکلدهی به الگوهای رقابت و همکاری میان قدرتهای بزرگ واکاوی میشود. در بخش بعدی، با اتخاذ رویکرد تطبیقی، پاسخهای متفاوت قدرتهای بزرگ به این چالش بررسی میگردد. در نهایت، پیامدهای کلان این روندها برای ساختار و آینده نظم قدرت جهانی استنتاج میشود.
چارچوب مفهومی و تحلیلی پژوهش:
تغییرات اقلیمی در دهههای اخیر از یک پدیده محدود به حوزه محیط زیست فراتر رفته و به یکی از متغیرهای بنیادین تأثیرگذار بر ساختار قدرت در نظام بینالملل تبدیل شده است. این پدیده که عمدتاً ناشی از فعالیتهای انسانی، بهویژه مصرف گسترده سوختهای فسیلی و افزایش انتشار گازهای گلخانهای میباشد، موجب دگرگونیهای بلندمدت در الگوهای دما، بارندگی، سطح آب دریاها و نظامهای طبیعی شده است. ویژگی اساسی تغییرات اقلیمی، ماهیت تدریجی اما انباشتی آن میباشد که پیامدهای آن بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولتها تأثیر میگذارد و مرزهای جغرافیایی و سیاسی را درنوردیده است.
برخلاف نوسانات طبیعی اقلیم که ماهیتی دورهای و محدود دارند، تغییرات اقلیمی معاصر واجد ابعاد ساختاری، فراملی و بلندمدت است و همین امر آن را به یکی از پیچیدهترین چالشهای قرن بیستویکم بدل ساخته است. مدیریت این پدیده مستلزم ظرفیت نهادی بالا، برنامهریزی بلندمدت و هماهنگی در سطوح ملی و بینالمللی میباشد. این عوامل بهطور مستقیم با توانایی دولتها در اعمال و حفظ قدرت پیوند مییابد. در ضمن این که تغییرات اقلیمی یک مسئله فنی زیستمحیطی شمرده میشود، آن را بهعنوان عامل تأثیرگذار بر ساختارهای قدرت و رقابتهای سیاسی نیز در نظر گرفت.
همان طوری که در مقدمه نیز بیان شد، در ادبیات سنتی روابط بینالملل، قدرت عمدتاً بر پایه شاخصهایی چون توان نظامی، ظرفیت اقتصادی، جمعیت و موقعیت ژئوپولیتیکی تعریف میشد. با این حال، تحولات ساختاری نظام جهانی نشان میدهد که این شاخصها بهتنهایی قادر به تبیین پایداری یا افول قدرت دولتها نیستند. تغییرات اقلیمی بهعنوان یک متغیر نوین، این چارچوب کلاسیک را به چالش کشیده و ابعاد تازهای به مفهوم قدرت افزوده است. بحرانهای اقلیمی میتوانند رشد اقتصادی را کند سازند، هزینههای عمومی را افزایش دهند، زیرساختهای حیاتی را آسیبپذیر کنند و انسجام اجتماعی را تحت فشار قرار دهند. در نهایت این امر بر ظرفیت دولتها برای اعمال قدرت در سطح داخلی و بینالمللی اثر میگذارد.
از سوی دیگر، تأثیر تغییرات اقلیمی بر قدرتها ماهیت یکسان و یکنواخت ندارد. این پدیده بیش از آنکه بهصورت مستقیم موجب افول یا صعود قدرتها شود، نقش یک متغیر تمایزدهنده را ایفا میکند که میان دولتهای برخوردار از حکمرانی کارآمد و دولتهای فاقد ظرفیت نهادی تفاوت ایجاد مینماید. دولتهایی که توانایی پیشبینی، سازگاری و سرمایهگذاری در فناوریهای نوین و سیاستهای اقلیمی را دارند، میتوانند پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی را کنترل کرده و حتا آن را به فرصتی برای بازتولید قدرت تبدیل نمایند. در مقابل، دولتهایی که با ضعف نهادی، وابستگی شدید به منابع آسیبپذیر و ناتوانی در مدیریت بحران مواجهاند، در برابر فشارهای اقلیمی شکنندهتر خواهند بود.
در این چارچوب، تغییرات اقلیمی بهعنوان عامل ساختاری، مفهوم قدرت را از یک مقوله صرفاً سخت و مادی به مفهوم چندبعدی و پویا سوق داده که در آن توان سازگاری، ظرفیت نهادی، مدیریت منابع و پاسخگویی به بحرانها بهتدریج در کنار شاخصهای سنتی قدرت قرار میگیرند. چنین برداشتی زمینهی نظری لازم را برای تحلیل تأثیرات تغییرات اقلیمی بر قدرتهای بزرگ و رقابتهای آنها در نظام بینالملل فراهم میسازد.
تأثیر تغییرات اقلیمی بر بنیانهای قدرت دولتها:
تغییرات اقلیمی بهطور مستقیم و غیرمستقیم بنیانهای مادی و نهادی قدرت دولتها را تحت تأثیر قرار میدهد و ظرفیت آنها برای حفظ ثبات داخلی و ایفای نقش مؤثر در نظام بینالملل را دگرگون میسازد. یکی از نخستین عرصههایی که از پیامدهای اقلیمی تأثیر میپذیرد، ساختار اقتصادی دولتها است. افزایش حوادث طبیعی، کاهش بهرهوری منابع، اختلال در زنجیرههای تأمین و فشار بر زیرساختهای حیاتی، هزینههای سنگینی را بر اقتصاد ملی تحمیل میکند. این فشارها بهخصوص برای دولتهایی که اقتصادشان وابستگی بالایی به منابع طبیعی آسیبپذیر دارد، میتواند موجب کاهش رشد اقتصادی و تضعیف توان مالی آنها شود. بناً این مسئله مستقیماً بر سایر ابعاد قدرت اثر میگذارد.
در کنار پیامدهای اقتصادی، تغییرات اقلیمی ظرفیتهای امنیتی دولتها را نیز با چالشهای جدیدی مواجه میسازد. کاهش منابع آب و غذا، گسترش خشکسالیها و تخریب زیستبومها میتواند زمینهساز بیثباتی اجتماعی، افزایش تنشهای داخلی و تشدید منازعات در مناطق پیرامونی گردد. چنین وضعیتی دولتها را ناگزیر میسازد که بخش قابل توجهی از منابع خود را به مدیریت بحرانها و کنترل پیامدهای ناامنی اختصاص دهند. در نتیجه، توان مانور راهبردی دولتها در سطح منطقهای و بینالمللی کاهش مییابد و اولویتهای امنیتی آنها از اهداف بلندمدت به مسائل فوری و داخلی معطوف میشود.
از منظر سیاسی، تغییرات اقلیمی بر رابطه میان دولت و جامعه تأثیرگذار است. ناتوانی دولتها در پاسخگویی مؤثر به بحرانهای اقلیمی، مانند سیلها، موجهای گرما یا کمبود منابع اساسی، میتواند اعتماد عمومی را تضعیف کرده و مشروعیت سیاسی را با فرسایش تدریجی مواجه سازد. در چنین شرایطی، فشارهای اجتماعی افزایش مییابد و دولتها با مطالبات فزایندهای روبهرو میشوند که پاسخ به آنها مستلزم منابع و ظرفیتهایی فراتر از توان موجود است. این وضعیت بهویژه در جوامعی که شکافهای اجتماعی و اقتصادی پیشاپیش وجود دارد، میتواند به تضعیف انسجام داخلی و کاهش اقتدار دولت منجر شود.
در عین حال، تغییرات اقلیمی صرفاً بهعنوان عامل محدودکننده عمل نمیکند، بلکه میتواند زمینهساز بازتعریف ابزارهای قدرت نیز باشد. دولتهایی که قادر به مدیریت پیامدهای اقلیمی از طریق نوآوری فناورانه، تنوعبخشی اقتصادی و سیاستگذاری مؤثر هستند، میتوانند از این شرایط برای تقویت موقعیت خود بهره ببرند. سرمایهگذاری در زیرساختهای مقاوم، توسعه فناوریهای نوین و کاهش آسیبپذیریهای ساختاری، امکان حفظ ثبات داخلی و تداوم نقشآفرینی خارجی را فراهم میسازد. در مقابل، دولتهایی که فاقد چنین ظرفیتهاییاند، با انباشت بحرانها و فرسایش تدریجی عناصر قدرت مواجه خواهند شد.
بدین ترتیب، تغییرات اقلیمی بهگونهای عمل میکند که بنیانهای قدرت دولتها را در معرض آزمون مستمر قرار میدهد و نتایج آن در قالب تفاوتهای فزاینده در توان اقتصادی، امنیتی و سیاسی دولتها نمایان میشود. این روند، زمینه را برای تحول در الگوهای رقابت قدرتها و بازآرایی موازنه قدرت در سطح جهانی فراهم میسازد.
تغییرات اقلیمی و رقابت میان قدرتهای بزرگ:
با تشدید پیامدهای تغییرات اقلیمی، این پدیده بهتدریج به یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در الگوهای رقابت میان قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. برخلاف رقابتهای سنتی که عمدتاً حول محور برتری نظامی، نفوذ سیاسی یا کنترل منابع راهبردی شکل میگرفت، رقابت اقلیمی در بستر چندبعدی و بلندمدت جریان دارد و حوزههایی چون فناوری، هنجارسازی بینالمللی و رهبری نهادی را در بر میگیرد. در این چارچوب، سیاستهای اقلیمی ابزارهای داخلی برای مدیریت بحرانهای زیستمحیطی بهشمار رفته و همچنان از راهبرد کلان قدرتها در عرصه بینالمللی محسوب میشوند.
قدرتهای بزرگ تلاش میکنند از طریق تعیین استانداردها، هدایت نهادهای بینالمللی و اثرگذاری بر دستورکارهای جهانی اقلیم، موقعیت برتر خود را تثبیت کنند. رهبری در تدوین قواعد اقلیمی، امکان تأثیرگذاری بر مسیر توسعه جهانی و جهتدهی به الگوهای اقتصادی آینده را فراهم میسازد. از این منظر، رقابت اقلیمی به رقابت برای تعریف «قواعد بازی» در نظم آینده بینالملل تبدیل شده که در آن فناوریهای پاک، زنجیرههای تأمین جدید و سیاستهای کاهش انتشار کاربن نقش محوری ایفا میکنند.
در عین حال، تغییرات اقلیمی ماهیت رقابت میان قدرتهای بزرگ را پیچیدهتر کرده است، زیرا این پدیده در عین ایجاد زمینههای رقابت، ضرورت همکاری را نیز تحمیل میکند. بحرانهای اقلیمی ماهیت فراملی دارند و هیچ قدرتی بهتنهایی قادر به مدیریت کامل پیامدهای آن نیست. با این وجود، تنشهای ژئوپولیتیکی، بیاعتمادی متقابل و رقابتهای راهبردی، اغلب مانع از شکلگیری همکاریهای پایدار اقلیمی میشود. این وضعیت موجب شده است که همکاری و رقابت بهطور همزمان و متناقض در سیاست اقلیمی قدرتهای بزرگ جریان داشته باشد.
افزون بر این، رقابت اقلیمی به عرصهای برای نمایش ظرفیتهای فناورانه و نهادی قدرتها بدل شده است. در حال حاضر، توانایی توسعه و صدور فناوریهای مرتبط با انرژیهای تجدیدپذیر، زیرساختهای مقاوم و راهکارهای سازگار اقلیمی، یکی از ابزارهای نفوذ و اعتبار بینالمللی میباشد. قدرتهایی که در این حوزه پیشگام هستند، میتوانند از طریق انتقال فناوری، سرمایهگذاری و همکاریهای اقلیمی، نفوذ خود را در مناطق مختلف جهان گسترش دهند و وابستگیهای جدیدی ایجاد کنند که پیامدهای ژئوپولیتیکی قابل توجهی به همراه دارد.
بررسی تطبیقی تأثیر تغییرات اقلیمی بر قدرتهای بزرگ:
تأثیر تغییرات اقلیمی بر قدرتهای بزرگ ماهیت یکنواخت ندارد و بهشدت تحت تأثیر تفاوتهای ساختاری، نهادی و راهبردی این دولتها قرار دارد. اگرچه همه قدرتهای بزرگ با پیامدهای اقلیمی مواجهاند، اما میزان آسیبپذیری و ظرفیت پاسخگویی آنها متفاوت بوده و همین تفاوتها الگوهای متنوع از سازگاری، فشار و بازتولید قدرت را شکل داده است. بررسی تطبیقی این تجربهها نشان میدهد که تغییرات اقلیمی بیش از آنکه یک عامل همسانساز باشد، به عاملی تمایزدهنده در میان قدرتهای بزرگ تبدیل شده است.
در برخی قدرتها، تغییرات اقلیمی بهصورت مستقیم بر زیرساختهای حیاتی، امنیت انرژی و ثبات اجتماعی اثر گذاشته و دولتها را با فشارهای فزاینده داخلی مواجه ساخته است. گسترش حوادث طبیعی، افزایش هزینههای عمومی و تشدید اختلافات اجتماعی، فضای سیاست داخلی را متأثر کرده و بر توان تصمیمگیری راهبردی در عرصه بینالمللی سایه افکنده است. در چنین شرایطی، بخشی از ظرفیت قدرت این دولتها صرف مدیریت بحرانهای داخلی میشود و اولویتهای سیاست خارجی آنها دچار نوسان و عدم انسجام میگردد.
در مقابل، برخی دیگر از قدرتهای بزرگ توانستهاند تغییرات اقلیمی را در چارچوب برنامهریزی بلندمدت و راهبردی مدیریت کنند. این دولتها با اتکا به ظرفیتهای نهادی، کنترل متمرکز سیاستگذاری و سرمایهگذاری گسترده در حوزههای فناوری، پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی را تا حدی مهار کردهاند. در این الگو، سیاستهای اقلیمی نهتنها به کاهش آسیبپذیری داخلی کمک کرده، بلکه به ابزاری برای تقویت نفوذ خارجی و بازتعریف نقش بینالمللی این قدرتها تبدیل شده است.
همچنین، تفاوت در الگوهای حکمرانی اقلیمی موجب شده است که برخی قدرتها از تغییرات اقلیمی بهعنوان بستری برای گسترش همکاریهای بینالمللی و افزایش قدرت نرم خود استفاده کنند، در حالی که برخی دیگر با چالشهای انسجام داخلی و تضاد منافع سیاسی مواجه شدهاند. این تفاوتها نشان میدهد که موفقیت یا ناکامی قدرتها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، بیش از آنکه به میزان شدت بحرانها وابسته باشد، به کیفیت سیاستگذاری، هماهنگی نهادی و ثبات تصمیمگیری آنها مرتبط است.
افزون بر این، تغییرات اقلیمی بر جایگاه نسبی قدرتها در نظام بینالملل نیز اثرگذار بوده است. قدرتهایی که توانستهاند خود را با الزامات جدید اقتصاد جهانی و الزامات زیستمحیطی تطبیق دهند، موقعیت بهتری در شکلدهی به قواعد و روندهای آینده به دست آوردهاند. در مقابل، قدرتهایی که با واکنشهای مقطعی، سیاستهای متناقض یا وابستگی شدید به الگوهای سنتی توسعه مواجهاند، با خطر عقبماندگی نسبی در رقابتهای جهانی روبهرو شدهاند. این روند تطبیقی نشان میدهد که تغییرات اقلیمی به یکی از معیارهای نوظهور سنجش پویایی و تابآوری قدرتهای بزرگ تبدیل شده است.
پیامدهای تغییرات اقلیمی برای نظم قدرت جهانی:
تغییرات اقلیمی پیامدهایی فراتر از سطح دولتها داشته و بهتدریج بر ساختار کلی نظم قدرت در نظام بینالملل اثرگذار شده است. این پدیده با ایجاد فشارهای همزمان بر اقتصاد، امنیت و سیاست جهانی، موجب دگرگونی در الگوهای تعامل و رقابت میان بازیگران بینالمللی شده و زمینه را برای بازنگری در معیارهای سنتی سنجش قدرت فراهم ساخته است. در چنین شرایطی، نظم قدرت جهانی بیش از گذشته تحت تأثیر توانایی بازیگران در مدیریت چالشهای ساختاری و بلندمدت قرار گرفته است.
یکی از مهمترین پیامدهای تغییرات اقلیمی، تضعیف تدریجی الگوهای کلاسیک قدرت و برجسته شدن نقش عوامل غیرسنتی در تعیین جایگاه بازیگران میباشد. فشارهای اقلیمی باعث شدهاند که حتی قدرتهای بزرگ نیز با محدودیتهای فزاینده در بهرهگیری از منابع مادی خود مواجه شوند. افزایش هزینههای سازگاری، نیاز به بازسازی زیرساختها و مدیریت پیامدهای اجتماعی، بخشی از ظرفیت قدرتها را به خود اختصاص داده و امکان تمرکز یکجانبه بر اهداف راهبردی خارجی را کاهش داده است. این روند، توازن سنتی میان قدرتهای بزرگ را با ناپایداریهای جدید روبهرو کرده است.
در سطح نظام بینالملل، تغییرات اقلیمی به شکلگیری الگوهای جدیدی از وابستگی و تعامل انجامیده است. وابستگی متقابل در حوزههایی چون انرژی، فناوریهای پاک و مدیریت منابع طبیعی، ساختار روابط میان دولتها را پیچیدهتر ساخته و مرز میان رقابت و همکاری را تا حد زیادی مبهم کرده است. این وابستگیها میتوانند هم زمینهساز همکاریهای گسترده باشند و هم به ابزار فشار و نفوذ سیاسی تبدیل شوند؛ امری که بر ماهیت نظم قدرت جهانی تأثیر مستقیم میگذارد.
از سوی دیگر، تغییرات اقلیمی موجب برجسته شدن نقش بازیگران غیردولتی، نهادهای بینالمللی و ائتلافهای فراملی در مدیریت مسائل جهانی شده است. این روند، تمرکز سنتی قدرت در دست دولتها را تا حدی به چالش کشیده و توزیع قدرت را چندلایهتر کرده است. در چنین فضایی، نظم قدرت جهانی دیگر صرفاً بر مبنای برتری نظامی یا اقتصادی دولتها شکل نمیگیرد، بلکه توان اثرگذاری بر قواعد، هنجارها و سازوکارهای حکمرانی جهانی نیز به عنصری تعیینکننده میباشد.
علاوه بر این، تغییرات اقلیمی افقهای بلندمدت نظم بینالملل را با عدم قطعیتهای فزاینده مواجه ساخته است. افزایش شدت و فراوانی بحرانهای اقلیمی، پیشبینیپذیری روابط بینالملل را کاهش داده و تصمیمگیری راهبردی را پیچیدهتر کرده است. در چنین شرایطی، نظم قدرت جهانی بیش از گذشته پویا، سیال و متأثر از ظرفیت بازیگران برای انطباق با تحولات ساختاری خواهد بود که بهتدریج به یکی از عناصر اصلی شکلدهنده آینده نظام بینالملل بدل میشود.
نتیجهگیری
تغییرات اقلیمی به یک نیروی ساختاری و تحولآفرین در معادلات قدرت جهانی بدل شده است. این پدیده دیگر محدود به حوزه محیط زیست نیست، بلکه از طریق تأثیرگذاری مستقیم بر بنیانهای اقتصادی، امنیتی، سیاسی و اجتماعی دولتها، ماهیت قدرت و الگوهای رقابت بینالمللی را عمیقاً بازتعریف کرده است. یافتههای کلان این تحلیل نشان میدهد که داراییهای سنتی قدرت، مانند توان نظامی یا حجم اقتصاد، به تنهایی ضامن امنیت و نفوذ پایدار یک کشور در عصر جدید نیستند. در مقابل، مفهوم «قدرت تابآور» عامل محوری است. یعنی ظرفیت نهادی، فناورانه و اجتماعی یک کشور برای پیشبینی، جذب، انطباق و بازسازی در برابر شوکها و استرسهای ناشی از اقلیم میباشد. این بهمعنای گذار از درک ایستای قدرت به مثابه انباشت منابع، به درک پویا از قدرت به مثابه کارآمدی و قابلیت مدیریت بحران است. تأثیر این تحول بر همه دولتها یکسان نبوده و به عاملی برای تشدید نابرابریهای ساختاری تبدیل شده است. دولتهایی که از حکمرانی کارآمد، برنامهریزی بلندمدت و توان بسیج منابع برای سرمایهگذاری در فناوریهای پاک برخوردارند، آسیبپذیری خود را کاهش میدهند و این چالش جهانی را به فرصتی برای خلق مزیت رقابتی جدید تبدیل میکنند. در سوی دیگر، کشورهای دارای نهادهای ضعیف و اقتصادهای آسیبپذیر در چرخه معیوب تضعیف قدرت، بیثباتی اجتماعی و کاهش مشروعیت سیاسی گرفتار میشوند. این شکاف فزاینده، کیفیت حکمرانی داخلی را به مهمترین متغیر تعیینکننده در سرنوشت ژئوپلیتیک کشورها در قرن بیستویکم تبدیل نموده است. همزمان، تغییرات اقلیمی میدان رقابت بینالمللی را گسترش و پیچیده کرده است. رقابت قدرتهای بزرگ امروزه به شدت بر محور دستیابی به برتری در فناوریهای سبز، تعیین استانداردهای جهانی و هنجارسازی در حکمرانی اقلیمی متمرکز میباشد، زیرا رهبری در این عرصهها نفوذ اقتصادی و سیاسی بلندمدت و وابستگیهای راهبردی نوین ایجاد میکند. با این حال، ماهیت فراگیر و تهدیدکننده تغییرات اقلیمی، یک وضعیت متضاد به وجود آورده است. از یک سو همکاری برای بقای جمعی را اجتنابناپذیر میکند و از سوی دیگر، انگیزه رقابت برای کسب مزیت نسبی را تشدید مینماید. این تنش دائمی بین همکاری و رقابت، فضای ناپایدار را در روابط بینالملل حاکم ساخته است. در سطح کلانتر، این تحولات بهمعنای بیثباتی در توازن سنتی قدرت و بازنگری در ارکان نظم جهانی میباشد. فشارهای اقلیمی منابع همه بازیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و معیارهای جدیدی برای سنجش جایگاه بینالمللی کشورها، مبتنی بر تابآوری و نوآوری، به وجود آورده است. افزون بر این، ضرورت مدیریت این چالش فراملی، به چندلایه شدن ساختار حکمرانی جهانی و پررنگتر شدن نقش بازیگران غیردولتی، نهادهای بینالمللی و ائتلافهای موضوعمحور انجامیده است. در میان قدرتهای نوظهور در آینده، توانایی شکلدهی به قواعد مرتبط با اقلیم و انرژی، به اندازه قدرت متعارف، تعیینکننده خواهد بود. در نهایت، میتوان گفت تغییرات اقلیمی به آزمون نهایی کارآمد در دوران معاصر تبدیل شده است. آینده نقشه ژئوپلیتیک جهان به این بستگی دارد که کدام کشورها بتوانند از منطق رقابت کوتاهمدت فراتر رفته و ظرفیتهای نهادی و اجتماعی لازم برای مدیریت این چالش بلندمدت را در خود ایجاد کنند. قرن حاضر احتمالاً شاهد برتری قدرتهایی خواهد بود که درک میکنند امنیت و نفوذ پایدار نه در تسلط بر طبیعت، بلکه در هماهنگی هوشمندانه با سیستمهای پیچیده طبیعی و اجتماعی و در پیشتازی انتقال به سوی آیندهای مقاوم و پایدار نهفته است.
منابع
دولتشاهی پیروز، محرم، و هادی طهماسبی آشتیانی. (۱۳۸۹). انسان، انرژی، محیط زیست و چشماندازی به آینده. فصلنامه علمی راهبرد، ۱۸ (۳). https://rahbord.csr.ir/article_124387.html
سبحانسلیمی، محمدرضا، و فاطمه قادری. (۱۴۰۳). تغییرات اقلیم و تاثیرات آن بر امنیت ملی و بینالمللی ایران. فصلنامۀ علمی آماد و فناوری دفاعی، ۷ (۲۱)، ۹۸–۱۳۰. https://amfad.sndu.ac.ir/article_2813.html
شیراوند، هنگامه، و محمدناصر هاشمی. (۱۳۹۵). بررسی اثرات تغییر اقلیم بر امنیت ملی پایدار. در کنفرانس ملی پدافند غیرعامل و توسعه پایدار. https://sid.ir/paper/830798/fa
صیاد، وحیده. (۱۴۰۲). تحلیل مطالعات اثر تغییر اقلیم در آینده جهان و راهکارهای کاهش اثرات مخرب آن. فصلنامه آماد و فناوری دفاعی، ۶ (۳)، ۱۲۷–۱۵۲. https://amfad.sndu.ac.ir/article_2663.html
عطار، سعید، و مهرداد ابراهیمیان نجفآبادی. (۱۴۰۱). محیط زیست خاورمیانه و پیمان ابراهیم: بررسی نقش عادیسازی روابط اماراتمتحدهعربی و بحرین با رژیم اسرائیل در کاهش بحرانهای آب و کشاورزی این کشورها. فصلنامه مطالعات بینالمللی، ۱۹ (۲)، ۲۷۳–۲۹۳. https://doi.org/10.22034/isj.2022.345255.1840
Moore, Scott. (2024, October 9). Climate Action in the Age of Great Power Rivalry: What Geopolitics Means for the Climate. Kleinman Center for Energy Policy.
https://kleinmanenergy.upenn.edu/research/publications/climate-action-in-the-age-of-great-power-rivalry-what-geopolitics-means-for-the-climate
Østerud, Øyvind, & Hønneland, Geir. (2014). Geopolitics and International Governance in the Arctic. Arctic Review on Law and Politics، ۵ (۲). https://arcticreview.no/index.php/arctic/article/view/1044
Von Uexkull, Nina, & Buhaug, Halvard. (2025). Scientific uptake in United Nations Security Council debates on climate change and security. Climatic Change، ۱۷۸ (۱۲۵). https://www.researchgate.net/publication/392765241_Scientific_uptake_in_United_Nations_Security_Council_debates_on_climate_change_and_security