در روزهای اخیر، مقامات گروه طالبان از اعزام نیروی کار به کشور قطر خبر دادند و خبری که در نگاه اول و سطحی می تواند امیدی برای کاهش بیکاری در کشور بحران زده افغانستان و جوانان باشد اما نگاهی ژرف و دقیق به موضوع بیکاری و روند اعزام فاصله ی زیادی بین وعده های توخالی و واقعیت ها و عملکرد این گروه جهت ایجاد فرصت های شغلی دارد بدین ملحوظ ابتدا نگاه گذرا می داشته باشیم به معضل بیکاری و مفاهیم آن، متعاقبا عملکرد این گروه را در زدودن فرصت های شغلی مورد بررسی و تحلیل قرار داده، و ضعف مدیریتی طالبان در افزایش سطح بیکاری و در اخیر پیامدهای بیکاری را به واکاوی می گیریم تا باشد دیگر افکار عامه فریب تبلیغات کاذب این گروه را نخورند و کنشگری پیشه نمایند.
معضل بیکاری یکی از چالش های عمده افعانستان به شمار میرود که با روی کار آمدن طالبان گراف آن سیر صعودی پیمود و الی اکنون نیز این روند ادامه دارد.
چنانچه نیروی کار شامل تمام افرادیست که در سن کار (۱۵ ال ۶۴) قرار دارند و در حال حاضر مشغول کار اند و یا فعالانه در جستجوی کار(بیکار ولی جویا کار) می باشند و یا تمامی افراد شامل مرد و زن در سن کار که در هفته گذشته حداقل یک ساعت کار اقتصادی انجام داده باشند و یا در جستجوی کار باشند که این تعریف به طور خودکار مفهوم بیکار را می رساند :
بیکار (Unemployed)
کسی است که:
- در سن کار باشد (۱۵ سال و بالاتر)،
- در هفته گذشته هیچگونه فعالیت اقتصادی انجام نداده باشد،
- قابلیت و آمادگی کار کردن را داشته باشد،
- و بهصورت فعالانه در جستجوی کار باشد.
تفاوت مهم از دید مسلکی و عام این است که :
افرادی که نه کار میکنند و نه در جستجوی کار هستند (مانند برخی دانشآموزان، زنان خانهدار، سالمندان، افراد با ناتوانی جسمی)، جزو نیروی کار و بیکاران محسوب نمیشوند؛ آنها جزو جمعیت غیرفعال یا خارج از نیروی کار هستند، در حالیکه در دید عامیانه آنها هم جز بیکاران به حساب می آیند.
کل نیروی کار = شاغل + بیکار(در جستجوی کار)
در مورد فوق افرادی که در سن کار هستند ولی:
کار نمیکنند،
دنبال کار نمیگردند،
یا قادر به کار نیستند (مانند دانشآموزان، خانمهای خانهدار، افراد بیمار یا ناامید)،
در نیروی کار حساب نمیشوند؛ بلکه جزو «جمعیت غیرفعال اقتصادی» به شمار میروند .
چنانچه طبق آمار و منابع رسمی داخلی و بین المللی نفوس افغانستان بین ۳۵ الی ۴۰ میلیون برآورد شده است که نیروی کل کار بر اساس داده های بانک جهانی و سازمان جهانی کار حدود ۹.۱۳ میلیون نفر برآورد شده است که
نرخ بیکاری نظر به آخرین آمار ۱۳.۳ فیصد است یعنی از مجموع ۹.۱۳ میلیون نفر نیروی کار ۱۳ ٪ آن بیکار اند که معادل ۱.۲۱ میلیون نفر می گردد می شود به زبان عام تر چنین گفت: مثلا
تصور کن ۱۰۰ نفر از مردم یک کشور در سن کار هستند (یعنی بالای ۱۵ سالاند و توانایی کار دارند). از این ۱۰۰ نفر:
مثلاً ۸۷ نفر کار دارند (در دکان، مزرعه، اداره، کارخانه یا هر جای دیگر مشغولاند)
ولی ۱۳ نفر کار ندارند و در جستجوی کار هستند (میگردند که جایی استخدام شوند، اما پیدا نکردهاند)
پس:
نرخ بیکاری ۱۳٪ یعنی از هر ۱۰۰ نفر که میتوانند کار کنند و دنبال کار هستند، ۱۳ نفر هنوز بیکار ماندهاند.
و فرق دارد با کسانی که کلاً کار نمیخواهند، توجه داشته باش که نرخ بیکاری فقط کسانی را حساب میکند که:
کار ندارند
توانایی کار دارند
و دنبال کار میگردند
اما اگر کسی:
خانهدار باشد و نخواهد کار کند،
دانشآموز یا محصل باشد و دنبال کار نباشد،
یا کلاً ناامید شده و دنبال کار نگردد،
او در نرخ بیکاری حساب نمیشود، چون داخل نیروی کار فعال نیست.
و نرخ بیکاری استندرد در کشورهای توسعه یافته بین ۳٪ الی ۵٪ است در حالیکه در کشورهای روبه انکشاف و عقب مانده الی ۱۰٪ می باشد و چنانچه نرخ بیکاری از ۱۰ ٪ افزایش یابد معمولا نگران کننده، نشانه رکود، ضعف اقتصاد، ضعف مدیریت و نبود امنیت می باشد حال اگر سناریوی ورود بیش از ۲ میلیون مهاجر را در نیروی کار و نرخ بیکاری در نظر بگیریم :
سناریو: ورود ۲ میلیون مهاجر برگشتی
طبق گزارش های معتبر شروع از سال قبل الی اکنون در حدود ۲ میلیون نفر از افغانستانیها به دلایل مختلف (اخراج، مهاجرت معکوس، فشارهای امنیتی) از کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان برگشتهاند.
نکته کلیدی:
همه ۲ میلیون نفر شاغل یا جویای کار نیستند (برخی کودکاند، برخی سالمند).
بهطور میانگین، فرض کنیم ۶۰٪ از آنها در سن کار قرار دارند (۱۵ سال و بالاتر) → ۱.۲ میلیون نفر
و از این میان، فرض کنیم ۷۰٪ آنان جویای شغلاند یا نیازمند کارند → حدود ۸۴۰٬۰۰۰ نفر
محاسبه جدید تعداد بیکاران با مهاجرین برگشتی:
نوع تعداد تقریبی
بیکاران رسمی قبلی ~۱.۲۱ میلیون نفر
مهاجرین برگشتی جویای شغل ~۸۴۰٬۰۰۰ نفر
مجموع بیکاران جدید ~۲.۰۵ میلیون نفر
که نرخ بیکاری جدید (تخمینی):
اگر فرض کنیم که تمام این افراد وارد بازار کار شدهاند و در جستجوی کار هستند و در صورت ورود و جویای کار شدن ۲ میلیون مهاجر، تخمین زده میشود که تعداد بیکاران به بیش از ۲ میلیون نفر افزایش یابد.
در نتیجه، نرخ بیکاری واقعی از ۱۳.۳٪ به حدود ۲۰.۵٪ خواهد رسید.
حال بعد از دانستن مفاهیم بیکاری و ارائه آماری می پردازیم به عملکرد گروه طالبان و تاثیر آن بر نرخ بیکاری بعد از تسلط طالبان در اگست ۲۰۲۱، ساختار اقتصادی و اجتماعی افغانستان دچار تحولات شدیدی گردید که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر افزایش نرخ بیکاری و رکود سکتورهای اقتصادی اثر گذاشت. در ادامه، تأثیرات مهم آن بر سکتورها و دلایل افزایش بیکاری بهشکل مختصر آمده است:
۱. تأثیرات کلی تسلط طالبان بر اقتصاد و بازار کار
تأثیرات عمده بالای سکتورها:
ادارات دولتی :
سقوط گسترده، حذف هزاران بست، توقف معاش کارمندان، بهویژه زنان
سکتور خصوصی:
فرار سرمایهگذاران، توقف فعالیت صدها کارخانه، بستهشدن شرکتها
بانکداری و مالی:
انسداد داراییها، محدودیت در انتقال پول، کاهش دسترسی مردم به سرمایه
زراعت :
کاهش حمایتهای فنی و مالی، خشکسالی، و نبود بازار فروش مناسب
بازرگانی و ترانزیت:
کاهش صادرات و واردات، اختلال در مرزها، افزایش فساد در گمرکات
آموزش و پرورش:
منع آموزش دختران، توقف پروژههای بینالمللی، بیکاری معلمان زن
صحی:
توقف کمکهای جهانی، کاهش معاش داکتران، بیکاری در سکتور صحی خصوصی
۲. عوامل اصلی افزایش نرخ بیکاری بعد از طالبان
- قطع کمکهای خارجی (که ۷۰٪ بودجه دولت را تأمین میکرد)
- فرار سرمایهگذاران داخلی و خارجی
- تحریمها و انسداد نظام بانکی
- مهاجرت متخصصین و تحصیلکردهها (فرار مغزها)
- محدودیت شدید بر کار زنان در سکتورهای دولتی و خصوصی
- رکود در سکتورهای خدماتی مانند ساختمانسازی،امور مالی، آموزش و حملونقل
- کاهش پروژههای انکشافی و ساختمانی که هزاران نفر را استخدام میکرد
- افزایش جمعیت برگشتی از مهاجرت و ناتوانی در جذب آنها در بازار کار.
چنانچه اخیرا در حدود چند ماه قبل طالبان در حدود ۱۰۰ هزار فرصت شغلی را از مردم افغانستان در اثر تنقیص بست ها در سکتور معارف، تحصیلات عالی و نظام اداری و نهادهای امنیتی گرفت و زدود حال از حکومتی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم فرصت شغلی را از بین می برد تا بیافریند چه توقع می باید داشت .
طبعا خبر اعزام حدود ۲ هزار نیروی کار به کشور قطر که با هجوم گسترده مردم به مراکز ثبت نام مواجه شد بیانگر سطح بالای بیکاری و نارضایتی مردم در افغانستان است و از سوی این پروسه کوچک که مانند سراب در بیابان برای متقاصیان کار است با مدیریت ضعیف، عدم شفافیت و زمانگیر بودن روند و انتخاب کارگران ، سخت بودن شرایط کاری از قبیل نیازمند بودن به تجربه زیاد چندین ساله ، مهارت های لسانی انگلیسی و عربی ، نبود طرفیت های لازم جهت جوابگو بودن و منطبق بودن به مهارت های بازار کار کشورهای میزبان مواجه بوده و قابل نگرانی است که گذر زمان آنرا برملاء خواهد ساخت.
از سویی نیرنگ طالبان در مواجه به بازگشت مهاجرین، نارضایتی از طالبان و بیکاری روز افزون مردم کشور است که طالبان با تبلیغات کاذب تلاش دارند به نحوه ی جواب بدهند اما بیکاری گسترده در افغانستان پیامدهای بسیار جدی و مستقیم برای حکومت طالبان دارد. این پیامدها نه تنها مشروعیت سیاسی آنان را تضعیف میکند، بلکه خطرات امنیتی، اجتماعی و اقتصادی زیادی برای دوام حکومت آنان به همراه دارد. در ادامه، مهمترین پیامدهای بیکاری برای طالبان قرار ذیل اند:
۱. افزایش نارضایتی عمومی و بیاعتمادی نسبت به طالبان
بیکاری باعث نارضایتی شدید مردم بهویژه جوانان و خانوادهها شده است.
وعدههای طالبان برای آوردن “امنیت، کار و عدالت” با واقعیت زندگی مردم تناقض دارد.
مردم مخصوصاً در شهرها بهطور فزایندهای ناامید، بیاعتماد و خشمگین شدهاند.
۲. افزایش زمینههای شورش، پیوستن به گروههای مخالف و مهاجرت.
جوانان بیکار بیشتر در معرض عضویت در گروههای،قاچاق، اعتیاد و افراطگرایی قرار میگیرند.
بیکاری به یکی از عوامل اصلی افزایش مهاجرتهای غیرقانونی و مرگبار به سوی ایران، پاکستان، اروپا و ترکیه تبدیل شده.
جبهات مقاومت مردمی و سایر گروههای ضد طالبان، از بیکاری و نارضایتی مردم می توانند به شکل خودکار تقویه شوند.
۳. فشار بیشتر بر منابع محدود حکومت طالبان
با افزایش بیکاری، فشار بر منابع اندک طالبان مانند کمکهای نقدی خارجی، زکات، مالیات و گمرکات بیشتر میشود.
طالبان توان پرداخت معاش یا ایجاد فرصتهای کار را ندارد، در نتیجه بحران مشروعیت اقتصادی دارد.
رشد فقر و بیکاری، تقاضای مردم برای کمکهای نقدی و غذایی را افزایش داده و ناتوانی حکومت را بیشتر نمایان میسازد.
۴. تشدید جرایم، ناامنی و بیثباتی شهری و روستایی
بیکاری منجر به افزایش سرقت، گروگانگیری، قاچاق انسان، و فعالیتهای جنایی شده است.
در نبود شغل و درآمد، مردم به سمت اقتصاد غیررسمی، اقتصاد مواد مخدر، و فعالیتهای غیرقانونی سوق داده میشوند.
۵. تشدید بحران مشروعیت اجتماعی بهویژه در برابر زنان و جوانان
زنان که از بازار کار اخراج شدهاند، یکی از ناراضیترین اقشار جامعه هستند.
جوانان تحصیلکرده که شغلی ندارند، به مشروعیت دینی و سیاسی طالبان شک میکنند و آن را ناکارآمد میدانند.
نتیجهگیری کلی :
بیکاری گسترده و پایدار در افغانستان نه تنها یک مشکل اقتصادی است، بلکه تهدید مستقیم برای بقای سیاسی طالبان بهشمار میرود که این پدیده:
مشروعیت داخلی طالبان را تضعیف میکند،
فرصت رشد مخالفان مسلح و غیرمسلح را فراهم میسازد،
و جامعه را به سمت شورش، مهاجرت، یا انفجار اجتماعی سوق میدهد، چنانچه جمعیت بین محدوده ی سنی ۱۵ الی ۶۵ سال را که حدود ۵۴ فیصد نفوس کشور را تشکیل می دهد مجموع در نظر بگیریم و از آن نیروی شاغل ، نفوس بیکار و غیرفعال و ناامیدی از پیدا کردن کار را تفکیک نمائیم در مجوع در حدود بیش از ۱۰ میلیون نفر ناراض در برابر طالب و مدیریت ضعیف آن در قسمت حل معضل بیکاری مانند بمب ساعتی است که خشم آن ممکن طالبان را از سر راه بردارد .