مردم افغانستان سالهاست با بیکاری، فقر، بیسرپناهی، نبود امنیت، رفاه و دهها مشکل دیگر دستوپنجه نرم میکنند. اما حالا خشکسالی هم به این بدبختیها اضافه شده و فاجعه پشت فاجعه رقم خورده است. در کشوری که کشاورزی و دامداری تنها روزنه امید زندگی میلیونها آدم این سرزمین است، حالا زمینها خشکیدهاند، چاهها خالی شدهاند و مردم میان ماندن و مهاجرت گیر ماندهاند.
بر اساس تازهترین گزارش سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد که همین دیروز ارایه کرد، افغانستان با خشکسالی شدید و گسترده روبهرو است تا حدیکه فعالیتهای کشاورزی و دامداری در بیشتر از نیمی از ولایتها متوقف شده است. یافته های سازمان ملل نشان میدهد که شمال، شمالغرب و شمالشرق کشور بیشترین آسیب را دیده و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، بحران از این هم عمیقتر خواهد شد.
در بسیاری از ولایتها، زمینهای للـمی دیگر محصول نمیدهند و زراعت آبی هم بهدلیل کاهش شدید منابع آبی در حال نابودی است. رطوبت خاک از بین رفته، سبزهزارها خشک شده و چراگاههای دامها به بیابان تبدیل شدهاند. زمین بیمحصول مانده و کشاورزان ناامیدند.
برای دهقانانی که تمام دار و ندارشان چند جریب زمین بود، حالا هیچچیز باقی نمانده است. خانوادههایی که با هزار امید گندم، جواری و لوبیا میکاشتند، حالا نه نانی در دست دارند، نه چارهای برای فردا. این بحران مستقیم امنیت غذایی میلیونها تن را تهدید میکند و روستاها را از درون تهی کرده است.
کابلی که میخشکد
وضعیت در کابل، پایتخت کشور نیز بهتر نیست. چاههای عمیق یکییکی خشک میشوند، سطح آب زیرزمینی به شدت پایین آمده و بیشتر منابع موجود، آلودهاند. آمارها نشان میدهند که بیش از ۸۰ درصد منابع آبی کابل قابل استفاده نیستند. مردم ساعتها در صف آب میمانند، و خانوادهها برای خرید چند لیتر آب، پول قرض میکنند یا داراییهایشان را میفروشند.
کودکان بهجای رفتن به مکتب با ظرفها و بوشکهها در صفهای آب ایستادهاند. زنان در محلهها برای پیدا کردن آب آشامیدنی سرگرداناند، تا حدی که برخی از باشندگان کابل در گفتوگو با رسانهها گفتهاند که بعضی ثبتها مجبور میشوند تا برای وضو به خاک تیمم کنند. آب در این شهر دیگر یک نیاز عادی نیست؛ کالایی گران و کمیاب شده که فقط بعضیها از آن بهرهمندند.
خشکسالی در افغانستان تنها یک مشکل طبیعی نیست؛ زنجیرهای از مشکلات را به دنبال دارد. وقتی زمین محصول نمیدهد، گرسنگی شروع میشود. وقتی آب نباشد، بیماری و آوارگی از راه میرسد. حالا هزاران خانواده در خطر قحطی، بیخانمانی و مهاجرت اجباری قرار گرفتهاند.
مردم زیادی از روستاها کوچ کردهاند و حالا در حاشیه شهرها، زیر خیمهها یا در خانههای فروریخته، بیهیچ امکاناتی زندگی میکنند. این وضعیت فقط بار جمعیتی شهرها را زیاد نکرده، بلکه فشار اقتصادی، روانی و اجتماعی را هم بالا برده است. زنانی که باید دنبال آب باشند، نمیتوانند از فرزندانشان مراقبت کنند. کودکان از درس و مکتب بازماندهاند و بسیاری از خانوادهها در زیر بار قرض و بدهکاری خرد شدهاند.
بحران آب، سیستم بهداشت را هم فلج کرده است. دسترسی به آب سالم که نباشد، بیماریهای واگیر مثل اسهالها، بیماریهای پوستی و سایر مرضهای عفونی پیدا میکند. برخی مناطق حتا مرکز صحی فعال ندارند، و مردم ناچارند بیمارانشان را دهها کیلومتر دورتر ببرند آنهم اگر پول داشته باشند.
افغانستان حالا در مرز یک فاجعه انسانی بزرگ قرار دارد. تغییرهای اقلیمی، بیتوجهی به منبعهای طبیعی، نبود برنامههای زیربنایی و قطع کمکهای خارجی، این کشور را در لبه پرتگاه قرار داده است. اگر امروز اقدامی صورت نگیرد، شاید فردا برای بسیاری از ولایتها دیگر خیلی دیر شده باشد.
مردم افغانستان بارها از جامعه جهانی خواسته میخواهند که این کشور را در بحران تنها نگذارد. سازمانهای بینالمللی، کشورهای کمککننده و نهادهای بشردوست باید وارد عمل شوند. ساخت بندها، احیای منبعهای آب، حمایت از کشاورزان و پروژههای آبرسانی، تنها راه نجات میلیونها انسان است.
ارزیابی سازمان ملل و سایر نهادها نشان میدهد که افغانستان در سال جاری به بیش از ۲۶۰ میلیون دالر برای مقابله با بحران آب نیاز دارد، اما تنها ۸.۴ میلیون دالر آن تأمین شده است، رقمی ناچیز در برابر ابعاد فاجعهای که در حال گسترش است. این وضعیت نشان میدهد که بدون کمکهای فوری، پیامدهای این فاجعه تنها به افغانستان محدود نخواهد ماند که ثبات منطقه را نیز تهدید خواهد کرد.
خشکسالی در افغانستان صدای مردم بیصداست صدایی که اگر شنیده نشود، به فریادی جهانی تبدیل خواهد شد.