بامیان یک ولایت محروم اما با منابع عظیم طبیعی و همچنین ظرفیت های بسیار عالی گردشگری است. در این ولایت می توان با ایجاد زیرساختها هم در زمینه استخراج منابع طبیعی برای پیشرفت اقتصاد کشور و مردم این ولایت کمک کرد و هم با ایجاد شرایط در قسمت گردشگری یک منطقه فوقالعاده جذاب برای گردشگران باشد.
اگر بامیان در کشوری به جز افغانستان واقع میشد، قطعا نه وضع آن کشور این گونه بود و نه وضع مردمان آن منطقه و ولایت. شاید این حرف گزاف به نظر آید، ولی این ظرفیت در بامیان با توجه به معادن مهم، از جمله آهن حاجیگگ، ذغال سنگ و انواع سنگهای قیمتی و معدنی دیگر از یکطرف، و تولید صدها هزار تن کچالو و همچنین وجود آثار تاریخی و مناظر طبیعی و… وجود دارد.
متاسفانه در طول دهههای گذشته با توجه به تبعیض و تعصبی که در بدنه حاکمیتهای افغانستان وجود داشته، توجه چندانی به بامیان نشده است. در زمان جمهوریت با وجود سرازیر شدن میلیارد دالر کمک جامعه جهانی، سهم بامیان از این کمکها بسیار اندک و ناچیز بود به گونهای که حتی تا اواسط حکومت داری حامد کرزی، یک متر جاده آسفالت در این ولایت وجود نداشت. شاید اگر اعتراض معنیدار و طنزآمیز مردمان این ولایت مبنی بر کاهگل کردن نمادین جاده در سال ۱۳۸۸ نمی بود، تا امروز هم جادهای در این ولایت آسفالت نمی شد. قصه کاهگل کردن جاده در آن زمان غوغا برپا کرد و مردمان کشور و جهان با تعجب به این موضوع پی بردند که چطور تا سال ۱۳۸۸ یک ولایت مهم مانند بامیان یک متر جاده اسفالت ندارد. خوب این گوشهای از قصه و محرومیت یک ولایت محروم است.
با این وجود، دوران جمهوریت هرچه بود به سر آمد. اما پرسش این است که طالبان با این ولایت سرشار از منابع طبیعی و تاریخی و گردشگرپسند اما در عین حال محروم چه کردند؟
همانگونه که در نخست گفته شد، بامیان ظرفیت پیشرفت را از منابع درونزا دارد. اگر یک حکومت دلسوز و مردم محور شکل بگیرد قطعا چنین چیزی حاصل میشود. ولی طی سه سالی که طالبان اداره کشور را بر عهده گرفته در بامیان نیز مانند بسیاری از ولایات برای رونق اقتصادی با تمام ادعاها نه تنها کاری نشده بلکه با وضع قوانین سختگیرانه و فشار مالیات و عشر و ذکات، وضعیت به مراتب بدتر شده است.
یکی از مشکلات جدید در بامیان در کنار دیگر مسائل، همین موضوع حمله بالای گردشگران است که هفته گذشته به وقوع پیوست. این مسئله تاثیر بسیار جدی روی انگیزه گردشگران در سفر به بامیان دارد و میتواند روی وضعیت اقتصادی مردم تاثیر منفی بگذارد.
بامیان که به امنیت در افغانستان شهره بود، متاسفانه در یکی دوسال اخیر جمهوریت، تاحدودی ناامن گردید. حمله مرگبار سال ۱۳۹۹ و همین طور قضایای خورد و کوچک دیگر و در نهایت حمله مرگبار هفته گذشته همه یک چهره ناامن از بامیان به تصویر کشیده که این برای آینده بامیان بسیار تاثیر منفی دارد.
مسئله دومِ تاثیرگذار، ممنوعیت حضور زنان و دختران گردشگر در اماکن تفریحی از جمله بند امیر است. البته قبلش باید گفت که هیچ یک از مردمان کشور به شمول بامیان خواستار ترویج بی حجابی و بی بندوباری و ولنگاری اجتماعی نبوده و نیستند. چنانچه این مسئله را بارها در زمان جمهوریت نشان دادند. ولی وقتی سال گذشته وزیر امر به معروف گروه حاکم بامیان رفت، دستور بسته شدن بندامیر را به روی زنان صادر کرد. این حکم معنیاش این بود که بند امیر دیگر جای برای زنان و دختران نیست. هرچند که بعدا اعلام شد که بخشی مشخصی از بند امیر مربوط بازدید زنان باشد، ولی این کار به هر نحوی که به قول معروف ماستمالی شود، نمی تواند نفس ممنوعیت صریح را که اجرا و انجام شده توجیه کند.
مشکل این است که خوب وقتی خانوادهای مثلا بخواهد بامیان برود و آن وقت زن خانواده نتواند از جاهای دیدنی مانند بند امیر دیدن کند، حالا این سفر واقع می شود؟
مسئله سوم فشار مالیات و جمعآوری عشر و زکات است. با اینکه اکثریت مردم بامیان شیعه هستند و رویکرد آنان در زمینهی دینی و مذهبی، مبتنی بر فقه جعفری است. ولی در دو سال گذشته در کنار مالیات که مردم مکلف به پرداخت آن هستند، گروههای جمعآوری عشر و زکات نیز تشکیل شده و از مردم به انواع مختلف که حالا از نظر فقهی به نصاب ذکات رسیده اند یا خیر، ذکات را جمعآوری نموده اند. در حالیکه اکثریت مطلق مردم بامیان فقیر اند و زکات بر آنان واجب نیست.
به هر حال وقتی به مردمان بامیان نگاه میکنیم، مردمانی با نهایت فقر و محرومیت را میبینیم. انگار که آنان در یک دشت برهوت زندگی میکنند، که هیچ منبع طبیعی و … در آن نیست. متاسفانه حکومتهای متعصب و تمامیت خواه در دههها و سدههای گذشته به دلایل مختلف هیچ کاری برای بامیان نکرده اند. امروز هم با وجود ادعاهایی که از سوی گروه حاکم مطرح میشود، نه تنها کاری برای بامیان صورت نگرفته، که مانند گذشته همچنان این ولایت در محرومیت بوده و هیچ روزنهای هم برای عبور از فقر و محرومیت وجود ندارد.