ابوریحان محمد بن احمد البیرونی، مشهور به ابوریحان البیرونی، درسال ۳۵۲هجریقمری در روستای بیرون از توابع شهر خوارزم زاده شد.
ابوریحان دانشمند و ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، تاریخنگار، و طبیعتشناس و همهچیزدان، خرسان در سده چهارم و پنجم هجری بوده است.
البیرونی را از بزرگترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگترین دانشمندانِ خراسان در همه دورهها میدانند. همچنان، او را پدرِ انسانشناسی میدانند. البیرونی به زبانهای خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری، توراتی و سُریانی آشنایی داشت.
به گواهی تاریخ، بیرونی یک نویسنده بیطرف در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونهگون بود و بهپاسِ پژوهشهای قابلِ توجهش، با عنوان استاد شناخته شده است.
براساس روایتهای تاریخی، ابوریحان البیرونی در۱۷سالهگی به پژوهش آغاز کرد و در ۲۵سالهگی در منطقه شهرت ویژهیی یافت.
این نابغه بیش از ۱۴۰ اثر علمی در عرصههای مختلف از خود بهجا گذاشته است. گفته میشود وقتیکه سلطان محمود غزنوی در نخستین سالهای قرن پنجم، خوارزم را تصرف کرد، شماری از دانشمندان محل، بهشمول ابوریحان را دعوت کرد تا به غزنه بیایند. ابوریحان این دعوت را پذیرفت و به مرکز فرمانروایی غزنویان آمد و تا پایان عمرش در همینجا زندهگی کرد.
او در بیشتر لشکرکشیها به سمت هند، سلطان محمود غزنوی را همراهی میکرد. دلیل این همراهی، پژوهش درباره فرهنگ و زبان مردم هند عنوان شده است.
سرانجام این نابغه سرشناس، در سال ۴۲۷ قمری به عمر ۷۵سالهگی در ولایت غزنی درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد.
هماکنون مجسمۀ ابوریحان بیرونی به پاس خدمتهای علمی او، در کنار تندیسهای ابوعلی سینا، عمر خیام و زکریای رازی جلوی دفتر سازمان ملل متحد در «وین» بنا شده است تا داشتههای تاریخی و معنوی حوزۀ تمدنی فارسی را به رخ جهانیان بکشد.
اما آنچه تأسف است اینکه، آرامگاه ابوریحان بیرونی، بهدلیل بیتوجهی دولتهای افغانستان به دانش، هنر و میراثهای فرهنگ، قرنها ویرانه و مخروبه باقی ماند. حتا گفته میشود که جنگها، نابسامانیهای درازمدت و بیپروایی حکومتها در خاک البیرونی، سبب شد تا آرامگاه او مدتها از چشمها پوشیده ماند و در حتا موقعیت آن از حافظهها فراموش شود.
فرهنگیان ولایت غزنی میگویند، آرامگاه البیرونی درسال ۱۳۵۲ در شهر غزنی کشف شد. در کتیبهیی که هویت آرامگاه را نشان میداد، عبارت «هذا قبر محمد بن احمد بیرونی» حک شده بود. اما این سنگ نوشتۀ مزار البیرونی از سوی دشمنان، دین و دانش فرهنگ شکسته و ناپدید شد و آرامگاه همچنان ویرانه و متروک باقی ماند.
هرچند، بهشمول دولت افغانستان، کشورهای ازبکستان، ایران و چند نهاد علمی و فرهنگی دیگر دنیا تصمیم گرفتند تا آرامگاه ابوریحان البیرونی را مُرمّت و بازسازی کنند، اما این برنامهها در حد وعده باقی ماند و کار عملی آن آغاز نشد.
در جریان دو دهۀ پسین با وجود سرازیر شدن میلیاردها دالر در سرزمین البیرونی هیچ کسی به آرامگاه متروک و خارزار او توجه نکرد. اما سرانجام شماری از فرهنگیان و مردم دانش پرور غزنی کمر همت بسته، کار ساختوساز آرامگاه ابوریحان بیرونی این دانشمند کمهمتا را از دارایی شخصی خود بازسازی نمودند و این افتخار بزرگ تاریخ را بهنام خود ثبت کردند.
مردم فرهنگ دوست غزنی در روزهایی آرامگاه یک دانشمند را نوسازی کردند که حاکمان حاضر در کشور با هرچه از جنس علم و فرهنگ و تمدن، دشمنی علنی داشته و درتلاش هستند که نمادهای علمی و تاریخی ساکنان غیر پشتون افغانستان را از میان بردارند.
هزینهکردن از دارایی شخصی روی ساخت آرامگاه البیرونی و یا هر دانشمند دیگری، آنهم در روزگاری که همه در تلاش زنده ماند اند و پی نان و نفقه سرگردان، نشان دهندۀ پاسداری از دانش و دانشمند بوده که آدم را برای بقای یک ملت و آیندۀ روشن امیدوار میسازد.
بدون شک ا ین اقدام مردم فرهنگ پرور غزنی در موجویت نظام علمستیز و کتابسوز، قطعاً عمل جسورانه بوده و قابل ستایش است.
نویسنده: کیومرث دانشآبادی