هرات در فرمانروایی سامانیان سرسبزترین و شاداب ترین بخش خراسان است، معروفترین داستان دوران سامانیان نیز همینجا اتفاق می افتد.
امیر نصر سامانی هر سال برای تفریح به جایی از خراسان میرفت، سالی که نوبت هرات بود رخت بر بست و به هرات آمد با خدم و حشم اینجا اتراق کرد و هوای خوش هرات و سرسبزی و میوه بینظیرش امیر را از هر چیز دیگر روگردان نمود. آنگاه که سه ماه تعیین شده برای تفریح گذشت امیر گفت پاییز را نیز میماند پاییز گذشت و زمستان و بهار و دوباره تابستان و بر این منوال سه سال تمام گذشت، هوای خوش هرات هر هوای دیگری را از سرش بدر کرده بود و در هرات به خوشی روزگار میگذرانید.
وزیرانش هرچند او را ترغیب به رفتن به بخارا پایتخت فرمانروایی سامانی میکردند، امیر خم به ابرو نمی آورد و هرات خوش و خرم را بر های و هوی سلطنت و درالسلطنه بخارا ارجحیت مینهاد، تا آنکه وزرا نزد رودکی بزرگ رفتند و او بود که پس از وعده و عید های فراوان در ضمن سکه های هنگفت که از وزرا گرفت با این سروده معروف خویش:
«بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
….»
توانست امیر را به بخارا برگرداند.
هرات در دوره غزنوی و سلجوقی نیز در صدر شهرهای خراسان است و در این دوره شاعرانی چون عسجدی هروی در دربار سلطان محمود غزنوی حضور دارند و ولایت هری چنانکه جغرافیا دانان از آن روزگار گفته اند بارکده خراسان است، بزرگترین و سرسبز ترین شهر خراسان و در عین حال یکی از آباد ترین مناطق خراسان.
حکیم ازرقی هروی شاعر و حکیم معروف دربار سلجوقی نیز محصول همین دوره است، در سوی دیگر یکی از بزرگترین چهرههای عرفان اسلامی حضرت پیر هرات خواجه عبدالله انصاری نیز در همین دوره روزگار میگذراند، نوشته های او در شرق و غرب عالم اسلام در زمان خودش و پس از او مجال گفتگوهای بسیار وسیعی داشته است، خلیفه عباسی به او لقب شیخ الاسلام را اهدا میکند و پس از آنکه پیروان خواجه نسبت به شخصی که به خواجه و اعتقادات او تازیده بود هرات و خراسان را به میدان آشوب بدل میکنند، خواجه نظام الملک طوسی وزیر قدرتمند دولت سلجوقی مجبور میشود نزد خواجه رفته و از او تقاضا کند که از پیروانش بخواهد آرام باشند، معروفترین اثر خواجه در سرزمین های ما مناجات نامه و تفسیر اوست که نخستین تفسیر قرآنکریم به زبان فارسی است، اما کتابهای چون منازل السائرین او مجال بحث های بسیار وسیعی را در جهان عرب داشته اند و محققانی چون ابن قیم جوزی که کتاب مدارج السالکین را در شرح این کتاب نوشته است در واقع برای رد نهادن به ابن تیمیه و دیگران است که گاهی خواجه را تا سر حد تکفیر پیش برده اند، خواجه عبدالله در مسجد جامع هرات سالها به تدریس و تعلیم علم پرداخت و در ۸۵ سالگی در گذشت، و از آن زمان تا هنوز هرات به عنوان شهر خواجه عبدالله انصاری شناخته میشود.
پس از سلجوقیان هرات به تصرف غوریان در می آید، غور ناحیتی است که در آن زمان جزء توابع هرات شمرده میشود و کوهستانی ترین منطقه خراسان پس از پامیر است کوهستانی بودن غور مانع از هجوم بیگانگان بوده است. در زمان غزنویان حاکمان غور چندین بار با آنان درگیر میشوند و بلاخره سلطان علاءالدین غوری غزنه را متصرف میشود و آن را آتش میزند و از این جهت به علاءالدین جهانسوز معروف میشود پس از او شهاب الدین و غیاث الدین غوری معروفترین حاکمان غوری اند که یکی در پاکستان امروزی و دیگری در هرات مدفون اند. و در زمان سلطان بزرگ سلطان غیاث الدین غوری مسجد جامع هرات که محل تدریس بزرگترین فقیه و دانشمند کل دورانهای خراسان یعنی امام فخر رازی است آتش میگیرد و بخشی از سقفش میسوزد و ویران میشود، به همین سبب امام که نزد شاهان غوری و بعدها خوارزمشاهی از ارزش والایی بر خورد است از سلطان غیاث الدین غوری میخواهد تا مسجد جامع را بازسازی کنند و او به این کار عظیم مبادرت میورزد و به توصیه خود سلطان جسدش نیز در گوشه ای از مسجد دفن میشود.
بعدها امیرخسرو دهلوی در مورد مسجد جامع هرات چنین میسراید:
مسجد او جامع فیض الله
زمزمه خطه او تا به ماه
بر سر نه تخت گرفته شهی
منبرش از خطبه بیتاللهی
غلغل تسبیح به گنبد درون
رفته ز نه گنبد والا برون
طاق بلندش به فلک گشته جفت
حامل او گشته فلک در نهضت
قبه او بر شد بالای چرخ
فرش نهش اطلس والای چرخ
مسجد جامع هرات در کنار ارگ نماد این شهر کهن است، مسجد جامع قبل از اسلام در ابتدا به عنوان مکان مهرپرستی (مهرابه)و سپس نیز به عنوان عبادتگاه زرتشتی (مزگت) بکار می رفته است، با مسلمان شدن مردم هرات این بنا تدریجا به مسجد بدل میشود و با تغییر اندک در بنای آن در آن عبادت صورت میگیرد و بزرگانی در آن به تدریس می پردازند.
هرات در دوره غوریان دوباره شکوه گذشته اش را باز می یابد و محل رفت و آمد دانشمندان و هنرمندان بزرگی است، شهری با دوازده هزار دکان و صدها هزار باشنده که در اوج شکوه و بهتر از همه مناطق خراسان با تفاخر در آن زندگی میکنند و با لهجه مخصوص خودشان تمایز خویش را نسبت به دیگران اظهار میدارند.
و چنانکه هویداست لهجه هروی به عنوان یک لهجه در نوشتار نیز به کار میرفته است و چنانکه حضرت خواجه عبدالله انصاری کتابی به نام طبقات الصوفیه به لهجه هروی فارسی در قرن پنجم نوشته است که بعدها مولانا جامی آن را از لهجه هروی به لهجه مرسوم قرن نهم برگردان نموده است و کتاب امروزی حاصل کار مولانا جامی با تغییر برخی واژگان محلی به واژه های مرسوم است.
ابن حوقل جغرافیدان مسلمان قرن چهارم هجری قمری دربارهٔ هرات چنین مینویسد:
«اما هرات بارکده خراسان است. در بیرون و اندرون آن آبها و بوستان هاست، دارای حصار مستحکم و کهندژی استوار است. هرات ربض نیز دارد که مسجد جامع در آن است و در سراسر سیستان، ماورالنهر و جبال مسجدی آبادتر و پابرجاتر از مسجد هرات وجود ندارد. برسر کوه هرات آتشکده ای آباد بنام سرشک است و در فاصله کمی از آن کلیسای مسیحیان قرار گرفته است.»
هرات را دل خراسان نیز خواندهاند. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود مینویسد: «در سنه ثمان و اربع مائه فرمود ما را تا هرات رفتیم که واسطه خراسان است».
بگونه فشرده اینکه هرات از سامانیان تا هجوم مغول از عرصه دولت و سیاست دور است اما در این دوره ها ثروت علمی و ادبی فراوانی در هرات پدید می آید که خواجه عبدالله انصاری و امام فخر رازی بزرگترین نمونه های آنان اند و حکیم ازرقی هروی، حقوری هروی، صایغ هروی، عبدالواسع جبلی و… نیز شاعران برتر هرات در این دوره اند.
نویسنده: کیان نیا