چکیده
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش، به رهبری امام خمینی بهعنوان یک رخداد سیاسی_دینی بیسابقه در دورۀ معاصر، تأثیرات ملی در داخل کشور و فراملی بر بسیاری از کشورهای منطقه و جهان بهویژه پاکستان برجای گذاشت. این مقاله که با روش توصیفی_تحلیلی برمبنای نظریه پخش نوشته شده، به بررسی ابعاد مختلف تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در پاکستان میپردازد. یافتههای این نوشته نشان میدهد که انقلاب اسلامی از طریق پخش سرایتی، سلسلهمراتبی و جابهجایی، توانست خودآگاهی سیاسی و هویتی شیعیان پاکستان را تقویت کند، موجب پیدایش نهادهای سیاسی شیعه گردد و حتی احزاب اهل سنت بهمانند جماعت اسلامی را به بازاندیشی در مفهوم حکومت اسلامی وادارد. با وجود این، عوامل متعددی چون فقدان رهبری کاریزماتیک شیعه، پراکندهگی قومی و مذهبی، نفوذ قدرتهای رقیب منطقهای و گسترش جریانهای سلفی و دیوبندی ضدشیعه، مانع تثبیت کامل الگوی انقلاب اسلامی در پاکستان گردید. با این حال، تأثیرات فرهنگی، مفهومی و گفتمانی انقلاب اسلامی تاکنون در لایههای فکری و مذهبی جامعهی پاکستان قابل مشاهده بوده و الگوی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان تجربهی منحصر بهفرد، در حافظهی تاریخی و دینی بخشی از مردم این کشور باقی مانده است.
واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی ایران، پاکستان، نظریه پخش، شیعه، اسلامگرایی، صدور انقلاب.
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی و اجتماعی قرن بیستم، نهتنها ساختار قدرت را در داخل ایران دگرگون ساخت، بلکه موجی از تحولات فکری، فرهنگی و سیاسی را در بسیاری از کشورهای اسلامی بهویژه کشورهای همسایه برانگیخت. عوامل این انقلاب در ایران؛ نارضایتی عمیق مردم از وضعیت سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی، پذیرش گسترده ایدئولوژی اسلامی بهعنوان جایگزین نظام حاکم، رهبری قاطع و کاریزماتیک امام خمینی و اعتماد مردم به او، نقش نهادهای دینی در بیسج افکار عمومی، روحیهی انقلابی مردم و بیتوجهی به اصلاحات محدود حکومت محمدرضاه شاه بود (پزشکی و دیگران، ۱۳۸۱: ۱۶-۱۹). این انقلاب که با شعار بازگشت به اسلام اصیل، مبارزه با استکبار جهانی، حمایت از مستضعفان و تشکیل امت واحد اسلامی در کشورهای مسلماننشین همراه بود، تأثیرات فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران داشته و بهصورت آشکار و پنهان، بر جوامع اسلامی منطقه اثر گذاشت (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۳).
در این میان، پاکستان به دلایل متعددی از جمله اشتراکات تاریخی، فرهنگی، مذهبی، همجواری جغرافیایی و شرایط خاص سیاسی، از مهمترین کشورهای متأثر از این انقلاب به شمار میرود. پاکستان که در سال ۱۳۲۶ش (۱۹۴۷م) با شعار «پاکستان سرزمین اسلام» از هندوستان جدا شد. این کشور همواره اسلام را بهعنوان عنصر هویتساز و مشروعیتبخش در سیاست داخلی و خارجی خود مطرح کرده است (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۲۶). انقلاب اسلامی ایران بهویژه برای اقلیت فعال و سازمانیافتهی شیعیان پاکستان، فرصتی بود برای بازسازی هویت مذهبی، سیاسی و اجتماعی و ظهور در عرصه عمومی که در قالب شکلگیری تشکلهایی چون «نهضت اجرای فقه جعفری» نمایان گردید (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷؛ حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۳).
در سطح نخبهگان و احزاب سیاسی نیز انقلاب اسلامی ایران، الهامبخش بازاندیشی نقش دین در سیاست شد. از جمله، جماعت اسلامی پاکستان و عدهای دیگر از رهبران اهل سنت با دید احترام و حتی تأیید به انقلاب ایران نگریستند و آن را یک انقلاب اسلامی واقعی دانستند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷). با این حال، تأثیر انقلاب اسلامی در پاکستان یکدست نبود. مخالفت برخی از نخبهگان سیاسی، ظهور جریانهای تندرو ضدشیعه، ترور رهبران مذهبی و فشارهای خارجی، موانعی بر سر راه گسترش مستقیم گفتمان انقلاب اسلامی ایجاد کرد (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۷۳).
در این مقاله به موضوعات همچون نظریه پخش و کاربرد آن در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، نگاه فشرده به کشور پاکستان، بسترهای اولیه پذیرش و بازتاب انقلاب اسلامی در پاکستان، ابزارهای گسترش، موانع و پیامدهای انقلاب اسلامی ایران در پاکستان پرداخته شده است. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و بر پایهی منابع کتابخانهای نوشته شده است. در نوشتهی حاضر، با استناد به دادههای معتبر، تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر ساختارهای اجتماعی، مذهبی و سیاسی پاکستان بررسی گردیده است. اهمیت این پژوهش در آن میباشد که پاکستان بهعنوان یک کشور مسلمان همسایه با تنوع مذهبی و قومی گسترده، یکی از نخستین کشورهایی بوده که از انقلاب اسلامی ایران تأثیر پذیرفته و صحنهی بازتاب گفتمان انقلابی ایران خوانده میشود. از این رو، تحلیل علمی این تأثیرات میتواند درک ژرفتری از تحولات فکری و سیاسی منطقه فراهم سازد. پرسش اصلی تحقیق هذا چنین است که انقلاب اسلامی ایران چه تأثیراتی بر جامعه، فرهنگ و سیاست پاکستان بر جای گذاشته و چه بسترها، ابزارهای گسترش و موانع در سد راه این تأثیرات نقش داشتهاند؟
نظریه پخش و کاربرد آن در تحلیل انقلاب اسلامی ایران بر پاکستان
برای تحلیل علمی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای دیگر، بهویژه کشور همسایهاش پاکستان، استفاده از نظریههای علمی مرتبط در حوزهی جامعهشناسی، علوم سیاسی و ارتباطات امری ضروری است. یکی از نظریههای کارآمد در این زمینه، نظریه پخش میباشد. این نظریه در اصل برای تحلیل گسترش پدیدهها، نوآوریها یا افکار در جوامع و واحدهای اجتماعی تدوین شده و بعدها به مطالعات فرهنگ، انقلاب، گفتمانهای سیاسی و روابط بینالملل نیز راه یافته است (عیوضی و هراتی، ۱۳۹۹: ۷۱).
طبق نظریه پخش، انتقال یک پدیدۀ اجتماعی_سیاسی از جمله انقلاب، از مبدأ به مقاصد مختلف میتواند از سه مسیر پخش سرایتی، پخش سلسلهمراتبی و پخش جابهجایی رخ دهد ( غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۶).
در پخش سرایتی، پدیده از طریق مجاورت جغرافیایی و ارتباط مستقیم میان افراد و گروهها منتشر میشود. نزدیکی جغرافیایی ایران و پاکستان، اشتراکات فرهنگی، مذهبی، زبانی و روابط تاریخی، بستر مؤثری برای این نوع پخش فراهم نمود (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۷۱). در این نوع پخش، مناطق مرزی مانند ایالت بلوچستان پاکستان نقش واسطهی مهم میان دو کشور را ایفا کرد.
در پخش سلسلهمراتبی، ایده یا پدیده از طریق نخبهگان سیاسی، مذهبی، رسانهای یا آموزشی به اقشار پایینتر جامعه منتقل میشود. در مورد انقلاب اسلامی ایران، حضور نهادهایی همچون خانۀ فرهنگ ایران در شهرهای لاهور، کراچی، کویته، پشاور، حیدرآباد، ملتان و اسلامآباد نقش سلسلهمرتاتبی را فراهم ساخت. همچنان مرکز تحقیقاتی فارسی ایران و پاکستان و نیز ارتباط حوزههای علمیه قُم و نجف با علمای شیعه پاکستان، زمینههای مؤثری برای این نوع پخش ایفا نمودند. (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۶). از جمله این انتقالات میتوان به سفرهای نخبهگان پاکستانی به ایران، شرکت در مراسمهایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نهادهایی بهمانند «نهضت اجرای فقه جعفری» اشاره کرد که مستقیماً از گفتمان انقلابی ایران الهام گرفته شده بود (همان، ص ۲۳۳).
در پخش جابهجایی، پیام انقلاب به واسطه مهاجرتها، سفرها، تعاملات فرهنگی و رسانهای به کشور دیگر منتقل میشود. اعزام طلاب پاکستانی به قم، تحصیل دانشجویان این کشور در دانشگاههای ایران، پخش برنامههای رادیو و تلویزیون صداوسیما ایران به زبان اردو و رفتوآمد هیئتهای دینی_مذهبی، از مصادیق برجسته پخش جابهجایی بهشمار میآید (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۸).
نکته مهم تحلیل بر اساس این نظریه آن است که پذیرش یا رد یک پدیده، صرفاً محصول عرضهی آن نیست، بلکه بستهگی به زمینههای اجتماعی، مذهبی و سیاسی کشور مقصد نیز دارد. در مورد پاکستان، زمینههای مساعدی همچون سابقهی تاریخی اسلامگرایی، بحران هویت بعد از استقلال و حضور اقلیت سازمانیافته شیعه، بستر پذیرش انقلاب اسلامی را فراهم کرده بود (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۲۹؛ فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷).
با این چارچوب نظری، در بخشهای بعدی مقاله، مسیرهای واقعی تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر پاکستان را در سه سطح اجتماعی (مردم)، فرهنگی (مذاهب شیعه و سنی) و سیاسی (دولت، احزاب و نخبهگان) بررسی خواهیم کرد. اما قبل از آن، نگاه کوتاهی به مسائل تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی پاکستان انداخته میشود تا موضوع مورد بحث، روشنتر گردد.
نگاهی به کشور پاکستان
ممالک هندوستان، پاکستان، بنگالادش، نپال، بوتان، مالدیو و سریلانکا بهنام کشورهای شبهقاره هند یاد میشوند (Mohmand, 2011: 2). این سرزمین در سدهی هشتم میلادی توسط محمد بن قاسم ثقفی، یکی از فرماندهان عرب مسلمان تصرف گردید. پس از آن، سلطان محمود غزنوی در قرن یازدهم میلادی به هندوستان لشکرکشی نمود. پاکستان در سال ۱۳۲۶ش (۱۹۴۷م)، به دنبال جدایی از هند بریتانیایی و با تلاشهای محمدعلی جناح و حزب مسلم لیگ، تأسیس شد (ولی، ۱۳۹۵: ۲۵). این کشور از ابتدا بر پایهای هویت اسلامی برای مسلمانان شبهقاره هند بنیاد نهاده شد و نام رسمی آن را «جمهوری اسلامی پاکستان» گذاشتند (کامران و دیگران، ۱۳۹۲: ۷۶). پاکستان از دو واژی فارسی «پاک» و «ستان» گرفته شده که «سرزمین پاک» معنی میدهد. پایتخت آن شهر اسلامآباد میباشد. پس از استقلال، پاکستان به دو بخش شرقی و غربی تشکیل شده بود. اما در سال ۱۳۵۰ش (۱۹۷۱م)، بخش شرقی آن بهنام بنگلادش جدا و به کشور مستقلی تبدیل گردید (عارفی، ۱۳۸۴: ۱۹۷). پاکستان از همان آغاز با بحرانهای سیاسی، نظامی و هویتی مواجه بود و چندین بار شاهد کودتاهای نظامی بوده است. این کشور همیشه روابط تنشآلود مرزی با هندوستان بر سر منطقه کشمیر و با افغانستان بر سر مرز دیورند دارد. اهداف ژئوپلیتیک نیمسدهی این کشور در قبال افغانستان، موجودیت دولت ضعیف و همسو، بحرانیسازی سیاسی و میدان جنگهای نیابتی بوده است (آقاجری و کریمی، ۱۳۹۴: ۶۵). یکی از پالیسیهای استراتیژیک پاکستان، برقراری رابطهی مستقیم راه ترانیزیتی زمینی از طریق افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی میباشد. به همین دلیل است که نمیگذارد در افغانستان دولت قوی بهوجود آید (کولایی طبرستانی، ۱۳۷۶: ۱۴۵). پاکستان یکی از کشورهای بهشمار میآید که در تقویت و حاکم ساختن مجدد گروه طالبان، نقش اساسی داشت. گروهی که افغانستان را قرنها به عقب بردهاست (کولایی طبرستانی، ۱۳۸۴: ۲۴).
از منظر جغرافیایی، پاکستان با مساحت تقریبی ۸۸۱٬۹۱۳ کیلومتر مربع، یکی از بزرگترین کشورهای جنوب آسیا محسوب میشود. این کشور از نظر اداری به چهار ایالت اصلی (پنجاب، سند، خیبر پختونخوا و بلوچستان)، و دو منطقهی خودمختار «گلگت-بلتستان» و «کشمیر آزاد» تقسیم شده است (Wynbranbt, 2009: 8).
جمعیت پاکستان در سال ۲۰۲۴م، از مرز ۲۴۰ میلیون نفر عبور نموده و این کشور را به پنجمین مملکت پرجمعیت جهان تبدیل کرده است. مردم پاکستان ۹۷ درصد مسلمان بوده که در این میان، ۲۵ درصدش را شیعیان تشکیل میدهد (Zia, 2003: 165). همچنان اقلیتهای مسیحیی، هندو، سیک و دیگر گروهها دینی_مذهی در این کشور زندگی میکنند. پاکستان کشوری چندقومیتی میباشد که مهمترین آنها پنجابیها، پشتونها، سندیها، بلوچها و اردو زبانان بهشمار میآیند (Tariq, 2016: 833). اردو، زبان ملی و انگلیسی زبان رسمی این کشور محسوب میشود، اما زبانهای متعدد دیگر همچون پنجابی، پشتو، سندی، بلوچی و سراییکی در مناطق مختلف کشور رایج است (Shamim, 2017: 4). ساختار اجتماعی پاکستان ترکیبی از سنت و مدرنیته میباشد و ارزشهای مذهبی در بسیاری از ابعاد اجتماعی و فرهنگی این کشور حضور پررنگ دارند.
پاکستان نظام سیاسی جمهوری فدرال دارد. رئیسجمهور در رأس کشور و نخستوزیر رئیس دولت میباشد. پارلمان آن دو مجلسی بوده که شامل مجلس ملی و مجلس سنا میشود. با این حال، ارتش پاکستان همواره نقش پررنگ در سیاست داخلی ایفا کرده و در برخی از دورهها، ادارهی کشور را بهطور کامل در دست گرفته است. سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (ISI)، از قدرتمندترین نهادهای امنیتی منطقه و جهان بهشمار میرود (Zebari, 2020: 1333). این کشور روابط پیچیدهای با کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی دارد. پاکستان با چین روابط استراتژیک و اقتصادی گستردهای را دنبال میکند. پروژۀ کریدور اقتصادی چین_پاکستان (CPEC)، یکی از بزرگترین طرحهای توسعهای و زیرساختی در منطقه بهشمار میآید (Rehman and others, 2018: 78). پاکستان عضو سازمان همکاری اسلامی (Nyang, 1984: 60)، سازمان همکاری اقتصادی (Pomfret, 1997: 658) و عضو سازمان همکاری شانگهای را دارا میباشد (Alimov, 2018: 115).
پاکستان اولین کشور اسلامی دارای سلاح هستهای است. این کشور از اواخر دهه ۹۰ میلادی با همایت چین به قدرت هستهای تبدیل شد و زرادخانه هستهای آن بهعنوان عامل بازدارنده در مقابل تهدیدهای خارجی بهویژه در برابر هندوستان، تلقی میشود (محروق، ۱۳۹۵: ۲۶) ارتش پاکستان یکی از قدرتمندترین ارتشهای آسیا محسوب میگردد. سه شاخهی ارتش شامل نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی همراه با نیروهای ویژه و سازمان اطلاعات، بدنهی اصلی ساختار نظامی این کشور را تشکیل میدهند (Fair, 2011: 3-22).
اقتصاد پاکستان ترکیبی از کشاورزی، دامداری و صنعت است. کشاورزی با تولید محصولاتی چون گندم، پنبه، برنج و نیشکر یکی از بخشهای مهم اقتصادی این کشور میباشد. صنعت نساجی، فولاد، داروسازی و سیمان نیز از صنایع مهم پاکستان محسوب میشود. صادرات عمده شامل منسوجات، برنج، چرم و میوه است (Husain, 2023: 11). واردات پاکستان شامل نفت، ماشینآلات و مواد غذایی میباشد. اقتصاد پاکستان با چالشهایی همچون بدهی خارجی، بیکاری، فساد اداری، کمبود زیرساختها، افزایش هزینههای نظامی و نابرابری اجتماعی مواجه است (سیفالدین، ۱۳۹۸: ۴۰). با این حال ظرفیتهای بالقوه فراوانی در زمینههای کشاورزی، منابع طبیعی، انرژی خورشیدی و نیروی انسانی جوان دارد. واحد پول این کشور روپیه پاکستان است (Ankit, 2022: 920) و سرود ملیاش به زبان فارسی میباشد (Arsala and others, 2021: 28).
پاکستان دارای فرهنگ غنی و متنوع با ریشههایی در تمدن باستانی درهی سند میباشد. بخشی از آنان ایرانیتبار محسوب میشوند. موسیقی سنتی قوالی، ادبیات اردو، شعر پنجابی و معماری اسلامی از مظاهر برجستهی فرهنگ این کشور بهشمار میآید. شاعران بزرگی چون علامه محمد اقبال لاهوری، فیض احمد فیض و احمد فراز جایگاه مهمی در تاریخ ادبیات پاکستان دارند. جشنهای مذهبی مانند عید فطر، عید قربان، میلاد پیامبر اسلام و روز استقلال، در این کشور با شکوه خاصی برگزار میشود (Shumaila, 2013: 97-108 ).
نظام آموزشی پاکستان شامل آموزش ابتدایی، متوسطه و عالی است. در کنار آن مدارس دینی نیز بخش قابل توجهی از آموزش رسمی را شکل میدهد. دانشگاههای معتبر از جمله دانشگاه کامست اسلامآباد، دانشگاه پنجاب، دانشگاه کراچی، دانشگاه ملی علوم و فناوری، دانشگاه قائد اعظم و دانشگاه آغاخان در این کشور فعالیت میکنند. در عین حال، مشکلاتی نظیر نرخ بالای بیسوادی، امتیازیات محدود محدود برای آموزگاران و استادان، ترویج تندرویی مذهبی در مدارس دینی از مشکلات جدی نظام آموزشی این کشور محسوب میشود (Memon and arhres, 2010: 173). همچنان نابرابری جنسیتی در دسترسی به آموزش، تهدیدات امنیتی جسمی و روانی برای دانشآموزان و دانشجویان دختر در بعضی از شهرهای کوچک و روستاها، ترویج ذهنیت زنستیزی در مدارس دیوبندی و حقانیه نیز از چالشهای دیگر نهادهای آموزش در این کشور خوانده شده است (Khalid, 2006: 315). ذهنیت زنستیزانه در بین قبایل سرحدی بین دو کشور پاکستان و افغانستان بهخصوص میان قبایل پشتون، ریشهی تاریخی دارد و آنان برای هردو کشور، مشکل خلق نمودهاند (Müjdeci & Arianpor, 2024: 70).
از مهمترین چالشهایی که پاکستان با آن روبهرو است، میتوان به تروریسم و افراطگرایی، فقر و بیکاری، تنشهای منطقهای، بحران محیطزیست، فساد اداری و ناامنی مرزی اشاره کرد. با این حال، موقعیت ژئوپولیتیکی خاص، منابع طبیعی، جمعیت جوان و ارتباطات راهبردی با قدرتهای بزرگ، فرصتهایی برای توسعه و پیشرفت آن را فراهم میآورد. پاکستان کشوری پیچیده و در عین حال تأثیرگذار در معادلات جنوب آسیا و جهان اسلام بوده و مطالعه آن برای درک تحولات منطقهای و جهانی ضرورت جدی شمرده میشود.
بسترهای اولیه پذیرش تأثیر انقلاب اسلامی ایران در پاکستان
پذیرش تأثیر یک انقلاب خارجی در جامعهای دیگر، نهتنها به قدرت پیام آن انقلاب، بلکه به زمینههای درونی کشور مقصد نیز وابسته است. در مورد پاکستان، مجموعهای از عوامل ساختاری، ایدئولوژیک و تاریخی، این کشور را مستعد پذیرش گفتمان انقلاب اسلامی ایران کرده بود. پاکستان کشوری میباشد که هویت سیاسی و ملی خود را بر مبنای اسلام تعریف کرده است. جدایی آن از هندوستان، نه براساس تفاوت نژادی یا زبانی، بلکه بهدلیل تمایز دینی مسلمانان از اکثریت هندوباوران صورت گرفت. در نتیجه، اسلام در پاکستان نهتنها یک عقیده دینی، بلکه مبنای مشروعیت ملی و انسجام اجتماعی تلقی میشد (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۲۶). این ویژهگی منحصر بهفرد، موجب شد که هر نوع جنبش یا تفکری که بر بازگشت به اسلام و نفی سلطه غرب تأکید داشت، برای مردم و نخبهگان پاکستانی جذاب باشد. در دهههای پس از استقلال، جریانهای اسلامگرایانهی به مانند «جماعت اسلامی» به رهبری ابوالاعلی مودودی کوشیدند تا تفسیر نوینی از حکومت اسلامی ارائه دهند که زمینۀ پذیرش مدل جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند (همان، ص ۲۲۶-۲۲۷).
در کنار این زمینه فکری، وضعیت سیاسی ناپایدار و بحرانهای داخلی نیز بستر مناسبی برای نفوذ گفتمان انقلابی ایران فراهم کرده بود. دههی ۱۳۵۰ش (۱۹۷۰م) برای پاکستان دههای پرتلاطم بود. کشور درگیر مشکلات زیادی از جمله ناآرامیهای قومی و مذهبی، شکاف طبقاتی و فقر گسترده بود که در نهایت منجر به جدایی بنگلادش از بدنهی این کشور گردید. سقوط ذوالفقار علی بوتو و کودتای ژنرال ضیاءالحق در ۱۳۵۶ش، نیز فضای سیاسی را بیش از پیش ملتهب کرد (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۰). در چنین شرایطی، نظامیان برای بازسازی مشروعیت خود، به اجرای شریعت اسلامی روی آوردند. اما بهدلیل نبود انسجام فکری و چند دستهگی مذهبی، این تلاشها با مقاومتهایی بهویژه از سوی شیعیان مواجه شد. در این فضای متلاطم، پیروزی انقلاب اسلامی ایران با شعار «حکومت اسلامی بر پایه عدالت و ولایت فقیه»، بهمثابه مدلی آماده و موفق برای خروج از بحران تلقی میشد، ولی آن را با پیروی از مذهب شیعه عملی نکردند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷).
از سوی دیگر، پیوستهگیهای دینی، علمی، فرهنگی و تاریخی میان دو کشور، زمینه انتقال طبیعی و آسان پیام انقلاب اسلامی به پاکستان را فراهم میکرد. از دیرباز، پاکستان دارای روابط دینی، فرهنگی و علمی گستردهای با حوزههای علمیه ایران، بهویژه قم و مشهد، بوده است. علمای شیعه پاکستانی، همچون علامه مفتی جعفر حسین و علامه عارف حسین حسینی، از شاگردان برجستهی مراجع ایرانی بودند و ارتباط تنگاتنگ با رهبری انقلاب داشتند (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۲-۲۳۳). افزون بر آن، زبان اردو که ریشههای عمیق در فارسی دارد و علاقهی تاریخی نخبهگان پاکستانی به ادب و فرهنگ ایرانی، موجب شد که پیام فرهنگی انقلاب اسلامی نیز در بستر اجتماعی پاکستان قابل درک و تأثیرگذار باشد (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۴). همچنین، تجربهی مشترک ایران و پاکستان از نفوذ غرب، وابستگی به بلوک غربی در دهههای قبل و تحقیر سیاسی مشابه، نوعی «همدلی ضد استعماری» میان ملتها ایجاد کرده بود که به نفع پذیرش گفتمان انقلابی عمل کرد. در واقع، ترکیب هویت اسلامی، بحران سیاسی و پیوستهگیهای فرهنگی، بستری فراهم آورد تا انقلاب اسلامی ایران نه صرفاً یک رخداد خارجی، بلکه بهعنوان الگویی اصیل و قابل بومیسازی برای نخبهگان و مردم پاکستان تلقی گردد.
بازتاب اولیه انقلاب اسلامی ایران در جامعه و سیاست پاکستان
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بهسرعت در فضای اجتماعی و سیاسی پاکستان انعکاس یافت. این واکنش سریع نهتنها به مجاورت جغرافیایی دو کشور مربوط میشد، بلکه نشاندهندۀ آن بود که بخشهایی از جامعه و نظام سیاسی پاکستان از پیش، در انتظار یک الگوی اسلامی متفاوت و الهامبخش بودند. استقبال از انقلاب ایران در پاکستان را باید در دو سطح مجزا اما مرتبط بررسی کرد. نخست جامعهی عمومی که شامل طبقات مذهبی و روشنفکران اسلامگرا و دوم حاکمیت سیاسی_نظامی پاکستان میشد.
در سطح عمومی، انقلاب ایران احساسات مذهبی و هویتی مسلمانان پاکستان را عمیقاً تحریک کرد. پس از سه دهه تجربههای پرهزینه و اغلب ناکام در ادارهی کشور بر پایهی ایدئولوژی اسلامی، جامعهی پاکستان دچار نوعی سرخوردهگی شده بود. دین اسلام که در آغاز استقلال بهعنوان مبنای وحدت ملی و الگوی حکمرانی تبلیغ گردید، اکنون بیشتر در سطح شعار باقی مانده و با واقعیتهای زندگی مدرن، نابرابریهای اقتصادی، فساد اداری و بیعدالتی سیاسی در تضاد قرار گرفته بود. در چنین فضایی، انقلاب اسلامی ایران که موفق به سرنگونی سلطنت وابسته به غرب با تکیه بر تودهها و رهبری دینی شده بود، بهمنزلهی نوعی «احیای معنوی» و بازگشت به اسلام اصیل تلقی میشد (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۲۹). این احساس بهخصوص در میان نسل جوان مذهبی و فعالان فرهنگی و دانشگاهی تشدید یافت و حتی روشنفکران سنی نیز آن را با احترام دنبال کردند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷).
در بُعد سیاسی، دولت نظامی پاکستان به رهبری ژنرال ضیاءالحق در مواجهه با انقلاب اسلامی با نوعی دوگانهگی راهبردی مواجه شد. از یکسو، سرنگونی شاه ایران که متحد استراتژیک غرب و نیز شریک پاکستان در پیمان نظامی سنتو بود، ضربهای به جغرافیای سیاسی پاکستان تلقی میشد. زیراکه این کشور در آن زمان در محاصرهی تهدیدات جدی از سوی هندوستان، افغانستان و شوروی قرار داشت و به حمایت غیرمستقیم ایران نیاز مبرم داشت (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۲۷). از سوی دیگر، انقلاب اسلامی با شعارهای ضدآمریکایی و ضد استبدادی، نخبهگان سیاسی_نظامی پاکستان را که بهشدت به آمریکا وابسته بودند، در وضعیت دفاعی قرار داد.
با این حال، حکومت ضیاءالحق برای تحت اداره درآوردن فضای اجتماعی و کاهش گرایش مردم به الگوی انقلابی ایران، ناچار شد خود را به اجرای شریعت اسلامی متعهد نشان دهد. در نتیجه، مجموعهای از اصلاحات نمادین و سیاسی مانند «اسلامیسازی قوانین» در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ش، صورت گرفت. این اقدامات در ظاهر برای جلب رضایت اسلامگرایان انجام شد، اما در عمل بیشتر جنبهی تاکتیکی داشت تا ایدئولوژیک. بهگونهای که بسیاری از تحلیلگران این رویکرد را نوعی اسلامیسازی از بالا به پایین برای رقابت با انقلاب ایران، ارزیابی کردهاند (همان، ص ۲۳۰).
نکتهی قابل توجه در بازتاب اولیه انقلاب اسلامی ایران در پاکستان، ظهور پرسش از مدل حکومت اسلامی در سطح نخبهگان مذهبی بود. این پرسش که آیا میتوان حکومتی بر پایهی فقه اهل سنت مشابه مدل ایران بنا کرد؟ جماعت اسلامی پاکستان که از پیش داعیهدار حکومت اسلامی بود، از جمله گروههایی شمرده میشد که با دقت تحولات ایران را رصد میکرد و در فتواهای خود، انقلاب اسلامی ایران را نهتنها یک تحول ملی، بلکه یک انقلاب اسلامی جهانی معرفی کرد (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷). در واقع، انقلاب اسلامی ایران، بحث دیرینه در پاکستان میان اسلام نمادین و اسلام سیاسی بود. اما پس از آن این بحث وارد مرحلهی جدیدی گردید.
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان پاکستان
انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یک رخداد سیاسی برای شیعیان پاکستان حکم انگیزهی مجدد هویت دینی و سیاسی را داشت. در کشوری که اقلیت شیعه از نظر عددی گسترده، اما از نظر سیاسی و سازمانی پراکنده بود، این انقلاب چنان نیرویی ایجاد کرد که مناسبات داخلی و رابطه شیعیان با دولت مرکزی را دگرگون ساخت.
اگرچه جامعهی شیعه پاکستان تا پیش از سال ۱۳۵۷ش، در مناسبات مذهبی فعال بهنظر میرسید، اما در عرصههای سیاسی و اجتماعی عمدتاً منفعل باقی مانده بود. بیشتر فعالیتهای مذهبی به عزاداری و مناسک سنتی محدود میشد و مشارکت سیاسی شیعیان از طریق احزاب سراسری، نه بهعنوان یک هویت مذهبی مستقل، بلکه در قالب جریانهای کلیتر صورت میگرفت (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷). ولی انقلاب اسلامی ایران این وضعیت را بهکلی تغییر داد. شیعیان برای نخستینبار در تاریخ خود با الگویی روبهرو شدند که در آن روحانیت شیعه نه فقط رهبر مذهبی، بلکه رهبر یک ملت و نظام سیاسی محسوب میگردید.
اگرچه برای نخستینبار سازمان «وفاق المدارسالشیعه» در سال ۱۳۳۶ش و «سازمان دانشجویان امامیه» در سال ۱۳۴۰ش، توسطه شیعیان در پاکستان تأسیس شده بود، (کامران و دیگران، ۱۳۹۲: ۸۱) اما در سالهای بعد از انقلاب اسلامی ایران، موجهای اعتراضی حرکات منظم و سازمانیافته از سوی شیعیان پاکستان راه اندازی شد. بحران «زکات» در سال ۱۳۵۹ش، نمونهای بارز این امر است. دولت ضیاءالحق که برای مشروعیتبخشی به حکومت خود، اجرای شریعت را در دستور کار قرار داد، قانون پرداخت زکات بر مبنای فقه حنفی را برای تمام مسلمانان پاکستان الزامی نمود. این تصمیم با مخالفت شدید شیعیان مواجه شد، چرا که در فقه جعفری زکات تنها بر برخی از کالاهای خاص واجب است و پرداخت آن به دولت از نظر دینی معتبر شمرده نمیشود (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۲). در واکنش، بزرگترین تظاهرات تاریخ شیعیان پاکستان در اسلامآباد شکل گرفت. بیش از صد هزار نفر در اعتراض به قانون زکات راهپیمایی کردند و خواهان به رسمیت شناختن فقه جعفری شدند. این نخستینباری بود که دولت پاکستان در برابر اعتراض مذهبی نسبتاً اقلیت، رسماً عقبنشینی کرد و اجرای قوانین فقهی ویژه شیعیان را پذیرفت (همان، ص ۲۳۳).
این موفقیت جنبشی، نقطه آغاز تشکلیابی سیاسی و نهادی تشیع پاکستان بود. در ادامهی همین حرکت، نخبهگان و روحانیون شیعه تصمیم به تأسیس یک سازمان مرکزی برای نمایندهگی سیاسی و دینی گرفتند که به تأسیس «تحریک نفاذ فقه جعفری» انجامید (کامران و دیگران، ۱۳۹۲: ۸۱) این نهضت به رهبری علامه مفتی جعفر حسین، نهتنها به پیگیری مطالبات مذهبی و اجتماعی شیعیان پرداخت، بلکه تلاش کرد هویت سیاسی مستقل برای جامعهی شیعه پاکستان تعریف کند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷؛ حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۳). الگوبرداری این تشکل از ساختار و روحیه انقلاب اسلامی ایران، آشکار بود. روحانیت در پیشاپیش مردم قرار داشت و مفاهیم چون ولایت، عدالت، فقه حکومتی و مقاومت به گفتمان غالب در میان شیعیان تبدیل شد.
علاوه بر آن، انقلاب اسلامی ایران، بُعد جدیدی از خودآگاهی مذهبی و عزتنفس جمعی را در میان شیعیان را در سراسر جهان اسلام تقویت کرد (محمدی، ۱۳۹۲: ۱۰۰). اگر تا پیش از آن، شیعیان از حاشیهنشینی سیاسی رنج میبردند، اکنون با ارجاع به مدل جمهوری اسلامی و حمایت امام خمینی، احساس توانمندی و اعتمادبهنفس بیشتری برای ورود به عرصههای قدرت پیدا کردند. امام خمینی حتی در قضیهی اعدام ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر برکنارشده پاکستان که همسرش شیعه ایرانی بود، با ارسال پیامی خواهان عفو وی شد. این اقدام نشانهای از توجه انقلاب اسلامی ایران به سرنوشت شیعیان پاکستان خوانده میشود (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۳).
با اینهمه، تأثیر انقلاب اسلامی تنها محدود به تقویت دروناجتماعی نبود، بلکه موجب واکنشهای بیرونی نیز شد. نهادهای رقیب از جمله گروههای سنی تندرو مانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در دهههای بعد با حمایت پنهانی برخی از جریانهای دیگر برای مهار نفوذ انقلاب اسلامی ایران، فعالیت خود را تشدید کردند (کامران و دیگران، ۱۳۹۲: ۸۳) همین امر موجب شکلگیری فضای امنیتی در تعامل دولت با تشکلهای شیعه گردید. بهرغم این فشارها، روند نهادینهشدن هویت سیاسی شیعه دیگر قابل بازگشت نبود (خرمشاد، محمد باقر و همکاران، ۱۳۹۰: ۳۴۴).
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جریانهای اهل سنت در پاکستان
انقلاب اسلامی ایران نهفقط بر شیعیان، بلکه بر گسترهای از گروههای اسلامگرا و جریانهای اهل سنت در پاکستان نیز تأثیرگذار بود. گرچه این تأثیرات گاه متناقض و چندلایه بوده، اما در مجموع باعث بازاندیشی در مفهوم «اسلام سیاسی»، بیداری اسلامی و نقش دین در حکومتداری شد. جدا از پاکستان، جریانهای دیگری نیز به پیرویی از انقلاب اسلامی ایران در کشورهای مصر، تونس، فلسطین، لبنان، کویت، بحرین، یمن، مالیزیا و غیره گفتمان دولت اسلامی را مطرح ساختند (مجرد، ۱۳۸۶: ۲۱۱).
نخستین و بارزترین نمونهی این تأثیر در موضعگیری جماعت اسلامی پاکستان به رهبری مولانا مودودی نسبت به انقلاب اسلامی دیده میشود. جماعت اسلامی از دههها قبل، مدعی نگرش حکومت اسلامی مبتنی بر شریعت بوده، ولی عملاً فاقد الگوی عملی موفق در جهان اسلام قرار داشت. پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به باور رهبران این جریان، «نخستین نمونهی عملی حکومت اسلامی بر پایه اراده مردم و نفی سلطه غرب» خوانده میشد. به همین سبب، بسیاری از اعضای جماعت اسلامی، از جمله رهبران برجسته آن، در بیانیهها و مقالات خود از امام خمینی بهعنوان «رهبر بزرگ جهان اسلام» یاد کردند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷؛ غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۵).
جماعت اسلامی ضمن آنکه از لحاظ مذهبی به اهل سنت تعلق داشت، اما بهدلیل ریشههای فکری عمیق در نظریات ضد غربی و آموزههای سلفی_اصلاحگرایانه، قادر بود از موفقیت انقلاب اسلامی الهام بگیرد. بهویژه دیدگاههای مودودی در مورد حاکمیت الله، امت اسلامی و نفی سکولاریسم، اشتراکات ساختاری با مفاهیم انقلابی امام خمینی مانند ولایت فقیه و حکومت اسلامی داشت. گرچه در روش و فقه با یکدیگر تفاوتهایی زیاد داشتند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۸-۱۵۹).
از دیگر سو، انقلاب اسلامی باعث شد که گفتمان وحدت اسلامی در میان اهل سنت پاکستان، بهخصوص محافل دانشگاهی، مورد توجه قرار گیرد. برای نخستینبار بحثهایی درباره نزدیکی میان فقه شیعه و سنی، حمایت از مظلومان جهان اسلام و نقد سلطهی آمریکا و صهیونیسم در محافل اهل سنت نیز با جدیت مطرح شد. برخی از علمای سنی حتی در سالگرد انقلاب اسلامی در مراکز فرهنگی ایران در پاکستان شرکت میکردند و این مناسبت را جشن میگرفتند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۹).
با این حال، پذیرش انقلاب اسلامی در میان اهل سنت یکدست نبود. گرایشهای دیوبندی افراطی که بعدها در گروههایی چون سپاه صحابه پاکستان و اهلسنت و الجماعت تجلی یافت، انقلاب اسلامی را بهمثابهی «تهدید تشیع» تلقی کردند. آنان با بهرهگیری از کمکهای خارجی، خصوصاً از سوی برخی از دولتهای عربی تلاش کردند تا از نفوذ انقلاب اسلامی به پاکستان جلوگیری کنند. این گروهها خواستند که با سازماندهی اعتراضات ضد شیعی، فضای افکار عمومی را علیه جمهوری اسلامی ایران بسیج نمایند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۷۳). گروههای نامبرده بیش از آنکه با خود انقلاب مخالفت داشته باشند، با «تشیع سیاسی» و احتمال افزایش نفوذ سیاسی شیعیان در پاکستان مخالف بودند.
در عرصه رسمی، حکومت ژنرال ضیاءالحق که در ظاهر از اجرای شریعت حمایت میکرد، در عمل کوشید میان دو جناح اسلامگرا و انقلابی تعادل ایجاد کند. او از یکسو برای مقابله با تأثیر جمهوری اسلامی ایران به عربستان سعودی و جریانهای سلفی نزدیک شد، و از سوی دیگر، احزاب مانند جماعت اسلامی را بهعنوان اهرم کنترل جریانهای انقلابی بهکار گرفت (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۰؛ غفوری، ۱۳۸۶: ۱۶۱).
تأثیر دیگر انقلاب اسلامی بر اهل سنت پاکستان، در افزایش مطالبه برای مشارکت سیاسی مذهبی بود. این انقلاب نشان داد که دین و روحانیون نهتنها میتوانند در برابر نظام سلطنتی قد علم کنند، بلکه قادر اند جامعه را بسیج و نظم سیاسی جدیدی را خلق نمایند. همین امر سبب شد که برخی از علمای اهل سنت که تا آن زمان نسبت به مشارکت سیاسی تردید داشتند، اکنون فعالتر وارد عرصه سیاست شوند.
ابزارها و روشهای گسترش انقلاب اسلامی در پاکستان
گسترش پیام انقلاب اسلامی ایران به پاکستان، صرفاً به واسطه جاذبه ذاتی آن یا شرایط مساعد داخلی نبود؛ بلکه جمهوری اسلامی با استفاده از طیفی از ابزارهای فرهنگی، رسانهای، نهادی و ارتباطی تلاش سازمانیافتهای برای تأثیرگذاری بر جامعهی پاکستان بهویژه گروههای مذهبی، دانشگاهی و جوانان انجام داد. این سیاست، بخشی از راهبرد کلی صدور انقلاب اسلامی بود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مورد اشاره قرار گرفته است (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۶).
نخستین ابزار، ایجاد و تقویت نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاکستان بود. مراکز فرهنگی ایران در شهرهایی بزرگ پاکستان با مأموریت ترویج فرهنگ اسلامی، وحدت امت و آشنایی مردم پاکستان با آرمانهای انقلاب تأسیس گردید. این مراکز با برگزاری برنامههایی بزرگداشت از سالگرد انقلاب اسلامی، هفته وحدت، نمایشگاههای کتاب، کلاسهای زبان فارسی و همایشهای فکری، نقش مهمی در انتقال گفتمان انقلاب ایفا کردند (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۴).
در کنار آن، رسانهها و نشرات از ابزارهای بسیار مهم جمهوری اسلامی برای گسترش انقلاب بودند. رسانههای جمهوری اسلامی، بهویژه رادیو اردو صداوسیما که برای شنوندهگان پاکستانی پخش میشد، محتوای اسلامی، انقلابی و ضد استکباری را بهصورت داومدار منتشر میکرد. افزون بر آن، ترجمهی آثار امام خمینی و سایر متفکران انقلابی به زبان اردو، نقش مهمی در معرفی اندیشه سیاسی انقلاب ایفا نمود. برای مثال، کتابهایی ولایت فقیه و تحریر الوسیله با تیراژ بالا در میان محافل دینی پاکستان منتشر شدند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۷).
جمهوری اسلامی همچنین از شبکهی ارتباطی روحانیون و طلاب پاکستانی تحصیلکرده در ایران بهره برد. اعزام طلاب از پاکستان به حوزه علمیه قم و بازگشت آنان بهعنوان مبلغان فکری، یکی از مهمترین روشهای پخش جابهجایی انقلاب بود. این افراد نهتنها آموزههای دینی را منتقل میکردند، بلکه تجربهی عینی جمهوری اسلامی را نیز به محیط بومی خود انتقال میدادند (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۸).
یکی دیگر از ابزارهای مؤثر، حمایت از سازمانهای شیعه و نهادهای خیریه همسو بود. سازمانهای بهمانند «جمعیت علمای جعفریه» و «تحریک جعفریه پاکستان»، از پشتیبانی معنوی و آموزشی نهادهای ایرانی برخوردار بودند. همچنین نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی و جامعه المصطفی در برخی از مناطق فقیرنشین پاکستان، خصوصاً در میان شیعیان، خدمات انسانی و آموزشی ارائه میکردند که ضمن کمکرسانی به گسترش چهرهی مثبت انقلاب اسلامی میانجامید (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۷-۱۵۸).
جمهوری اسلامی ایران در سیاست فرهنگی خود در پاکستان، بهجای ترویج فرقهگرایی، بر گفتمان وحدت اسلامی تأکید کرده است. برگزاری مشترک مراسم هفته وحدت با حضور علمای شیعه و سنی، حمایت از مباحث بینالمذهبی و تلاش برای جلوگیری از برخورد مستقیم با گروههای سنی افراطی، از نشانههای این سیاست میباشد. این رویکرد، حداقل در دهههای ابتدایی پس از انقلاب، توانست بخشهایی از جامعهی اهل سنت را نیز نسبت به پیام انقلاب همراه سازد (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۹).
موانع سد راه انقلاب اسلامی ایران در پاکستان
هرچند انقلاب اسلامی ایران توانست در دههای نخست پس از پیروزی خود، نفوذ معنوی و فرهنگی قابل توجهی در میان بخشهایی از جامعهی پاکستان ایجاد کند، ولی این تأثیرگذاری نهتنها یکدست و فراگیر نبود، بلکه با موانع ساختاری، رقابتهای منطقهای، تحولات داخلی و مقاومتهای مذهبی روبهرو شد. درک این موانع برای ارزیابی واقعبینانه از عمق و دامنهی نفوذ انقلاب در پاکستان، ضرورت تحلیلی دارد.
یکی از مهمترین موانع، عدم وجود یک رهبری کاریزماتیک شیعه در پاکستان بود. برخلاف ایران که امام خمینی با بهرهگیری از پایگاه مذهبی و توان سازماندهی تودهها توانست مسیر انقلاب را هدایت کند، در پاکستان چنین رهبری فراگیر و کاریزماتیک وجود نداشت. شخصیتهایی مانند مفتی جعفر حسین و عارف حسین حسینی هرچند محبوب و متعهد بودند، اما به دلایل سیاسی، امنیتی و ساختاری، نتوانستند چنان بسیجی را در جامعهی شیعه پاکستان پدید آورند که مدل حکومت یا گفتمان انقلاب را عینیت ببخشند (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۳-۲۳۴). پس از ترور علامه عارف حسینی در سال ۱۳۶۷ش، که بهعنوان نزدیکترین چهره به امام خمینی شناخته میشد، روند انسجام سیاسی شیعیان بهشدت آسیب دید.
عامل دیگر، پراکندهگی جغرافیایی و قومی جامعهی شیعه پاکستان بود. برخلاف لبنان و عراق که جوامع شیعه دارای تمرکز جغرافیایی و انسجام قومی_فرهنگی بودند، شیعیان پاکستان در ایالتها، هویتهای قومی و زبانهای مختلف پراکنده هستند. همین امر موجب شد که آنان در شکلگیری هویت سیاسی مشترک با دشواری روبهرو شوند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۶۰). این پراکندهگی مانع انتقال سریع و پایدار پیام انقلاب اسلامی شد، زیرا مخاطبان فاقد ساختار ارتباطی منسجم برای درک و بازتولید گفتمان انقلابی بودند.
در سطح کلانتر، واکنش قدرتهای منطقهای و بینالمللی نقش اساسی در محدودسازی نفوذ انقلاب اسلامی ایران در پاکستان داشت. دولت عربستان سعودی، بهعنوان رقیب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران، با تأسیس مدارس دینی سلفی، تأمین مالی گروههای سنی افراطی و حمایت از گفتمان ضدشیعه، تلاش کرد تا مانع گسترش الگوی انقلاب ایران شود. در واقع، رشد گروههایی سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در دههی ۱۳۷۰ش، پاسخی به ظهور شیعیان سازمانیافته و افزایش محبوبیت انقلاب ایران در برخی مناطق پاکستان خوانده میشود (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۷۳).
از جهت دیگر، نظامیان حاکم در پاکستان نیز باوجود شعارهای اسلامی، نگاه امنیتی و ابزارکنندهای به دین داشتند. ژنرال ضیاءالحق گرچه در ظاهر از اجرای شریعت دفاع میکرد، اما همزمان برای حفظ روابط استراتژیک با آمریکا و عربستان، مانع رشد نفوذ سیاسی ایران در پاکستان میشد. سیاست اسلامسازی کنترلشده او، در واقع تلاشی برای موازنه میان فشارهای داخلی و ملاحظات خارجی بود (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۰).
در کنار این عوامل، فضای رسانهای و گفتمان رسمی نیز در برابر گسترش پیام انقلاب اسلامی ایران مقاومت نشان داد. پس از جنگ ایران و عراق و نیز با گسترش تروریسم فرقهای، تصویر رسانهای ایران در رسانههای وابسته به جریان سلفی و یا غربگرای پاکستان، بهتدریج از یک کشور انقلابی به یک کشور فرقهگرا و دخالتگر تغییر یافت. همین تغییر گفتمان موجب شد نسلهای جدیدتر، بهخصوص از دههی ۱۳۸۰ش به بعد، کمتر با مفاهیم انقلاب اسلامی ارتباط برقرار کنند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۶۲-۱۶۳).
با انقلاب اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا حضور خویش را در خاورمیانه بیشتر ساخت و کشورهای عربستان سعودی، امارت متحده عربی، عمان، کویت، اردن، بحرین و غیره را متحد خویش نمود. این کشورها با پاکستان روابط نزدیک دارند و با ابزارهای مختلف مانع گسترش انقلاب اسلامی ایران به این کشور شدند (صفاتاج، ۱۳۸۷: ۱۱۱).
در نهایت، باید به تحول در فضای فکری و مذهبی خود جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره کرد. با گذشت زمان و شکلگیری ساختارهای دیوانسالاری در ایران، پیامهای انقلابی نخستین دچار چرخشهایی گردید که از شدت نفوذ فرهنگی آن در خارج از کشور کاسته شد. این تغییر گفتمان، همراه با مشکلات داخلی ایران، بر تصویر جهانی آن نیز تأثیر گذاشت و از قدرت نرم انقلاب را کاهش داد.
پیامدهای بلندمدت انقلاب اسلامی ایران در پاکستان
دکتر تقی منگش رئیس بخش تاریخ دانشگاه پیشاور می گوید: «انقلاب اسلامی ایران که به رهبری خردمندانه حضرت امام خمینی به پیروزی رسید، معادلات جهان کنونی را دگرگون کرد و افرادی که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به جز دو قطب شرق و غرب، راه سومی را در ذهن نمی گنجاندند. راه سوم و راه رستگاری و نجات مشکل بشر را دریافتند» (نصیری، ۱۳۹۰: ۲۵۹).
با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آثار و پیامدهای این رخداد بر کشور پاکستان نهتنها محو نشده، بلکه در برخی از سطوح، به بخشی از واقعیت ساختاری و پایدار این جامعه مبدل شدهاست. اگرچه انقلاب اسلامی ایران در ظاهر محدود به مرزهای ایران بود، اما در پاکستان بهمثابهی یک گفتمان و الگو، تأثیرات بلندمدتی از خود بهجا گذاشت که در حوزههای هویتی، سیاسی، مذهبی و حتی دیپلماسی منطقهای قابل رویت میباشد.
نخستین و شاید مهمترین پیامد آن، افزایش سطح خودآگاهی سیاسی و هویتی در میان اقلیت شیعه پاکستان بوده باشد. انقلاب اسلامی بهعنوان نمونهای از توانایی شیعه برای تشکیل حکومت و هدایت جامعه، موجب شد شیعیان پاکستان که تا پیش از آن بیشتر در قالب سنتی عزاداری فعال بودند، به بازیگران سیاسی و اجتماعی تبدیل شوند. تأسیس احزاب و نهادهای سیاسی و مذهبی شیعه مذهب، نمونههایی از نهادمندی این هویت نوپدید میباشد (فاضلینیا، ۱۳۸۶: ۱۰۷؛ حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۳). این روند، نقش شیعیان را از یک اقلیت منفعل به کنشگر سیاسی ارتقا داد. حتی اگر این نقش در ادامه با موانع و سرکوبهایی نیز روبهرو شد، ولی نهادهای شکلگرفته شده بهعنوان سرمایههای تاریخی این جامعه باقی ماندهاست.
از سوی دیگر، اسلامگرایان سنی نیز به بازبینی راهبردهای خود پرداختند. جماعت اسلامی، جمعیت علمای اسلام و حتی برخی محافل دانشگاهی اهل سنت، مفهوم حکومت اسلامی را از رویا و نظریه به سطح تجربهی قابل تحلیل کشاندند. اگرچه در عمل، تفاوتهای فقهی و سیاسی مانع الگوبرداری کامل شد، اما انقلاب اسلامی باعث گردید که اسلامگرایان سنی پاکستان نیز ایجاد حکومت دینی را یک امر ممکن بدانند. این درک جدید، موجب تقویت گفتمان ضد سکولار در فضای فکری پاکستان شد. گفتمانی که تا به امروز نیز در گفتمان رسمی، نظام آموزشی و رسانهای این کشور قابل دید است (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۵۹-۱۶۰).
پیامد دیگرآن، دگرگونی در روابط دوجانبهی ایران و پاکستان بود. روابط این دو کشور که پیش از انقلاب بر پایهی ائتلافات نظامی غربمحور استوار بود، پس از انقلاب بهتدریج وارد فاز جدیدی شد که در آن مسائل فرهنگی و مذهبی جایگزین ملاحظات امنیتی پیشین گردید. ایران در دهههای اول انقلاب، کوشید از طریق دیپلماسی فرهنگی، الگوی خود را در پاکستان معرفی کند، ولی ملاحظات استراتژیک و رقابتهای منطقهای، مانع تثبیت کامل این رابطه شد (حشمتزاده، ۱۳۹۵: ۲۳۵).
در سطح گفتمانی، انقلاب اسلامی ایران در پاکستان موجب تقویت مفاهیم همچون مقاومت، امت واحده اسلامی، عدالت اجتماعی و استکبارستیزی گردید. این مفاهیم، با وجود محدودیت در نفوذ ساختاری، در ذهن بسیاری از جوانان مذهبی و روشنفکران مسلمان باقی ماندهاست. همینطور در بسیاری از مدارس دینی، دانشگاهها و محافل فکری پاکستان، بحث دربارهی نقش امام خمینی، مفهوم ولایت فقیه و نقش دین در سیاست، رونق پیدا کرد و هنوز هم پابرجاست (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۶۲).
در مقابل، نباید پیامدهای منفی یا چالشبرانگیز را نادیده گرفت. افزایش تنشهای فرقهای، تندروشدن فضاهای مذهبی و شکلگیری موجهای ضدشیعه نیز بخشی از واقعیتهای بعد از انقلاب اسلامی در پاکستان محسوب میشود. برخی از گروههای تندرو با حمایتهای خارجی و با تکیه بر گفتمان ضدایرانی، کوشیدند از نفوذ انقلاب اسلامی برای تحریک ترس مذهبی و مشروعیتبخشی به خشونت استفاده کنند (غفوری، ۱۳۸۶: ۱۷۳). در نتیجه، جامعهی پاکستان در دهههای اخیر، میان دو قطب وحدت و تفرقه، ایدهآل و واقعیت، دست به گریبان بوده است.
بهصورت کلی، انقلاب اسلامی ایران اگرچه در پاکستان به یک تغییر بنیادین ساختار سیاسی نیانجامید، اما به شکل عمیقتری، ذهنیت و رفتار دینی، سیاسی و اجتماعی نسلهایی از مردم، نخبهگان و گروههای مذهبی را متأثر ساخت. این تأثیر، اگرچه در سطوح متفاوت و گاه متضاد ظاهر شد، اما همچنان بهمثابه یکی از محورهای مهم در تبیین تحولات فکری و هویتی پاکستان در دوران معاصر باقی مانده است.
نتیجهگیری
انقلاب اسلامی ایران با ویژهگیهای منحصر بهفرد ایدئولوژیک، رهبری کاریزماتیک و شعارهای ضد سلطهطلبی، نهتنها در مرزهای ایران باقی نماند، بلکه به الگوی الهامبخش برای مسلمانان منطقه و فراتر از آن تبدیل شد. پاکستان، بهعنوان کشور اسلامی با ساختار دینی_مذهبی، بحرانهای هویتی و پیشینه اسلامگرایی، از نخستین و مهمترین نقاط نفوذ پیام این انقلاب بود. مقاله حاضر با تکیه بر چارچوب نظریه پخش، نشان داد که انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی به پاکستان از طریق سه مسیر «سرایتی»، «سلسلهمراتبی» و «جابهجایی» تحقق یافت و در این مسیر، ابزارهایی مانند نهادهای فرهنگی، رسانههای فارسی_اردو، روحانیت و مناسبات دینی مورد استفاده قرار گرفتند.
در سطح کشور پاکستان، انقلاب اسلامی ایران موجب خودآگاهی سیاسی شیعیان، نهادسازی دینی و تقویت اعتماد به نفس اجتماعی در جامعهای شد که تا پیش از آن در حاشیه قرار داشت. در کنار آن، احزاب و گروههای اهل سنت نیز با نگاه تحسینآمیز به انقلاب ایران نگریستند و آن را شاهدی بر امکان تحقق حکومت اسلامی در جهان معاصر دانستند. گفتمان و شعارهای «امت اسلامی»، «عدالت اجتماعی» و «مبارزه با استکبار جهانی» که در فضای پیش از انقلاب اسلامی ایران، در پاکستان کمرنگ بود، پس از انقلاب وارد ادبیات سیاسی و مذهبی این کشور گردید.
با این حال، تأثیرگذاری انقلاب اسلامی با موانع قابل توجهی نیز مواجه بود. نبود رهبری متحد در میان شیعیان، پراکندهگی جمعیتی، فشار ساختار نظامی وابسته به غرب، رقابت ایدئولوژیک عربستان و ظهور جریانهای سنی افراطی از جمله عواملی بود که مانع تعمیق یا تثبیت بلندمدت مدل ایرانی انقلاب اسلامی در پاکستان شد. از دههی ۱۳۷۰ش، به بعد، فضای رسانهای و امنیتی پاکستان بهگونهای تغییر یافت که بسیاری از مظاهر گفتمان انقلاب به حاشیه رانده شد.
با این همه، آنچه باقی مانده، نه صرفاً نهادها یا شعارها، بلکه یک تحول ذهنی، فرهنگی و معنوی در سطوح گوناگون جامعهی پاکستانی است. انقلاب اسلامی ایران در نگاه بخشی از نخبهگان پاکستانی، هنوز هم نماد امکانپذیری حکومت دینی مستقل از غرب، احیای کرامت امت اسلامی و رهایی از الگوهای وابسته بهشمار میرود. تأثیر این انقلاب، نه در تسخیر دولت، بلکه در تسخیر اندیشهها و بیدارسازی حافظهی جمعی بخشی از مسلمانان پاکستان ثبت شده است.
منابع
- آقافجری، محمدجواد و مرتضی کریمی، (۱۳۹۴)، نقش بازیگران منطقه ای در فرایند دولت سازی افغانستان در دوران طالبان و پسا طالبان، پژوهشنامهی روابط بینالملل، دورهی هشتم، شماره ۳۰.
- پزشکی محمد و دیگران، (۱۳۸۱)، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، انتشارات معارف، قم- ایران.
- حشمتزاده، محمدباقر، (۱۳۹۵)، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران- ایران.
- خالد سیف الدین، ایوب. (۱۳۹۸). علل رشد وتوسعه رادیکالیسم در پاکستان. سیاست جهانی، ۸(۳ (پیاپی ۲۹) )، ۳۳-۵۴.
- خرمشاد، محمدباقر و همکاران، (۱۳۹۰)، بازتابهای انقلاب اسلامی ایران، انتشارات یاران، قم- ایران.
- صفاتاج، مجید، (۱۳۸۷)، انقلاب اسلامی و استعمار فرانو در منطقه، انتشارات عترت، قم- ایران.
- عارفی، محمداکرم، (۱۳۸۴)، شیعیان پاکستان، فصلنامهی شیعهشناسی، سال اول، شماره ۳ و ۴.
- عیوضی محمدرحیم و هراتی محمدجواد، (۱۳۹۹)، درآمد تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، انتشارات معارف، قم- ایران.
- غفوری، دکتر اکبر، (_____)، جزوه درس انقلاب اسلامی و بازتاب آن، انتشارات_______، دانشگاه یزد- گروه روابط بینالملل، یزد- ایران.
- فاضلینیا، نفیسه، (۱۳۸۶)، ژئوپلیتیک شعیه و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی، انتشارات شیعهشناسی، قم- ایران.
- کامران، حسن و دیگران، (۱۳۹۲)، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان پاکستان براساس نظریه پخش، فصلنامهی علمی_ پژوهشی انجمن جغرافیای ایران، سال یازدهم، شماره ۳۷.
- کولایی طبرستانی، الهه، (۱۳۷۶)، سیاست و حکومت در آسیای مرکزی، انتشارات لیلی، تهران_ایران.
- کولایی طبرستانی، الهه، (۱۳۸۴)، بازی بزرگ جدید در آسیاسی مرکزی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران_ ایران.
- مجرد، محسن، (۱۳۸۶)، تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاست بینالملل، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران- ایران.
- محروق، فاطمه، (۱۳۹۵)، همکاری نظامی چین و پاکستان، فصلنامهی روابط خارجی، سال هشتم، شماره ۱.
- محمدی، منوچهر، (۱۳۹۲)، دستآوردهای کلان انقلاب اسلامی در سطوح ملی، منطقهای، جهانی و تاریخی، انتشارت معارف، قم- ایران.
- مستوفیالممالک، رضا، (۱۳۸۲)، جغرافیای کشورها و نواحی اسلامی، انتشارات دانشگاه یزد، یزد_ایران.
- نصیری، محسن، (۱۳۹۰)، ایران؛ دیروز، امروز و فردا، انتشارات معارف، قم- ایران.
- ولی، محمد، (۱۳۹۵)، افغانستان در استراتیژی هند و پاکستان، انتشارات راهپرچم،______.
- Ali, S. S. (2013). Pakistani Culture: Unity in diversity or diversity in unity?. Journal of Social Sciences and Humanities, ۵۲ (۲), ۹۷-۱۰۸.
- Alimov, R. (2018). The Shanghai Cooperation Organisation: Its role and place in the development of Eurasia. Journal of Eurasian studies, ۹ (۲), ۱۱۴-۱۲۴. org/10.1016/j.euras.2018.08.001
- Ankit, R. (2023). Delinking ‘the two rupees’: The devaluation dilemma and economic divergence in the decolonized subcontinent, September 1949–February 1951. Modern Asian Studies, ۵۷ (۳), ۹۱۸-۹۳۹. org/10.1017/S0026749X22000336
- Arslan, M. F., Mehmood, M. A., & Haroon, H. (2021). Stylistic and textual analysis of Pakistani national anthem. Journal of Social Sciences and Humanities, ۱ (۲), ۲۱-۲۹. org/10.53057/josh
- Fair, C. C. (2011). Why the Pakistan army is here to stay: prospects for civilian governance. international Affairs, ۸۷ (۳), ۵۷۱-۵۸۸. org/10.2139/ssrn.1753766
- Hussain, S. (2023). Pakistan economy. Crops, ۳, ۳-۰۰۶.
- Khalid, S. M., & Khan, M. F. (2006). Pakistan: the State of Education. Muslim World, ۹۶ (۲).
- Memon, G. R., Joubish, M. F., & Khurram, M. A. (2010). Education in Pakistan: The key issues, problems and the new challenges. Middle-East Journal of Scientific Research, ۶ (۶), ۶۷۲-۶۷۷.
- Müjdeci, M., & Arianpor, R. (2024). EMİR ABDUL RAHMAN HAN DÖNEMİNDE AFGANİSTAN KADINLARININ DURUMU (1880-1901). Asya Araştırmaları Uluslararası Sosyal Bilimler Dergisi, 8 (2), 69-84. org/10.58640/asyar.1568448
- Naqvi, R. H., Ibrar, M., & Bangash, S. (2011). Cultural History of Indian subcontinent; with special reference to Arts and Music. JL & Soc’y, ۴۱, ۳۷.
- Nyang, S. S. (1984). The Role of Pakistan in the Organization of Islamic Conference. American Journal of Islam and Society, ۱(۲), ۵۱-۷۸.
- Pomfret, R. (1997). The economic cooperation organization: Current status and future prospects. Europe-Asia Studies, ۴۹ (۴), ۶۵۷-۶۶۷.
- Rahman, T. (1998). Language and ethnicity in Pakistan. In Text in Education and Society(pp. 238-245).
- Rehman, A. U., Hakim, A., Khan, K., & Khan, I. U. (2018). Role of CPEC in development of trade, transport and economy of Pakistan. Romanian Journal of Transport Infrastructure, ۷ (۱), ۷۷-۹۲.
- Shamim, F. (2011). English as the language for development in Pakistan: Issues, challenges and possible solutions. Dreams and realities: Developing countries and the English language, ۱۴ (۱), ۲۹۱-۳۱۰.
- Wynbrandt, J. (2009). A brief history of Pakistan. Infobase Publishing.
- Zebaria, D. F. Secret Service of the World: A Comparison of Three Intelligence Agencies-ISI, CIA and RAW. International Journal of Innovation, Creativity and Change.13 (3), 2020.
- Zia, R. (2003). Religion and education in Pakistan: an overview. Prospects, ۳۳ (۲), ۱۶۵-۱۷۸.