روز گذشته مولوی عبدالکبیر معاون ریاست الوزراء طالبان در دیدار با شماری از بزرگان قومی و علمای اهل تشیع گفته است که ” امارت اسلامی منحیث خانه مشترک تمام افغان ها به برخوردهای تبعیض آمیز اجازه نمی دهد”. وی همچنین باردیگر وعده کرده که به خواست های اهل تشیع رسیدگی و اقدامات لازم را انجام خواهند داد.
روز گذشته مولوی عبدالکبیر معاون ریاست الوزراء طالبان در دیدار با شماری از بزرگان قومی و علمای اهل تشیع گفته است که ” امارت اسلامی منحیث خانه مشترک تمام افغان ها به برخوردهای تبعیض آمیز اجازه نمی دهد”. وی همچنین باردیگر وعده کرده که به خواست های اهل تشیع رسیدگی و اقدامات لازم را انجام خواهند داد.
با اینکه نزدیک به سه سال از سلطه طالبان بر کشور میگذرد و در طی این مدت مقامات این گروه همواره از تامین حقوق شیعیان و اقوام و مذاهب سخن زده و بر رفع تبعیض تاکید کرده اند، اما نه تنها که این امر محقق نشده، بلکه روز به روز عرصه در جهت آزادیهای مذهبی، فکری و فرهنگی و مذهبی از جمله شیعیان تنگتر و تبعیض ها آشکارتر شده است.
در حالیکه پس از سلطه مجدد طالبان بر افغانستان پیشبینی و انتظار بخشی از جامعه تشیع این بود که طالبان تغییر کرده اند و نگاه بیست سال قبل را به شیعیان ندارند، اما با گذشت نزدیک به سه سال دیده می شود که این بار فقط تاکتیک تغییر کرده و طرد نرم جای شمشیر و گلوله را گرفته است.
از همین رو محرز است که تاکنون بیش از ده ها جلسه و نشست بین طیف های مختلف اهل تشیع و مقامات مختلف طالبان در مدت نزدیک به سال گذشته برگزار و در هر نشست هم سران طالبان ضمن وعده به قول معروف “سرخرمن” برای مشارکت شیعیان در قدرت، سخن از اتحاد و همراهی شیعیان با حاکمیت شان گفته اند؛ اما در عمل این مسئله را اجرا و ثابت کرده اند که طیف های از طالبان شیعیان را به عنوان پیروان یک مذهب اسلامی به رسمیت نمی شناسند و حاضر نیستند که با شیعه به عنوان یک مذهب برخورد کنند. از رفتار و واکنشهای سه سال گذشته طالبان اینگونه برمیاید که بخش بزرگ از جامعه طالب، از شیعیان فقط اطاعت تام از گرایش فکری، مذهبی و سیاسی خود را میخواهند و بس!
با اینکه تا فعلا و با گذشت بیش از ۳۳ ماه از حاکمیت طالبان، تعدادی ساده باورانه انتظار آزادی های مذهبی و مشارکت سیاسی را از گروه طالبان داشته و دارند، اما از قراین معلوم است که این امر در ساختار و شرایط فعلی با این طیف از افراد و اشخاصی که در راس طالبان قرار دارند، قابل تحقق نیست. زیرا همانگونه که بارها گفته شد، دو دلیل عمده وجود دارد:
اول: باتوجه به اینکه اکثریت مطلق افراد رده های مختلف طالبان تعلیم یافتهی مکتب دیوبندی و دارالعلوم حقانیه هستند؛ به اعتقاد این مکتب و نگرش، شیعیان دارای اعتقاد انحرافی و خرافی اند. همانگونه که تعداد بیشماری از رهبران گروههای تروریستی پاکستانیِ ضد شیعه مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، جیش محمد و گروههای تروریستی ضد هندی مانند لشکر طیبه از مدارس دینی فارغالتحصیل شدهاند.
از نگاه مکتب حقانیه که پیروان مطلق این مکتب اکنون قدرت اصلی را در افغانستان در اختیار دارند، شیعیان را شاخهی از مذاهب اسلامی حقه نمی دانند و از این رو برخورد شان با شیعیان با سایر مذاهب اسلامی تفاوت میکند.
دوم هم رفتار و حرکتهای دینی_ مذهبی شیعیان انجام میدهند که در آن، واقعه عاشورا و شعار مبارزه با ظلم و … برجسته می باشد، این مسائل برای بسیاری از حکومتهای گذشته در افغانستان به شمول طالبان غیر قابل قبول است. همه می بینیم که در ایام محرم و عاشورا چه شور و جنبشی با شعار مبارزه با ظلم و استبداد ایجاد میشود. البته در حاکمیت فعلی، این حرکت عاشورایی برای بسیاری نه تنها که یک نوع بدعت به حساب می آید، بلکه هراس از ایجاد موج عظیم حق طلبی نیز وجود دارد که سبب شده تا نه تنها شیعیان از ساختار حذف شوند که محدودیتها نیز بر آنان از جمله حذف فقه جعفری از دانشگاهها اجرایی شود.
نکته پایانی اینکه اگر دهها بار دیگر هم دید و بازدید بین علمای شیعه و مقامات طالبان با همین سازوکار و نگرش و نگاه تندروانهای از بالا به پایین و حق پنداشتن خود و باطل شمردن طرف مقابل، صورت گیرد؛ هیچ امیدی برای احقاق حقوق اقوام و مذاهب از جمله شیعیان وجود ندارد. اینکه فکر کنیم با روش حکومت داری فعلی طالبان، بازهم می توان انتظار داشت که مانند بیست سال گذشته مذهب شیعه رسمیت داشته باشد، فقه جعفری در مکاتب و مدارس تدریس شود و آزادی های سیاسی و مذهبی برای عموم از جمله شیعیان آزاد باشد و شیعیان در سطح وزیر، وکیل، معین، جنرال و … افراد حکومتی داشته باشند، با همین روش حکومتداری که وجود دارد، خواب است وخیال است و محال!
از همین رو محرز است که تاکنون بیش از ده ها جلسه و نشست بین طیف های مختلف اهل تشیع و مقامات مختلف طالبان در مدت نزدیک به سال گذشته برگزار و در هر نشست هم سران طالبان ضمن وعده به قول معروف “سرخرمن” برای مشارکت شیعیان در قدرت، سخن از اتحاد و همراهی شیعیان با حاکمیت شان گفته اند؛ اما در عمل این مسئله را اجرا و ثابت کرده اند که طیف های از طالبان شیعیان را به عنوان پیروان یک مذهب اسلامی به رسمیت نمی شناسند و حاضر نیستند که با شیعه به عنوان یک مذهب برخورد کنند. از رفتار و واکنشهای سه سال گذشته طالبان اینگونه برمیاید که بخش بزرگ از جامعه طالب، از شیعیان فقط اطاعت تام از گرایش فکری، مذهبی و سیاسی خود را میخواهند و بس!
با اینکه تا فعلا و با گذشت بیش از ۳۳ ماه از حاکمیت طالبان، تعدادی ساده باورانه انتظار آزادی های مذهبی و مشارکت سیاسی را از گروه طالبان داشته و دارند، اما از قراین معلوم است که این امر در ساختار و شرایط فعلی با این طیف از افراد و اشخاصی که در راس طالبان قرار دارند، قابل تحقق نیست. زیرا همانگونه که بارها گفته شد، دو دلیل عمده وجود دارد:
اول: باتوجه به اینکه اکثریت مطلق افراد رده های مختلف طالبان تعلیم یافتهی مکتب دیوبندی و دارالعلوم حقانیه هستند؛ به اعتقاد این مکتب و نگرش، شیعیان دارای اعتقاد انحرافی و خرافی اند. همانگونه که تعداد بیشماری از رهبران گروههای تروریستی پاکستانیِ ضد شیعه مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، جیش محمد و گروههای تروریستی ضد هندی مانند لشکر طیبه از مدارس دینی فارغالتحصیل شدهاند.
از نگاه مکتب حقانیه که پیروان مطلق این مکتب اکنون قدرت اصلی را در افغانستان در اختیار دارند، شیعیان را شاخهی از مذاهب اسلامی حقه نمی دانند و از این رو برخورد شان با شیعیان با سایر مذاهب اسلامی تفاوت میکند.
دوم هم رفتار و حرکتهای دینی_ مذهبی شیعیان انجام میدهند که در آن، واقعه عاشورا و شعار مبارزه با ظلم و … برجسته می باشد، این مسائل برای بسیاری از حکومتهای گذشته در افغانستان به شمول طالبان غیر قابل قبول است. همه می بینیم که در ایام محرم و عاشورا چه شور و جنبشی با شعار مبارزه با ظلم و استبداد ایجاد میشود. البته در حاکمیت فعلی، این حرکت عاشورایی برای بسیاری نه تنها که یک نوع بدعت به حساب می آید، بلکه هراس از ایجاد موج عظیم حق طلبی نیز وجود دارد که سبب شده تا نه تنها شیعیان از ساختار حذف شوند که محدودیتها نیز بر آنان از جمله حذف فقه جعفری از دانشگاهها اجرایی شود.
نکته پایانی اینکه اگر دهها بار دیگر هم دید و بازدید بین علمای شیعه و مقامات طالبان با همین سازوکار و نگرش و نگاه تندروانهای از بالا به پایین و حق پنداشتن خود و باطل شمردن طرف مقابل، صورت گیرد؛ هیچ امیدی برای احقاق حقوق اقوام و مذاهب از جمله شیعیان وجود ندارد. اینکه فکر کنیم با روش حکومت داری فعلی طالبان، بازهم می توان انتظار داشت که مانند بیست سال گذشته مذهب شیعه رسمیت داشته باشد، فقه جعفری در مکاتب و مدارس تدریس شود و آزادی های سیاسی و مذهبی برای عموم از جمله شیعیان آزاد باشد و شیعیان در سطح وزیر، وکیل، معین، جنرال و … افراد حکومتی داشته باشند، با همین روش حکومتداری که وجود دارد، خواب است وخیال است و محال!