امروز ( ۱۸ میزان سال ۱۴۰۳) برابر است با بیستمین سالروز نخستین انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان.
۲۰ سال قبل (یعنی سال ۱۳۸۳) در چنین روزی، مردم افغانستان به پای صندوقهای رای رفتند تا برای نخستین بار در تاریخ کشور، رییس جمهور شان را انتخاب کنند.
در انتخابات سال ۱۳۸۳، چهرههای زیادی خود را نامزد بودند که معروفترین آنها آقایان حامد کرزی، محمد یونس قانونی، عبدالرشید دوستم و حاجی محمد محقق بودند.
وقتی آن انتخابات ریاست جمهوری را به یاد میآورم، خاطراتی از شور و هیجان مردم در ایام کارزارهای انتخاباتی و در پای صندوقهای رای جلو چشمم مجسم میشود. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ کشور، مردم واقعا با شور و شوق فراوانی به پای صندوقهای رفتند و برگزاری این پروسه را نشانهی پایان جنگ و خشونت در کشور و سرآغاز عصر جدید در مناسبات سیاسی افغانستان میدانستند. مردم تصور میکردند که دیگر عصر جنگ و خشونت پایان یافته و پس از این انتقال قدرت نه با کشتار و خونریزی، بلکه از طریق صندوقهای رای و برگزاری انتخابات صورت خواهد گرفت.
امیدواریهای مردم به آغاز عصر مردمسالاری اما بسیار به زودی (شاید پس از اعلام نتایج نخستین انتخابات ریاست جمهوری) به یاس مبدل شد و تا رسیدیم به سال ۱۴۰۱ که طالبان به قدرت رسیدند و عملا حق رای را از مردم سلب کردند و انتخابات را پروسهی کفری خواندند.
چه شد که حق رای و پروسهی انتخابات در افغانستان نهادینه نشد؟ چه کسانی با انتخابات در افغانستان دشمنی کردند؟
من در این یادداشت میکوشم از سه دشمن عمدهی انتخابات در افغانستان و عامل عقبگرد کشور به عصر تغلب و بیعتگیری را در اینجا یادآوری کنم:
شئونیسم قومی در افغانستان
نخستین دشمن انتخابات در افغانستان، قومگرایان پشتونتبار افغانستان بودند. در میان قومگرایان پشتونتبار، ذهنیت فاشیستیای وجود دارد مبنی بر اینکه حاکمیتِ افغانستان، ملک طلق و انحصاری پشتونها است و هیچ کسی از اقوام دیگر حق ندارد به مسند ریاست جمهوری تکیه بزند.
بر بنیاد همین ذهنیت، این قومگرایان پشتون، که در ارگ ریاست جمهوری و در کمیسیون انتخابات لانه کرده بودند، در تمام انتخاباتهای ۲۰ سال گذشته در آرای مردم دستبرد زدند و تقلب کردند و این پروسه را به رسوایی کشاند.
تقلبهای انتخاباتی که در ۲۰ سال گذشته توسط این گروه انجام یافت، باعث دلسردی مردم نسبت به پروسهی انتخابات شد و امیدواریهای آنها را به آغاز عصر مردمسالاری در کشور به یاس مبدل کرد.
تفکر نژادپرستانه غربیها
در کنار شئونیسم قومی حاکم در افغانستان، چیزی دیگری که باعث ناکامی و نهادینهنشدنِ پروسهی انتخابات در افغانستان گردید، ذهنیت نژادپرستانهی غربیها بود.
با اینکه آمریکا و متحدان غربیاش در ۲۰ سال جمهوریت در افغانستان نقش تعیینکنندهای در برگزاری انتخابات داشتند، اما هرگز تلاش نکردند جلو تقلبهای انتخاباتی را بگیرند و حتا از دستبرد در آرای مردم حمایت نیز کردند.
غربیها معتقد بودند که افغانستان یک جغرافیای ایستا و بدون تاریخ، با مردمان وحشی و بربر میباشد که نه تنها مستحق دموکراسی و مردمسالاری نیستند، بل بهترین و مناسبترین نوع نظام برای آنها، همان سیستمهای ابتدایی و فرسوده قبیلهیی و استبدادی میباشد. من خوب به یاد دارم که در همان زمان ویلیام فاکس، وزیر خارجهی وقت انگلیس، در بارهای افغانستان گفته بود که یک کشورِ ورشکسته قرننوزدهمی است که امکان شکلگیری دولت ملی و استقرار دموکراسی در آن منتفی میباشد. چندی پیش حامد علمی، روزنامهنگار و معاون سخنگوی ریاست جمهوری در دوره حامد کرزی، حکایتی را از دخالت یوناما (نمایندگی سازمان ملل در افغانستان) در انتخابات ریاست جمهوری در صفحه فیسبوک خود اشتراکگذاری کرده بود که نشاندهندهی نگاه راسیستی آن سازمان نیز نسبت به افغانستانیها میباشد. گرانت کیپن به بانو حوا علم نورستانی، رییس کمیسیون انتخابات، میگوید که تا عصر یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده و غنی را با فلان تعداد آرا برنده اعلام کند و بعد ادامه میدهد: «هنوز مردم افغانستان از انتخابات آزاد ریاست جمهوری فاصله زیاد دارند و همینکه مردم آموختند چطور پای صندوق های رای بروند کلانترین موفقیت است.»
بنیادگرایی طالبان
دشمن سوم انتخابات، تفکر بنیادگرایانه طالبان است. طالبان انتخابات را، بر خلاف فقهای معاصر مانند شیخ یوسف قرضاوی و علمای ازهر، اساسا به عنوان یکی از میکانیسمهای مشروعیت به رسمیت نمیشناسند.
در کتاب «امارت اسلامی و نظام آن» نوشته شیخ حکیم حقانی، قاضیالقضات این گروه، از انتخابات به عنوان عنصری از «نظام جاهلیت دموکراسی واردشده از دنیای کفری» یاد گردیده و برای آن چهار زیان برشمرده شده است:
۱-انتخابات، باعث ترویج تعصب و اختلافات، قومی، زبانی، حزبی و قبیلهای میگردد؛ امری که در حدیث پیامبر اسلام (ص) «دعوای جاهلی» خوانده شده است؛
۲- انتخابات مبتنی بر مساواتانگاری میان رای آدم عاقلِ عالم با جاهلِ فاسق و رأی زن و مرد و حتا مومن و کافر است، که این با آموزههای اسلامی سازگار نیست. زیرا در قرآن آمده است: «آیا برابرند آنهایی که میدانند با آنهایی که نمیدانند؟؛
۳- باعث به هدررفتن اموال مردم و داراییهای عامه میگردد، که در این زمینه نیز قرآن اکیدا دستور داده است که اسراف و ولخرجی نکنید؛
۴- در انتخابات، اغلب نامزدان کوشش میکنند، با مردمفریبی و توسل به خدعه و رشوه، رای بیاورند، که این نیز یک امر مذموم است؛
این گروه، با همین طرز تفکر وقتی به قدرت رسید، انتخابات را پدیدهی کفری خواندند و بدین طریق «حق انتخاب» و «حق رای» را از مردم سلب کردند.
نویسنده: عبدالشهید ثاقب