روز شنبه، ایالات متحده امریکا شاهد یکی از گستردهترین تظاهراتهای سیاسی چند دهه اخیر بود؛ رویدادی با عنوان «نه به پادشاه» که در ۵۰ ایالت و بیش از ۲۶۰۰ نقطه برگزار شد. طبق ادعای دمکرات ها که گردانندگان اصلی این تظاهرات بودند، حدود ۷ میلیون نفر به خیابانها آمدند تا اعتراض خود را به سیاستها و سبک رهبری دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا، اعلام کنند. این اعتراضات نه صرفاً واکنشی به تصمیمات اجرایی، بلکه فریادی بود علیه آنچه بسیاری از شهروندان آمریکایی آن را «سلطنتطلبی مدرن» مینامند؛ سبکی از حکمرانی که در آن رئیسجمهور خود را فراتر از قانون و مردم میبیند. اما چرا این حجم از جمعیت علیه ترامپ به خیابان ها آمدند و دلایل شکلگیری آن، واکنشهای متقابل و پیامدهای احتمالی آن چه خواهد بود؟
ترامپ؛ پادشاهی در لباس ریاستجمهوری
در تصاویر و گزارشهای منتشرشده از تظاهرات «نه به پادشاه»، یک مضمون مشترک به چشم میخورد: ترامپ نه به عنوان یک رئیسجمهور منتخب، بلکه به عنوان یک پادشاه مستبد و خودرأی به تصویر کشیده شده است. معترضان با پلاکاردهایی که تاج بر سر ترامپ نشان میداد، او را نماد خودکامگی و بیتوجهی به اصول دموکراسی معرفی کردند. این تصویرسازی، حاصل ۹ ماه حکمرانیای است که با اخراج گسترده کارمندان، تحقیر مخالفان، سرکوب رسانهها و مهاجران، و تعطیلی دولت فدرال همراه بوده است.
یعنی ترامپ در این مدت نهتنها به منتقدان خود بیاعتنا بوده، بلکه با استفاده از ابزارهای نوین مانند هوش مصنوعی، اقدام به ساخت ویدئوهایی توهینآمیز علیه معترضان کرده است؛ ویدئویی که در آن جنگندهها، میلیونها آمریکایی معترض را با مدفوع بمباران میکنند. این اقدام، نهتنها خشم عمومی را بیشتر کرد، بلکه نشان داد که رئیسجمهور آمریکا در مواجهه با اعتراضات مردمی، به جای گفتوگو و پاسخگویی، به تمسخر و تحقیر روی آورده است. از این رو مردم امریکا با فردی طرف اند که تقریبا حتی به اصول اخلاقی پابند نیست.
آمارهایی که از خشم عمومی حکایت دارند
بر اساس دادههای دانشگاههای هاروارد و کنتیکت، از زمان آغاز دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ در جنوری ۲۰۲۵ تا ابتدای اکتبر، بیش از ۲۹ هزار رویداد اعتراضی در سراسر آمریکا برگزار شده است. این رقم در مقایسه با دوره اول ریاستجمهوری او، چهار برابر افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۷، تنها ۸ هزار اعتراض ثبت شده بود، در حالی که اکنون بیش از ۱۲.۸ میلیون نفر، معادل ۳.۷ درصد جمعیت آمریکا، در اعتراضات شرکت کردهاند.
این افزایش چشمگیر، نشاندهنده عمق نارضایتی عمومی از سیاستهای ترامپ است. شهرهای بزرگی مانند واشنگتن، و نیویورک، بیشترین میزان مشارکت را داشتهاند؛ نشانهای از آنکه اعتراضات نهتنها گسترده، بلکه متمرکز و سازمانیافته بودهاند.
پاسخ جمهوریخواهان؛ از انکار تا توهین
در برابر موج اعتراضات مردمی، واکنش جمهوریخواهان و شخص ترامپ، نهتنها همدلانه نبود، بلکه توهینآمیز و تحقیرکننده بود. رهبران حزب جمهوریخواه، معترضان را «کمونیست» و «مارکسیست» خواندند و تجمعات را «نفرت از آمریکا» نامیدند. برخی نیز مدعی شدند که این اعتراضات توسط میلیاردرهای مخالف ترامپ، تأمین مالی شدهاند.
ترامپ نیز در واکنش به این ادعاها، اعلام کرد که دولتش در حال بررسی منابع مالی این تظاهرات است و احتمال دخالت «دیوانههای چپ رادیکال» را مطرح کرد. او در حالی که در هواپیمای ایرفورسوان حضور داشت، معترضان را «عجیب و غریب» و «بیاثر» خواند و گفت: «من پادشاه نیستم. من فقط تلاش میکنم کشورمان را بزرگ کنم.»
این اظهارات، در تضاد کامل با واقعیتهای میدانی بود؛ چرا که طبق گزارشها، بیش از ۷ میلیون نفر در ۲۷۰۰ شهر آمریکا در تظاهرات شرکت کرده بودند. همزمان، اعتراضاتی مشابه در کشورهای اروپایی مانند آلمان، سویدن، بریتانیا و جمهوری چک نیز برگزار شد؛ نشانهای از آنکه مخالفت با ترامپ، ابعادی جهانی یافته است.
چرا وضعیت اینجا رسید؟
ترامپ از زمانکه روی کار آمده، در سیاست داخلی و خارجی دیکتاتورمآبانه عمل کرده است. در موارد مختلف مقامات حکومت او نشان داده اند که مثل عروسکی بی اختیار هستند. این مسئله باعث خشم افکار عمومی شده است. طوریکه بسیاری منتقدان می گویند که حتی سخنگویان دولت او فقط اجازه دارند همان جملاتی را تکرار کنند که ترامپ قبلا گفته یا در صفحات مجازی اش منتشر کرده است. در داخل دولت نیز گفته می شود که تمام تصامیم سیاسی و غیر سیاسی را فارغ از هرگونه ملاحظه خودش می گیرد و هرکسی هم مخالفت کند اخراج می شود. همچنین با ایجاد تنش و اعزام گارد ملی به ایالات گفته می شود که قانون اساسی را دور زده است.
و ده ها مورد رفتار دیگر که منتقدان او این رفتارها نشانه واضح دیکتاتوری می دانند که ترامپ دارد انجام می دهد.
دموکراسی در آزمون سخت
امریکا هرچند در سیاست خارجی خود در دهه های گذشته با تجاوز به کشورها و اعمال زور از سوی دولت های چه دمکرات و چه جمهوری خواه اصول بنیادین دمکراسی و قوانین بین الملل را زیر پا گذاشته است. اما در سیاست داخلی حداقل یک پابندی به قوانین وجود داشته است.
امروز جنبش «نه به پادشاه» را میتوان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر آمریکا در زمینه سیاست داخلی دانست؛ جایی که میلیونها شهروند، فارغ از گرایشهای حزبی، به خیابان آمدند تا از اصول دموکراسی حداقل در سیاست داخلی دفاع کنند. این اعتراضات، نه صرفاً واکنشی به یک فرد، بلکه پاسخی به روندی است که در آن قدرت سیاسی به جای خدمت به مردم، به ابزاری برای تحقیر، سرکوب و خودکامگی تبدیل شده است.
ترامپ، با سبک رهبری خاص خود، آمریکا را وارد مرحلهای کرده که در آن شکافهای اجتماعی، نژادی، اقتصادی و سیاسی بیش از پیش در داخل این کشور عمیق شدهاند. پاسخ او به اعتراضات، به جای همدلی و اصلاح، تمسخر و تهدید بود؛ نشانهای از آنکه فاصله میان دولت و ملت، به نقطه بحرانی رسیده است.
در نهایت، آنچه در روز شنبه رخ داد، نه صرفاً یک تظاهرات، بلکه فریادی بود از دل جامعهای که نمیخواهد در برابر سلطنتطلبی مدرن سکوت کند. این خیزش، آزمونی است برای دموکراسی آمریکایی؛ آزمونی که نتیجهاش، آینده این کشور را رقم خواهد زد.