در روزگار کنونی، کافی است نگاهی به صفحات اجتماعی بیندازید تا تصاویری از ملا برادر همراه با ستایشهای فراوان و پرچمهایی که در تمجید از او به اهتزاز درآمدهاند، پیش رویتان قرار گیرد؛ یکی از کاربران از پیشرفتهای اقتصادی افغانستان تحت رهبری او سخن میگوید و دیگری لقب «امام آبادی» را برایش به کار میبرد.
این نوع تبلیغات و پروپاگاندا، البته چیز عجیبی نیست. در تمام حکومتهای استبدادی، یکی از روشهای متداول برای حفظ قدرت، استخدام مزدبگیرانی است که وظیفه دارند چهرهی حاکم را در چشم مردم مثبت و محبوب جلوه دهند. هیتلر بهطور مثال، گوبلز را داشت و دستگاه پروپاگاندا و تبلیغاتیاش را که در سطح وسیعی جریان داشت.
اما سوالی که باید مطرح کرد این است که آیا طالبان واقعا به توسعه و پیشرفت افغانستان میاندیشند؟ آیا شعارهایی که برای «آبادی» و «پیشرفت» سر میدهند، با واقعیتها همخوانی دارد؟
توسعه و پیشرفت، بهطور کلی دو مدل مختلف دارند:
۱) مدل رشد اقتصادی
۲) مدل توسعه انسانی
در مدل اول، هدف اصلی افزایش تولید ناخالص ملی است، بدون در نظر گرفتن برابری جنسیتی، نژادی یا قومی. در این مدل، بر اهمیت «رشد اقتصادی» به هر قیمتی تأکید میشود و کمتر به مسائل اجتماعی و انسانی توجه میشود.
اما در مدل دوم، علاوه بر رشد اقتصادی، توجه به شاخصهای دیگری مانند رفاه اجتماعی، برابری، سلامت، عدالت و تفکر مستقلانه نیز در اولویت قرار دارد. در این مدل، توسعه انسانی و کیفیت زندگی مردم، به همان اندازه اهمیت دارد که رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی.
اما مهمترین نکته این است که هر دو مدل توسعه نیازمند آموزش و سرمایهگذاری در علوم جدید است. بهویژه در دنیای امروز که پیشرفتهای علمی و فناوری در قلب تحول و توسعه قرار دارند، هر کشوری که بخواهد به پیشرفت دست یابد، باید بر آموزش علوم نوین و تربیت متخصصان و کارشناسان در زمینههای مختلف تاکید کند.
در افغانستان تحت حاکمیت طالبان اما، این مسیر بهطور کامل مسدود شده است. برخلاف آنچه که در مدلهای توسعه انسانی یا اقتصادی مطرح است، طالبان به جای تمرکز بر علوم عصری، بر علوم دینی و ایدیولوژیک تمرکز کردهاند. آنها از روزی که به قدرت رسیدهاند، بیش از ۲۰ هزار مدرسه دینی جهادی تاسیس کردهاند که در آنها کودکان و نوجوانان افغانستان به جای آموختن مهارتهای علمی و تخصصهای کاربردی، آموزشهای ایدیولوژیک و دینی میبینند.
مکاتب عصری و دانشگاهها نیز از طریق تغییرات در برنامههای درسی، به مدارس دینی تبدیل شدهاند، جایی که در آنها خبری از علوم جدید و فناوری نیست. در این نظام، بهویژه دختران افغانستان از دسترسی به آموزشهای علمی و دانشگاهی محروم شدهاند و تاکنون بیش از چهار سال است که دختران از رفتن به مکتب و تحصیل منع شدهاند.
نگاه طالبان به علوم عصری این است که این علوم برای جامعه «غیرنافع» بوده و آموختن آنها نه تنها فرض نیست، بلکه صرفاً «مباح» است. در عوض، تمرکز آنان بر تربیت ملا و مفتی است، در حالی که هیچکدام از اینها به توسعه واقعی کشور کمک نخواهند کرد.
سوال اینجاست که آیا با تربیت مفتیها و ملاها میتوان به توسعه اقتصادی و اجتماعی دست یافت؟ پاسخ به این سوال کاملاً واضح است: نه! قرنهاست که دنیا متوجه شده که آموزشهای دیوبندی نه تنها در توسعه مفید نیست، بلکه میتواند بهطور مستقیم باعث رشد افراطیگری و ایجاد موانع جدی برای پیشرفت و توسعه گردد. این همان تجربهای است که در بسیاری از کشورهای جهان شاهد آن بودهایم.
بنابراین، با این وضعیت، چگونه میتوان از طالبان انتظار داشت که به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی کشور فکر کنند؟ چطور میتوان انتظار داشت که کشوری که در آن آموزش و پرورش قربانی ایدیولوژی شده است، در مسیر توسعه قرار گیرد؟
ملا برادر نه تنها «امام آبادی» نیست، بلکه بهطور مستقیم از طریق ترویج افراطیت و تضعیف آموزشهای علمی، کشور را به عقب راند و آن را برای صدها سال به عقب برگرداند. آبادی با یک نفر یا یک گروه از افراد اتفاق نمیافتد. بلکه توسعه یک کشور نیازمند ارادهی جمعی و همکاری عمومی است که بر پایه برنامهریزی آموزشی، تربیت متخصصین و ایجاد شرایط برای رشد آزادانه اندیشهها استوار باشد.
طالبان به آموزش و پرورش در افغانستان خیانت کردهاند به گونهای که حتی دشمنان افغانستان نیز چنین خیانتی نمیکنند. آنها نه تنها «امام آبادی» نیستند، بلکه عاملان ویرانی و عقبماندگی این کشورند.