در تاریخ امت اسلامی، حقایق بزرگی زیر غبار اغراض سیاسی، جعل روایت و تحریف انگیزهها مدفون شدهاند. کمتر عرصهای از تاریخ چنین بیرحمانه چهرهی قهرمانان را وارونه ساخته، مگر در ساحت آنان که دل در گرو اهل بیت پیامبر اسلام (ص) داشتند و در برابر ظلم و انحراف خلافت ایستادند.
امام ابوحنیفه، فقیه سترگ و بنیانگذار مکتب بزرگ حنفی، یکی از این مظلومان تاریخ است؛ مظلومی که نهتنها در دوران حیاتش مورد شکنجه و خشم قرار گرفت، بلکه پس از شهادتش نیز، دستگاه خلافت و تاریخ رسمی، تلاش کردند حقیقت درخشان و موضع عدالتمحور او را خاموش سازند.
روایت غالب دربارهی مرگ او ادعا میکند که وی تنها بهسبب رد منصب قضاوت، مورد غضب عباسیان قرار گرفت. اما بازخوانی منابع معتبر تاریخی، پرده از واقعیتی خونین و پنهان برمیدارد: امام ابوحنیفه، شهید راه وفاداری به اهل بیت و مدافع قیام محمد نفس زکیه بود؛ و به دستور مستقیم خلیفه عباسی، ابوجعفر منصور، به شهادت رسید.
در این مقاله، به تحلیلی ژرف از این حقیقت تاریخی، ابعاد پنهان آن، و پیامدهای راهبردی آن برای هویت واقعی این فقیه بزرگ پرداخته میشود.
۱. زمینهی تاریخی: عباسیان و وارونگی شعار «الرضا من آل محمد»
خلافت عباسی، در آغاز راه خود را وارث مشروعیت اهل بیت معرفی میکرد. شعار «الرِّضا مِن آلِ محمد» طنین قیام آنها بود؛ شعاری که وانمود میکرد خلافت به یکی از افراد مورد رضایت اهل بیت واگذار خواهد شد. اما پس از استقرار قدرت، عباسیان یکی از سنگینترین سرکوبهای تاریخ را علیه همان خاندان بهراه انداختند: قتلعام علویان، حبس و تبعید امامان، و خاموشسازی صدای فقهای مستقل، از جمله نتایج این وارونگی هویتی بود.
در این میان، امام ابوحنیفه (رحمهالله) بهعنوان فقیهی آزاداندیش، مردمی، عقلگرا و عدالتطلب، نهتنها زیر بار مشروعیت پوشالی عباسیان نرفت، بلکه صریحاً در کنار اهل بیت قرار گرفت. نقطهی اوج این وفاداری، حمایت بیپرده او از قیام محمد نفس زکیه، فرزند عبدالله محض و از سلالهی امام حسن مجتبی (رح) بود.
۲. بیعت با محمد نفس زکیه؛ آغازی بر شهادت
در سال ۱۴۵ هجری، قیام محمد نفس زکیه علیه خلافت عباسی در مدینه آغاز شد؛ قیامی که پشتیبانی فقهی و دینی آن، از سوی دو فقیه بزرگ اهل سنت صورت گرفت: امام مالک در مدینه و امام ابوحنیفه در کوفه و بغداد.
امام ابوحنیفه نهتنها حمایت لفظی، بلکه پشتیبانی عملی نشان داد. او با ارسال نامه و مبلغ چهار هزار درهم بهدست فرزندش «حماد»، بیعت رسمی خود را با محمد نفس زکیه اعلام کرد. این اقدام در نگاه عباسیان، تنها یک موضعگیری سیاسی نبود؛ بلکه اعلان جنگی آشکار علیه مشروعیت خلیفه محسوب میشد. زیرا فقیهی با آن جایگاه بلند مردمی، بدون باور قلبی و استدلال شرعی، چنین حمایتی نمیکرد.
۳. واکنش عباسیان؛ شکنجه، تحقیر و شهادت خاموش
ابوجعفر منصور، خلیفهای که سلطنت خود را بر پایهی ترس و خفقان استوار کرده بود، دستور بازداشت امام را صادر کرد. بنابر گزارشهایی از منابعی همچون مطلع العلوم و مجمع الفنون، امام ابوحنیفه در زندان، تحت شکنجههای شدید قرار گرفت؛ شکنجههایی نه برای گرفتن اعتراف، بلکه بهقصد انتقام از مواضع آزادانه و ضد خلافت او.
سرانجام، امام پس از روزها شکنجه در زندان بغداد، به شهادت رسید. اما دستگاه خلافت، با کمک برخی علمای درباری، روایت دیگری ساخت: اینکه امام، صرفاً به دلیل نپذیرفتن قضاوت دربار، مورد خشم خلیفه قرار گرفت و در زندان جان سپرد! این افسانهسازی در تضاد کامل با شواهد تاریخی، مواضع امام و وصایای اوست.
۴. ماجرای تدفین و رسوایی خلیفه
امام پیش از شهادت، به فرزندانش وصیت کرده بود که پیکرش را در محلی مخفی دفن کنند و در قبر رسمی، فردی دیگر را به خاک بسپارند. ابوجعفر منصور که حتی پس از مرگ نیز میخواست امام را تحقیر کند، دستور نبش قبر رسمی را صادر کرد. اما آنچه نمایان شد، جسد یک سگ مرده بود! خلیفه با نیشخند گفت: «این است جسد فقیه شما!»
پسران امام، با آرامش، قبر واقعی پدر را نشان دادند. هنگامی که قبر نبش شد، پیکر پاک امام در سلامت و طهارت کامل بر مردم عرضه گردید. این واقعه، چنان رسوایی بزرگی برای دستگاه خلافت عباسی بهبار آورد که بسیاری از منابع رسمی، از ثبت آن خودداری کردند.
۵. پیامدهای راهبردی یک جعل تاریخی
۵.۱. تبدیل فقیه انقلابی به چهرهای محافظهکار
با تحریف ماجرای شهادت امام، چهرهی او از یک فقیه عدالتخواه و یار اهل بیت، به شخصیتی منزوی، بیتفاوت نسبت به سیاست و مطیع قدرت تصویر شد؛ امری که به نفع خلافت بود و فقهی سازگار با ظلم را رواج میداد.
۵.۲. حذف عقلگرایی، اجتهاد و عدالت از مکتب حنفی
در جریان رسمیسازی فقه حنفی، برخی شاگردان یا حامیان درباری امام، جنبهی عدالتمحور و نوگرای تفکر او را به حاشیه راندند. «مذهب امام» حفظ شد، اما «تفکر امام» دفن گشت؛ تفکری که بر ضد ظلم، در خدمت امت و در پی بازسازی تمدن اسلامی بود.
۵.۳. از فقه انقلابی تا ابزار خلافت
فقهی که از دل مبارزه با خلافت منحرف و در حمایت از اهل بیت برخاسته بود، به ابزاری در دست خلافت عباسیی و در نهایت حکومتهای سلطنتی بدل شد. روح عدالتخواهی امام، با تفسیرهای محافظهکارانه جایگزین شد.
اما یقین داریم که فقه انقلابی امام ابوحنیفه دوباره به اصل خویش بازخواهد گشت؛ و پیروان راستین او در رهایی انسانهای در بند استبداد در مقابل استعمار و استثمار در تبعیت از امام شان نقشآفرین خواهند بود.
۶. اهمیت بازخوانی این حقیقت در جهان امروز
در زمانهای که امت اسلامی از فقر عدالت، تحریف تاریخ و سلطهی استبداد رنج میبرد، بازخوانی حقیقت شهادت امام ابوحنیفه، تنها یک وظیفهی علمی نیست؛ بلکه مسئولیتی تمدنی و تاریخی است.
او نماد اتصال سهگانهی فقه، عقلانیت و وفاداری به اهل بیت است؛ مثلثی که میتواند در بازسازی اندیشه اسلامی و احیای فقه نجاتبخش، نقش کلیدی ایفا کند.
نتیجهگیری: امامی که با خون خویش، فقه را تطهیر کرد
در میان امامان مذاهب اسلامی، کمتر کسی به شجاعت، صراحت و وفاداری امام ابوحنیفه در دفاع از اهل بیت پیامبر (ص) و تقبیح اعمال ستمکاران رسیده است.
اما آنگونه که شایستهی مقام اوست، نه در منابع تاریخی انعکاس یافته و نه در ذهن امت ثبت شده است.
امام ابوحنیفه، شهید است؛
شهید راه وفاداری به اهل بیت،
شهید فقه عدالتمحور،
و شهید پاسدار از اسلام ناب در برابر خلافت جبار.
دستگاه عباسی تلاش کرد پیکر او را دفن کند و صدای حقیقتش را خاموش سازد؛ اما امروز، نسل آگاه مسلمانان، با بازخوانی تاریخ و بازیابی هویت علمی امت، میتوانند این جعل تاریخی را افشا کرده و جایگاه واقعی این فقیه بزرگ را احیا کنند.
شهادت امام ابوحنیفه، نه پایان راه، بلکه آغازی است برای پیوند دوبارهی فقه و قیام، دین و عدالت، سنت و روشنگری.
در عاشورای حسینی، یاد این فقیه شهید را باید در کنار شهدای کربلا زنده داشت؛ چرا که او نیز از تبار همان کاروان بود:
کاروانی که خون دادند تا حقیقت فراموش نشود.
منابع:
- مطلع العلوم و مجمع الفنون
- الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۰۷
- صلوة المسعودی
- ابوزهره، الإمام أبو حنیفة: حیاته و عصره
- دکتر وهبة الزحیلی، تاریخ المذاهب الاسلامیة