در طول تاریخ معاصر افغانستان، برادران پشتون ما در قالبها، ساختارها و جریانهای مختلف، از قدرت سنتی گرفته تا ساختارهای مدرن، به شیوههای گوناگون در سرکوب، حذف و به حاشیهراندن قومهای غیرپشتون، بهویژه تاجیکها، نقش ایفا کردهاند؛ گاه زیر نام طالب، گاه در پوشش بهاصطلاح روشنفکر و تکنوکرات و گاهی نیز در شکل و شمایل کوچی یا افراد مسلح ناشناس. این سرکوب علاوه بر میدانهای نظامی در قالبهای فرهنگی، زبانی و سیاسی نیز دنبال شده و چنان عمیق و ریشهدار بوده که امروز میتوان از آن بهعنوان یک نظم تبعیضآمیز سیستماتیک یادکرد.
در یکی از آشکارترین جلوههای این سلطه قومی، کوچیها که از قوم پشتون هستند که تحت پوشش «عشایر کوچرو» و با حمایت مستقیم گروه طالبان و سایر سلاطین پشتون، سالهاست که در مناطق شمالی و مرکزی افغانستان به غصب زمین، تخریب مزرعهها، قتل، شکنجه و کوچ اجباری مردم محلی دست میزنند. این کوچیها یک گروه بیطرف و مالدار نیستند بلکه بخشی از یک ماشین خشونت سازمانیافته بوده که با نام «طالب»، با اسلحه و حمایت ایدیولوژیک این گروه، خانه و ملکیتهای غیرپشتون را هدف قرارداده و میدهند.
دستهی دیگر از این پروژه حذف، زیر نقاب روشنفکر و تکنوکرات و در چارچوب نظامهای ظاهرن متمدن، اما ماهیت تمامیتخواه، دست به مسخ فرهنگی قومهای غیرپشتون زدهاند. آنان نیز مانند برادر بیسواد امروزی شان با اعمال محدویت در ساحتهای تعلیمی و تحصیلی، راه را بر پیشرفت جوانان این قومها بستند و با تحمیل هویت جعلی و تحقیرآمیز «افغان»، درصدد پاکسازی هویتی و بیریشهسازی تاریخی آنان برآمدهاند. آنچه تحت عنوان «ملتسازی» از سوی این دار و دسته مطرح شد در واقع پروژهای برای سلطه قومی و حذف هویتهای مستقل و متکثر در افغانستان بود.
از عبدالرحمن خان که با توسل بهزور و نسلکشی، مناطق مرکزی را به خاک و خون کشید، تا طالبان امروز که همان پروژه را با ابزار مدرنتر دنبال میکنند، کوچیها پیادهنظام این ماشین قوم گرایانه بودهاند. زمینهای مردم بیدفاع، چراگاههای بزها و گوسفندان کوچی شده و هر صدای اعتراضی با گلوله، شکنجه و خون پاسخ داده شدهاست.
در تازهترین مورد، همین دیروز منابع محلی از ورود گروهی از کوچیهای مسلح به روستای «مور» ولسوالی پنجاب در بامیان خبر دادند؛ گروهی که بهقول منابع با بیش از ۲۶ هزار رأس بز و گوسفند، نه به قصد کوچ سنتی، بل با نیت اشغال و تسویه قومی وارد شدهاند. همین کوچیها که ماهیت واقعی آنان چیزی جز بازوی عملیاتی طالبان نیست، دو غیرنظامی محلی را بهشدت شکنجه کردهاند. پیشتر نیز در ولسوالی بهسود، کشاورز هزارهتبار، محمدعلی بهدست کوچیها مورد ضربوشتم شدید قرار گرفت.
طی سالهای اخیر، هزاران مورد از غصب زمین، تهدید جانی، تخریب مزرعهها، آتشزدن خانهها و حتا قتلهای دستهجمعی به ثبت رسیده که در بیشتر آنها، کوچیهای مسلح عامل مستقیم خشونت و طالبان بهعنوان حامی پشتپرده، شناخته میشوند. اما چرا هیچگونه پاسخگویی قانونی و قضایی وجود ندارد؟ پاسخ روشن است: پشت این جنایتها، یک سیستم سیاسی-قومی بهنام پشتونوالی ایستاده است که خشونت را استثنا نه، بلکه قانون و یک اصل پذیرفته شده میداند.
این اقدامها، فراتر از منازعه محلی است؛ بخشی از یک استراتژی برنامهریزیشده برای تغییر بافت جمعیتی، تضعیف قومهای غیرپشتون و سلطه نهایی پشتونیزم سیاسی و ایدیولوژیک بر تمام کشور است. حمایت ساختاری، تساهل نهادهای دولتی و سکوت جامعه جهانی در برابر این فاجعهها، زمینهساز تداوم این پروژه مرگبار شده است.
آنچه خیلی مهم و برای برداران پشتون ما قابل یاد آوریاست، این است که سیاست زورگویی، سرکوب و حذف از امارت عبدالرحمن تا امارت هبتالله نهتنها نتیجهبخش نبوده، بلکه موجب تعمیق شکافهای قومی و بیاعتمادی میان مردم افغانستان شدهاست. تجربه تاریخ نشان داده که هیچ قوم یا گروهی با تکیه بر زور و انحصار نمیتواند ثبات پایدار، امنیت واقعی و همزیستی مسالمتآمیز را در کشور تامین کند. آنچه امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز است، عبور از اندیشهی برتریطلبی و پذیرش تنوع قومی و فرهنگی افغانستان است.
صلح، پیشرفت و آیندهی روشن زمانی ممکن میشود که همه قومها، از جمله برادران پشتون ما، به ارزشهای برادری، همدیگرپذیری و آموزش باورمند شوند. کنار گذاشتن سلاح و خشونت و رویآوردن به مکتب و دانش میتواند راهی بهسوی جامعهی عادلانه و مشترک باشد؛ جایی که همه شهروندان، بدون تبعیض، خود را صاحب این وطن بدانند و در ساختن آن سهم داشته باشند
در همین راستا، اگر نهادهای مسوول در سطح ملی و بینالمللی، در برابر این پروژهی سیستماتیک خشونت، غصب، کوچ اجباری و پاکسازی قومی سکوت کنند، افغانستان دیر یا زود با انفجار بزرگ قومی مواجه خواهد شد. دفاع از حقوق قومهای غیرپشتون، دیگر یک خواسته حقوق بشری نه که ضرورتی برای حفظ تمامیت ارضی، امنیت اجتماعی، و آیندهی سیاسی کشور مطرح خواهد سد.
کوچیها، طالبان، تکنوکراتهای پشتون و ایدیولوژی پشتونوالی، همه ابزارهای یک نظام قومی سرکوبگر هستند که باید بهطور شفاف افشا، نقد و چاره جویی شود. در غیر این صورت، چرخ خونریز تاریخ، همانگونه که امروز در بامیان، دیروز در بهسود، یکاولنگ و تخار خون مردم را ریخت، فردا نیز در نقاط دیگر خواهد چرخید.