پس از درگیریهای اخیر میان طالبان و پاکستان، شماری از هموطنان ما با رگ غیرت و غرورشان برانگیخته شده و مردم را به ایستادن در کنار طالبان علیه پاکستان فرامیخوانند.
این گروه، این موضعگیری خود را نشانهای از غلیان حس وطندوستی و وطنپرستی میدانند و مخالفان خود را به خیانت به میهن متهم میکنند.
من که در باب ملیگرایی و وطندوستی تحقیق کردهام، میتوانم با قطعیت بگویم که این موضعگیری آنها را میتوان در قالب مفهوم ملیگرایی قرار داد، اما هرگز نمیتوان آن را وطندوستی قلمداد کرد. کسانی که این بحث را مطرح میکنند، در واقع تفاوت میان ملیگرایی و وطندوستی را نمیدانند. در حقیقت، ملیگرایی و وطندوستی دو پدیدهی متفاوت هستند.
کارل دویچ تفاوت ملیگرایی و وطنپرستی را چنین شرح داده است:
«وطنپرستی نوعی تلاش یا آمادگی برای پیشبردن علایق و منافع تمامی افرادی است که در یک کشور یا پاتریا یکسان زندگی کردهاند، در حالی که هدف ملیگرایی پیشبردن علایق و منافع تمامی کسانی است که دارای natio یکسانی هستند و عادات ارتباطی مشابهی دارند؛ و در اینجا natio به معنای دقیق کلمه، گروهی با تبار و تربیت مشترک است.»
دویچ توضیح میدهد که وطنپرستی به تمامی افرادی که در یک کشور زندگی میکنند (فارغ از پیشینهی قومیشان) اشاره دارد. بنابراین، در وطنپرستی، اقامت و شهروندی در یک کشور مهم است، نه تعلقات قومی و تباری. یک وطنپرست منافع همهی کسانی را که در یک جغرافیای سیاسی واحد به نام وطن زندگی میکنند، در نظر میگیرد. اما ملیگرایی به تمامی اعضای یک گروه قومی، فارغ از کشور محل اقامت آنها، اشاره دارد و منافع این گروه را در اولویت قرار میدهد.
تمایز دیگری میان وطنپرستی و ملیگرایی وجود دارد که جورج اورول آن را مطرح میکند. او میگوید:
«وطنپرستی به طور طبیعی، چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ فرهنگی، تدافعی است. در حالی که ملیگرایی همواره با آرزوی قدرت همراه است. هدف هر ملیگرا همواره کسب قدرت بیشتر و اعتبار بیشتر برای ملت یا واحد مشابهی است که او تصمیم گرفته فردیت خود را در آن غرق کند.»
از نظر اورول، وطنپرستی در پی حفاظت از وضعیت موجود است، در حالی که ملیگرایی به دنبال گسترش و افزایش نفوذ و قدرت است.
مائوریتسیو ویرولی نیز تمایز دیگری میان این دو پدیده مطرح میکند. او بیان میکند که برای وطنپرستان، ارزش اصلی جمهوری است و شیوهی آزاد زندگی که جمهوری فراهم میکند. اما برای ملیگرایان، ارزشهای اصلی عبارتند از وحدت معنوی و فرهنگی مردم.
ویرولی میگوید که دشمنان «وطنپرستی جمهوریخواهانه» عبارتند از خودکامگی، استبداد، ظلم، سرکوب و فساد، در حالی که دشمنان «ملیگرایی» شامل آلایش فرهنگی، گونهگونی و ناهمگونی، عدم خلوص نژادی و پراکندگی اجتماعی، سیاسی و فکریاند.
با توجه به این تمایزات، میتوان گفت که آنهایی که این روزها با شور و غیرت مردم را به ایستادگی در کنار طالبان علیه پاکستان فرامیخوانند، بیشتر ملیگرا هستند تا وطنپرست. برای این افراد، چیزی که اهمیت ندارد، طرز زندگی جمهوریخواهانه است. آنها به دلیل تعلقات قومی خود از طالبان، که نظامی ستمگر و استبدادی است، دفاع میکنند. این گروه ناتیوی (ملت) خود را نه شامل همه کسانی که در افغانستان زندگی میکنند، بلکه تنها کسانی میدانند که تبار مشترک پشتونی دارند. شعار آنها هم اتحاد لر و بر است و هدفشان تجزیهی پاکستان است.
در مقابل، وطنپرستان واقعی تهدید اصلی برای کشور طالبان را میشناسند. این گروه در حالی که تجاوز پاکستان را محکوم میکنند، هرگز طالبان را سفیدنمایی نمیکنند. دغدغهی اصلی آنها برانداختن نظام مستبد طالبان و تحکیم یک نظام مردمسالار و آزاد است.
این تقسیمبندی این روزها کاملاً واضح است:
۱. گروهی که تمامی تلاششان معطوف به مقابله با تجاوز پاکستان است و از منظر ملیگرایانه میخواهند در کنار طالبان علیه پاکستان بایستند.
۲. گروهی دیگر که برای آزادی افغانستان از چنگ طالبان مبارزه میکنند و هدفشان بازگرداندن آزادیهای از دست رفته برای زنان و مردان افغانستان و ایجاد یک نظام مردمسالار است.
گروه اول را میتوان ملیگرا نامید و گروه دوم را وطنپرست.