در حال حاضر مردم افغانستان به دو دسته تقسیم شدهاند: خارجنشینان و داخلیها.
خارجنشینان در برابر طالبان خیلی تُند و تیز موضع میگیرند، اما کسانی که در داخلاند، آنها را متهم میکنند که جای شان گرم و نرم است و نمیدانند که در داخل افغانستان امکان هیچ مخالفت و نافرمانی وجود ندارد و مردم چارهای جز تسلیمشدن و تبعیت از طالبان ندارند.
تا اینجا با سُخن آنهایی که در داخل کشوراند، موافقیم. زیرا همه میدانیم که رژیم طالبان یک رژیم سرکوبگر و مستبد است و هر نوع نافرمانی و مخالفتی را با اسلحه منکوب خواهد کرد. در برابر چنین رژیمی اگر کسی مخالفت و نافرمانی نمیکند، حق دارد. اما داخلیها همانگونهای که حق دارند مخالفت و نافرمانی نکنند، مسوولیت دارند که «اطاعت مازاد» هم نکنند.
«اطاعت مازاد» چیست؟
من تعبیر «اطاعت مازاد» را از فردریک گرو در کتاب «نافرمانی: راهنمایی برای مقاومت اخلاقی» وام گرفتهام.
او در این کتاب با استناد به آرای اتینن دولا بوئسی در رسالهی «در بندگی خودخواسته»، میگوید که آنچه پایههای یک رژیم مستبد را مستحکم میسازد، «اطاعت مازاد» است. اطاعت مازاد، یعنی اینکه شهروندان از سر ترس یا چاپلوسی و یا حتا از سر میل و رغبت و لذت، به چشم و گوش و بازوی رژیم مبدل شوند.
لابوئسی میگوید:
«او از کجا چشمان کافی برای جاسوسی از تو به دست آورده، اگر خودت آن را فراهم نکرده باشی؟ چگونه میتواند این همه بازو داشته باشد که با آن تو را بزند اگر آنها را از تو قرض نگرفته باشد؟ پاهایی که شهرهایت را زیر پا میگذارند، اگر مال تو نباشند، آنها را از کجا میآورد؟»
لابوئسی مردم را دعوت به نافرمانی و شورش و حتا عدم اطاعت نمیکند، بلکه میگوید میتوانید اطاعت کنید، اما اطاعت مازاد نکنید.
فردیک گرو در تفسیر این سخنان دولابوئسی از تعبیر دیگری استفاده میکند: «تسلیم زاهدانه». تسلیم زاهدانه، یعنی اطاعت حداقلی و اطاعت بد. یعنی اینکه اطاعت کنید، اما هر بار به دنبال این باشید که کمتر از پیش دستورها را اجرا کنید یا به صورت ناقص اجرا کرده و در روند اجرای فرامین کارشکنی کنید. تسلیم زاهدانه، یعنی اطاعت با رفتار بد و ارادهی رنجور.
اگر بخواهیم این موضوع را با یک مثال روشن کنیم، ناگزیریم که به «۱۰ فرمان یک دنمارکی» در هنگام اشغال دنمارک توسط آلمان نازی اشاره کنیم.
در این متن، از دنمارکیها نخواسته بودند که علیه آلمان شورش مسلحانه کنند، بلکه از شهروندان آن کشور خواسته بودند که: « برای آلمانیها کم کار کنید، آهسته کارکردن برای آلمانیها را تمرین کنید، تمام آنچه را که ممکن است برای آلمانیها سودآور باشند، نابود کنید، تمام حمل و نقلها را برای آلمان کُند کنید، روزنامهها و فیلمهای آلمانیها را تحریم کنید، و از فروشگاههای آلمانیها خرید نکنید.»
یا در فرانسه، مردم در برابر اشغال آلمان، به این استراتژی متوسل شدند: تحریم، پیشروی کُند در محیط کار و سهلانگاری حسابشده.
خلاصه اینکه آزادی عبارت از خواست آزادی داشتن است. الزامی نیست که حتما اعتراض خیابانی یا شورش مسلحانه کنید تا به آزادی دست یابید، بلکه شما به هر نحوی که بتوانید این خواست را زنده نگه دارید، روزی به آزادی دست خواهید یافت.