پروفیسور استاد برهانالدین ربانی یکی از درشتترین چهرههای تاریخ معاصر افغانستان است؛ مردی که هم در عرصه سیاست و هم در میدان علم و فرهنگ نقشهای بزرگی ایفا کرد. او بهحیث یک رهبر سیاسی خردمند بارها نشان داد که قدرت را برای خدمت میخواهد نه برای انحصار. زندگی او سرشار از تجربههای مهم و آموزنده است. تجربههایی که امروز نیز میتواند چراغ راه آینده افغانستان باشد.
استاد برهانالدین ربانی در جایگاه ریاست جمهوری افغانستان در شرایطی قرار گرفت که کشور تجربههای تلخ جنگ داخلی و رقابتهای خونین قدرت را پشت سر گذاشته بود. در چنین وضعیتی بسیاری انتظار داشتند که او همچون زمامداران گذشته به حفظ قدرت با هر وسیله ممکن چنگ بزند. اما استاد ربانی با دیدگاه خردمندانه و باوری ریشهدار به آینده افغانستان، راهی متفاوت گشود. او در نخستین روز جدی سال ۱۳۸۰ خورشیدی قدرت سیاسی را به شیوهی آرام و بدون خشونت به حامد کرزی انتقال داد. این اقدام او الگویی تازه در تاریخ سیاسی افغانستان شد؛ الگویی که بهجای خونریزی و نزاع خانوادگی یا قومی بر اساس تفاهم و عقلانیت رقم خورد.
در فرهنگی که سالها منطق شمشیر و انتقام بر روابط سیاسی سایه انداخته بود، استاد شهید در عمل نشان داد که میتوان اقتدار را با عزت و احترام به دیگران واگذار کرد. او قدرت را میراث شخصی یا ملک خانوادگی نمیدانست؛ آن را امانتی برای خدمت به مردم تلقی میکرد. همین نگاه سبب شد که سنتی ماندگار از «انتقال مسالمتآمیز قدرت» در افغانستان شکل بگیرد؛ روشی که هرچند بعدها بارها نقض شد، اما همچنان بهعنوان یکی از نقاط روشن کارنامه سیاسی او در حافظه جمعی مردم باقی ماند.
استاد ربانی با این تصمیم تاریخی چهره تازه از سیاست افغانستان را به نمایش گذاشت و اعتماد مردم را نسبت به امکان گذار بدون خونریزی قدرت تقویت کرد. بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی، این لحظه را نقطه عطفی در روند دموکراتیک کشور میدانند؛ لحظهای که نشان داد افغانستان هم میتواند شاهد تجربههای مدنی و عقلانی در میدان سیاست باشد.
پس از انتقال قدرت، استاد ربانی زندگی آرام و گوشهنشینی را انتخاب نکرد. او میتوانست در مقام رییسجمهور پیشین، سالهای بعدی عمرش را به استراحت و دوری از فضای پرآشوب کشور بگذراند، اما انتخابش چیز دیگری بود. او دوباره به میان مردم آمد و همانند روزهای جهاد، خود را شریک غمها و دغدغههای ملت ساخت.
در دوره لویهجرگه اضطراری و مباحث تدوین قانون اساسی، استاد ربانی حضوری فعال داشت. او از دیدگاههایی پشتیبانی کرد که بر پایه عدالت اجتماعی و مشارکت واقعی مردم استوار بود. در این روند، بارها نشان داد که منافع جمعی را بر هرگونه امتیاز شخصی ترجیح میدهد. نگاه او به سیاست، نگاه مسوولیتمدار بود؛ سیاست را نه میدان منازعه بل عرصه خدمت به آرمانهای عمومی میدانست.
با آغاز فعالیت پارلمان نوین افغانستان، استاد ربانی در قامت نماینده مردم وارد مجلس شد. این حضور نشان میداد که او هیچگاه از صحنه کنار نمیرود و همچنان در کنار ملت باقی میماند. او در مقام وکیل ملت، مدافع سرسخت ارزشهای اسلامی و مصالح ملی بود. هرچند بسیاری باور داشتند که پس از سالها رهبری کشور، جایگاه او بالاتر از آن است که در مجلس نمایندگان بنشیند، اما ربانی با فروتنی پذیرفت تا همچنان صدای مردم در نهاد قانونگذاری باشد.
در سال ۱۳۸۹ خورشیدی نیز به فرمان رییسجمهور وقت، ریاست شورای عالی صلح افغانستان را بر عهده گرفت. در این جایگاه نشان داد که دغدغهاش همچنان کاستن از آتش جنگ و باز کردن راههای گفتوگو میان گروههای درگیر است. او باور داشت که افغانستان نیازمند صدای عقلانی و میانجیگر است و این رسالت را تا واپسین روزهای عمر خود دنبال کرد.
استاد برهانالدین ربانی در روزگاری بر مسند ریاست جمهوری نشست که جامعه افغانستان به شدت سنتی و جنگزده بود. بسیاری از زنان کشور حتا از ابتداییترین حقوق انسانی و اجتماعی محروم بودند و حضور آنان در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با موانع فراوان روبهرو میشد. در چنین فضایی، استاد شهید با نگاه متفاوتی سخن گفت. او باور داشت که پیشرفت جامعه بدون حضور فعال زنان امکانپذیر نیست.
در سال ۱۳۷۲، زمانی که مسوولیت ریاست جمهوری را به عهده داشت، بر اصل مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی تاکید ورزید. این پافشاری تنها یک شعار نبود؛ او در عمل نشان داد که مایل است زنان در روندهای ملی سهم داشته باشند. بعدها نیز در دوره «پسا بن» بارها بر همین موضع پافشاری کرد و بر ضرورت مشارکت زنان در ساختار سیاسی کشور اصرار ورزید.
دیدگاه استاد ربانی در مورد زنان ریشه در خرد سیاسی و اسلامی او داشت.
او حقوق زن را در چارچوب کرامت انسانی میدید و معتقد بود که جامعه اسلامی واقعی باید زمینه رشد و حضور موثر زنان را فراهم کند. به باور استاد، انزوای زنان تنها به معنای محرومیت نیمی از پیکر جامعه از حقوق شان نیست، بلکه مانع پیشرفت کل ملت میشود.
در سخنرانیها و نوشتههایش، همواره به نقش زنان در تاریخ اسلام اشاره میکرد. قشریکه در کنار پیامبر اسلام و یاران او سهم ارزندهای در گسترش دین و فرهنگ اسلامی داشتند. او میخواست با یادآوری این نمونهها، ذهن جامعه را برای پذیرش حضور گستردهتر زنان آماده سازد. همین دیدگاه سبب شد که بسیاری از فعالان حقوق زن در افغانستان، استاد ربانی را یکی از چهرههای پیشرو در توجه به جایگاه زنان در تاریخ معاصر کشور بدانند.
استاد ربانی سیاستمداری با تجربه و بازیگری هوشمند در میدان پرچالش افغانستان بود. او تحولهای داخلی را با دقت زیر نظر میگرفت و با خرد سیاسی خاص خود در برابر هر رویداد واکنش نشان میداد. در سالهایی که توطیههای داخلی و خارجی بر کشور سایه انداخته بود، او توانست با تدبیر مانع بسیاری از بحرانها شود.
مهمترین رسالت او در این دوران، تلاش برای ایجاد صلح و همزیستی میان قومها و جریانهای سیاسی بود. ربانی بهخوبی میدانست که ادامه جنگ، افغانستان را بیش از پیش ویران میسازد. به همین دلیل با تشکیل شورای عالی صلح، نقشی کلیدی در جستوجوی راههای آشتی ایفا کرد. او باور داشت که گفتوگو حتا با مخالفان مسلح نیز میتواند راهی برای کاهش خشونتها و گشودن دریچهای تازه باشد.
نگاه او به صلح، تنها یک معامله سیاسی نبود. او صلح را به مثابه یک اصل دینی و اخلاقی میدید. به باور استاد، جامعه اسلامی باید بر پایه اخوت، برادری و مدارا استوار گردد. به همین دلیل در نشستهای متعدد، بر ضرورت کنار گذاشتن دشمنیها و حرکت بهسوی وحدت ملی تاکید میکرد.
از دید این رییس جمهور تاجیکتبار پیشین افغانستان، ساختار سیاسی متمرکز زمینهساز فساد و انحصارطلبی است. او پیشنهاد میداد که افغانستان بهسوی نظام پارلمانی حرکت کند تا همه قومها و گروهها در اداره کشور سهیم باشند. این دیدگاه نشاندهنده درک عمیق او از واقعیتهای اجتماعی کشور بود؛ واقعیتی که بر پایه تنوع قومی و فرهنگی شکل گرفته و نیازمند تقسیم عادلانه قدرت است.
استاد ربانی در تمام این سالها با وجود فشارها و تهدیدهای داخلی و خارجی، از مسیر صلح و گفتوگو عقبنشینی نکرد. او باور داشت که اگر راهی برای آینده بهتر وجود داشته باشد، این راه از مسیر تفاهم، عدالت و مشارکت جمعی میگذرد.
اندیشه و آثار علمی و فرهنگی
استاد ربانی شهید علاوه بر رهبری سیاسی، در عرصه دانش و فرهنگ نیز چهرهای بزرگی بود. او با قلم و اندیشهاش کوشید راهی برای پیوند میان ارزشهای اسلامی و نیازهای زمانه باز کند. بسیاری از نوشتههایش، ترکیبی از تجربه سیاسی، باورهای دینی و نگاه انتقادی او به شرایط جامعه افغانستان است.
برخی از مهمترین کتابها و نوشتههای او چنیناند:
۱. محمد، نخستین مربی و آموزگار بشریت
۲. در سایههای قرآن
۳. تشریح عقاید معتزلیها
۴. تیوری سیاسی اسلام (به زبان عربی)
۵. داوودخان؛ در گذشته ننگین، حال جنایتبار و آینده هولناک – چاپ ۱۳۵۵ هجری شمسی
۶. کودتای ۲۶ سرطان و سیمای زعامت داوودخان – چاپ ۱۳۵۶ هجری شمسی
۷. چه نوع مبارزه؟
۸. استقلالیت انقلاب
۹. اسلام و کمونیزم
۱۰. خلفای راشد
۱۱. از تربیتیافتگان مکتب اسلام (معرفی چند تن از صحابه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
۱۲. هشتمین بهار خونین کشور
۱۳. پیام به فرماندهان جهاد
۱۴. آزمون جهاد (مجموعه چند خطابه)
۱۵. کرملن در تلاش شاه مخلوع – چاپ ۱۳۵۸ هجری شمسی
این مجموعه تنها بخشی از تلاشهای علمی و فرهنگی استاد ربانی است. در این نوشتهها، او هم به تاریخ معاصر افغانستان پرداخته و هم کوشیده است مسایل اعتقادی و سیاسی جهان اسلام را تبیین کند. قلمش ساده، استدلالش محکم و نگاهش معطوف به اصلاح جامعه بود.
سرانجام در ۲۹ سنبله ۱۳۹۰ خورشیدی، دشمنان صلح و آرامش افغانستان، این مرد بزرگ را در منزلش هدف حمله انتحاری قرار دادند. شهادت استاد ربانی، تنها از میان رفتن یک رهبر سیاسی نبود، خاموش شدن صدایی بود که سالها پرچم خرد، صلح و امید را بر دوش داشت. پیکر او بر فراز تپه وزیر اکبرخان کابل به خاک سپرده شد و هزاران تن در سوگ او گریستند.
میراث استاد ربانی تنها در خاطرههای سیاسی یا کتابهایش خلاصه نمیشود. او الگویی از رهبری خردمندانه، تواضع و ایستادگی در راه حق به جا گذاشت. راهی که او پیمود، نسلهای بعدی را به این باور رساند که میتوان سیاست را با اخلاق، دین را با عدالت و رهبری را با خدمت به مردم پیوند زد.
یاد او همچنان در ذهن مردم افغانستان زنده است.
بسیاری او را «شهید صلح» مینامند؛ کسی که میخواست همه قومها و گروهها را در ساختار قدرت سهیم کند و از تمرکز و انحصار جلوگیری نماید. آرمانی که هنوز هم بخش بزرگی از جامعه افغانستان در پی تحقق آن است.
شهادت او زخمی عمیق بر پیکره ملت گذاشت، اما همانگونه که زندگیاش الهامبخش بود، مرگش نیز انگیزهای شد برای ادامه راه. اندیشهها و نوشتههایش همچنان منبع الهام برای کسانی است که در پی عدالت و صلح واقعیاند. روحش آرام، ناماش جاویدان و یادش چراغی است در تاریخ پرآشوب افغانستان.