یکی از دغدغههای اساسی شاعران و نویسندهگان امروز افغانستان، بحث بیهویتی ادبیات این سرزمین در عرصه جهانی و منطقهای است. بسیاری از شاعران و نویسندهگان افغانستان، امروز این سوال را دارند که چرا شعر، رمان و داستان افغانستان در بیرون از کشور مخاطب نداشته و ندارد؟ بودن و نبودن این ادبیات، آیا واقعاً در سطح منطقه و جهان، تاثیری دارد یا خیر؟ در این نوشته، تلاش خواهیم کرد تا به پهلوهای پیدا و پنهان این مساله بپردازیم.
ادبیات افغانستان با وجود غنای فرهنگی و تاریخی، نتوانسته است به اندازهی ادبیات برخی کشورهای دیگر در سطح منطقه و جهان شناخته شود. این مساله دلایل بیشماری دارد که برخی از آنها ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی افغانستان دارد.
بعضیها باور دارند که ادبیات به وسعت مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه ادبیات به وسعت خوانش مخاطبان خود است که او را در خود جای میدهند. آنان باور دارند که ادبیات افغانستان، رنجها، استعارهها، کنایهها، واژهگان و جغرافیای منحصربهفرد خود را دارد و این قطعاً زیباییهایی دارد. اگر امروز این ادبیات خوانش منطقهای و جهانی ندارد، دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد. هرچند ادبیات افغانستان، در بازار جهانی ادبیات، جایگاه بسزایی نداشته باشد، اما ادبیاتی نیست که در سکوت بشکند، نابود شود و بمیرد.
عمدهترین مخرب تمامی زیرساختهای افغانستان، به خصوص در حوزه فرهنگ، جنگ و ناامنی بوده است. افغانستان در چند دهه اخیر، شاهد اشغال خارجی، جنگهای داخلی و ناآرامیهای سیاسی بوده است. این شرایط ناپایدار، باعث شده است که بسیاری از شاعران و نویسندهگان افغانستان نتوانند به طور پیوسته و آزادانه به فعالیتهای ادبی خود بپردازند. جنگ و ناامنی، نهتنها زیرساختهای فرهنگی را تخریب کرد و از بین برد بلکه باعث مهاجرت بسیاری از شاعران و نویسندهگان افغانستان، به کشورهای منطقه و جهان شد. مهاجرتهای مذکور، سبب پراکندهگی ادیبان کشور شده که تاثیر مستقیمی بر کاهش تاثیرگذاری آنها در سطح منطقه و جهان شده است.
مهم دیگر این است که افغانستان از نظر زیرساختهای فرهنگی و انتشاراتی، نسبت به شماری از کشورهای منطقه و جهان، ضعیف است. ناشران محدود، کمبود کتاب فروشیها و ضعف در توزیع کتابها باعث شده تا آثار ادبی افغانستان به زودی و راحتی به دست مخاطبان هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی آن قرار نگیرد. همچنان مهم است یادآور شد که کمبود حمایتهای دولتی و نهادها از شاعران و نویسندهگان در افغانستان، باعث شده تا بسیاری از آثار ادبی این سرزمین نتوانند به درستی معرفی و منتشر شوند.
از مسایل مهم دیگر در زمینه میتوان به زبان و محدودیتهای زبانی اشاره کرد. بیشترین آثار افغانستان به زبانهای پارسی دری و پشتو هستند. هرچند در این میان، زبان پارسی در منطقه از جایگاه خوب برخوردار بوده و مخاطبان بیشماری دارد، اما ترجمه نشدن آثار ادبی افغانستان به زبانهای بینالمللی مانند عربی، انگلیسی، فرانسوی و شایدهم زبانهای دیگر، باعث شده است که متون ادبی حوزه افغانستان کمتر مخاطب بیرون مرزی داشته باشد.
یکی دیگر از چالشهای مهم فرا راه جهانی نشدن ادبیات افغانستان، عدم معرفی و تبلیغ مناسب بوده است. بسیاری از نویسندهگان و شاعران افغانستان به دلیل نبود و کمبود حمایتهای نهادی و رسانهای، نتوانستهاند آثار خود را در جشنوارهها، نمایشگاههای کتاب و یا هم در رویدادهای ادبی بینالمللی معرفی کنند. این عدم معرفی مناسب، باعث شده است که ادبیات افغانستان در سایهای ادبیات کشورهای منطقه قرار گیرد.
تمرکز بر مسایل داخلی و محلی اکثریت نویسندهگان و شاعران افغانستان نیز میتواند یکی از چالشها باشد. این مساله، هرچند در درون کشور، مخاطبان بیشماری را میتواند بدست آورد اما از سوی دیگر این اتفاق میتواند سبب کاهش علاقهمندی مخاطبان بیرون مرزی به ادبیات افغانستان شود.
بحرانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که در چندین دهه پسین در افغانستان اتفاق افتاده است نیز، تاثیرات منفی بر شناختهشدن چهرههای خوب ادبیات، در بیرون از مرزهای افغانستان داشته است. هرچند شماری از شخصیتهای ادبی چون استاد خلیلالله خلیلی، رهنورد زریاب و واصف باختری از شناخت نسبی در منطقه برخوردار بودهاند اما، این شناخت کافی نبوده است. شوربختانه تلاش برای بقا، به علت بحرانهای موجود در گذشته و امروز افغانستان باعث شده تا شاعران و نویسندهگان این سرزمین نتوانند برای خود چهره منطقهای و جهانی شکل دهند.
بحران هویت بیرون مرزی که امروز شاعران و نویسندهگان افغانستان با آن روبرو هستند، یکی از چالشهای این بحران، عصبیت قومی، تباری و گروه بازیهای سازمان یافته در میان شاعران و نویسندهگان میباشد. مشکلات قومی در افغانستان آنقدر دامندراز دارد که حتا حوزه فرهنگی افغانستان نیز، بر روی آن نشستهاند. شاعران و نویسندهگان حوزه افغانستان به محلههای کوچک، ولایتها و گاهی به گروههای کوچک مافیای ادبی، تقسیم شدهاند. این گروهبندی و زدوبندهای آن، باعث شده است که شاعر و نویسنده از کار اساسی و بنیادین، به سطح منطقه و جهان، عقب بماند. عقبماندهگی شاعر و نویسنده در امر مطالعه و تولید متن به سطح خوانش ادبیات در منطقه و جهان، سبب شده تا شعر، رمان و داستان افغانستان در منطقه و جهان خوانندهگان کمتری داشتهباشد.
نبود نقد سالم و سازنده نیز میتواند از چالشهای دیگر فرا راه جهانی شدن ادبیات افغانستان باشد. بدبختانه که اکثریت نقد در ادبیات افغانستان با نگاه غرضآلود عنوان میشود. در اینجا نیز، بحثهای قومی، سمتی، تباری، مذهبی و حتا همتیمی بودن در خوانش و نقد اثر، تاثیر بسزایی داشته است. اکثریت منتقدان حوزه ادبیات افغانستان نتوانستند با ارایه نقد سالم و سازنده، نقشی در رشد و شکوفایی ادبیات این کشور داشتهباشند، که این نقد بتواند در عرصه عرضه شعر، رمان و داستان خوب برای مخاطبان منطقهای و جهانی نقش ایفا کند.
از چالشهای بزرگ دیگر فراراه این مساله مهم، ناکارآمدی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در چندین دهه پسین بوده است. وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور همواره دست شماری از افراد متعصب و قومگرا بوده است. این وزارت بیشتر از اینکه یک اداره فرهنگی باشد، به یک نهاد سیاسی میماند که پیوسته تلاش کردهاست در نفی و نابودی شماری از فرهنگها و زبانها، نقش ایفا کند. وزارت اطلاعات و فرهنگ در چندین دهه پسین، هیچ نوع برنامهای برای رشد و شکوفایی ادبیات، تشویق و ترغیب شاعران و نویسندهگان و برگزاری کارگاه های آموزشی، برنامه عملی و پلان اساسی نداشته است. همچنان این وزارت نتوانسته روابط خوب فرهنگی با کشورهای منطقه و جهان ایجاد کند و در زمینه شناسایی و معرفی ادبیات افغانستان، نقش ایفا کند.
بدون شک با توجه به مضامین، واژهها، دردها و روایتهای مردم افغانستان که در شعر، رمان و داستانهای آن سرزمین، آمده است؛ میتوانیم به این نتیجه دست یابیم که بودن و نبودن این ادبیات، تاثیر بسیار بزرگی در حوزه ادبیات جهان دارد. ممکن است بودن این ادبیات، سبب شناخت و معرفی چهرهها، پهلوهای پیدا و پنهان و رنجهای گسترده بشری در آن سرزمین باشد. نبودن آن، میتواند جهان را در یک خاموشی اطلاعاتی قرار دهد و این فرصت را که مخاطبان جهانی بتوانند یک گوشهای دیگری از جهان را بشناسند را، از آنها بگیرد.
چالشهای ادبیات افغانستان در عرصه جهانی، زمانی از بین خواهد رفت که دولت، نهادهای مسوول، شاعران، نویسندهگان و مخاطبان آنها به مسایلی زیر توجه فرمایند.
۱. گسترش حمایتهای نهادهای دولتی، نهادهای رسانهای و فرهنگی از شاعران و نویسندهگان کشور.
۲. ترجمه آثار ادبی افغانستان و معرفی آنها در رویدادهای بینالمللی.
۳. توجه شاعران و نویسندهگان به مسایل مهم جهانی.
۴. ایجاد شبکههای ادبی و ارتباط با شماری از شاعران و نویسندهگان منطقه، همچنان چاپ و نشر آثار ادبی با حمایت ناشران منطقهای و بینالمللی.