از لابهلای کلمههای که نادیا انجمن در شعرهایش استفاده کرده، میتوان دریافت: زنی بود؛ زیبا و جذاب و بهتعبیر امروزیها خیلی شکسته و مهربان.
آری؛ زمانیکه شعرهای نادیا انجمن را میخوانیم و از مابین این شعرها؛ یکبغل شکستگی، حسرت، سادگی، صداقت و… را میبینیم، اما این حسرتها، طوری بیان شده که میتوان پذیرفت؛ نادیا انجمن شخصیت فوقالعاده، زیبای داشته و همیشه در شعرهایش خودش را بهتصویر میکشید.
از دنیای نامطلوب و مبهم خودش حرف میزند و در آن وقت؛ شاید فرصتِ این نبوده که بهطورِ صریح، حرفها و سخنهای دلش را بیان بکند؛ اما تنها راهش را از هنر شعر سرایی بهخاطرهی روزگار امتحان میکند که خوشبختانه امروز نادیا انجمن، میان دوستداران هنر و ادبیات بهیک قهرمان دورهی خودش شناخته میشود.
برای نادیا انجمن فرصت این نبود که بیشتر درین کرهی خاکی زندگی کند، تا روی اندیشهها و حقیقتاش بیشتر کار بکند؛ ولی باوجود این عمر خیلی کم، توانست خاطره و شعرهای از خودش بهجا بگذارد که امروز مخاطبانش او را از راه شعرهایش میشناسد که نادیا انجمن چه کسی بوده و چهطور آن زمان را میگذراند.
همانطوریکه شاعر فرهیختهی زبان و ادبیات پارسی فروغ فرخزاد با عمرِ کماش توانست از خود یک اندیشهی بسیار با ارزش بهجا بگذارد که دیگران بتوانند با تمام سادگی و صداقت او آشنا شود و من فکر میکنم نادیا انجمن؛ مثل فروغ فرخزاد بیشتر ازین چیزیکه امروز مردم دربارهاش میداند خواهد دانست.
درین فرصت کم نمیشود روی تمام شعرهایش دانهبهدانه کار کرد؛ اما از همین کمترین و بهمناسبت نوزدههمین سالروز وفاتش دلم خواست یاد داشتی بنویسم تا یاد آن شاعر گرامی ما به دلها بماند و به لحظههای فراموشی سپرده نشود.
فقط میخواهم روی همین شعراش کمی بنویسم؛ چون به راستی که این شعر نادیا انجمن خیلی جذاب و گیرایی خاص دارد. از بین مصرعهای این شعر میتوان خیلی حرفوحدیثهای یافت، از جملهی اینها نادیا خودش را خیلی کوچک میدانسته؛ ولی قطعن روح و اندیشهی خیلی بزرگ داشته و اینکه در مصرعهای بعدی از “دو خطِ موازی” سخن گفته؛ این به تعبیری از دردها و رنجهای آن وقت میباشد که نادیا زندگی را بهیک جادهی بیپایان تصور میکند؛ اما در ادامهاش میگوید من همین هستم، تو دیگر هرگز از سخنهای چرب و داغ، استفاده نکن و من ضرورت به آن سخنها و حدیثهای مفت ندارم.
این یعنی فهمیدگی، آگاهی و در مقابل شکل دروغ زندگی میباشد.در ادامه از زخمهای حرف میزند که برای دردهایش هیچ مرهمی و داروی نیست و از مداوا نشدن دردهای خودش میگوید و به راستی کسیکه میفهمد؛ همیشه درد میکشد.
“به یاد آنانیکه رنج کشیدند و قربانی شدند”.
آری؛ نادیا انجمن قربانی شد و دردناک است.
از نادیا هرقدر بخوانیم کماست؛ اما این شعرش زیبایی و جذابیت خاص خودش را دارد.
آزار مــکش! قفـلِ دلم واشــدنی نیست
تنــدیسِ تمنـای تو پیــداشدنی نیست
گنجینهی لطفِ تو بزرگ است- بزرگ است
در پیکرهی کـوچکِ من جاشدنی نیست
راهی که فراروست، دو خطِ متوازی است
یعنی که حدیثِ منوُتو ما شدنی نیست
تـوصیف مکن از خطوُخـالم، مفریبم
پروانهی پَرسـوخته، زیبـاشدنی نیست
بیخود مده امیدِ بلنـدم بـه بهاران!
سروی که کمربُر شده، بالاشدنی نیست
شاید تـو مسیحا شدهای، لیک مزن دم!
دردی که دلم راست، مداواشدنی نیست
کمرنگتــرین واژهی دیـوانِ حیـاتم
در خطِ کج وُ ریز، که خواناشدنی نیست
بگذار که ناخـوانده و بیگانـه بمیرد
این واژهی نفـرینشده معنا شدنی نیست
نادیا انجمن
نویسنده: علی سعادت