زمانیکه شامل دانشکده شرعیات دانشگاه کابل شدم، با شماری از دانشجویان روبرو شدم که از همه دانشجویان دیگر متفاوتتر بودند. آنها لباسهای عصری میپوشیدند و مرتب و منظم به نظر میرسیدند. این دانشجویان اندیشههای معتدلانه داشتند و همچنان علوم عصری و زبان انگلیسی را خوب میدانستند. آنها دانشآموزان مدرسهی «ستاره نو کابل»-«دارالعلوم افغان ترک» بودند.
اینک این مصاحبه را با شفیقالله باجگاهی یکی از فارغ التحصیلان این نهاد دینی انجام دادهام و در بارهی ویژهگیها این نهاد و موضوعات دیگر پرسشهای را از او پرسیدهام.
روایت: چرا مدرسه رفتید؟
شفیقالله باجگاهی : باید یادآور شوم که من اصلا نمیخواستم به مدرسه بروم؛ به این دلیل که مدارس را از لحاظ درسی جای مناسبی نمیدیدم. از شاگردانی که در مدارس دینی درس میخواندند گاهی اوضاع مدارس را میپرسیدم. آنها در پاسخ میگفتند: اگر به خواست خودما باشد، هیچگاه به مدرسه نمیرویم. همچنان آنچه در مدارس جریان داشت، بیشتر بیانگر خشونت علیه شاگردان بود. من از این وضعیت سخت منتنفر بودم و از مدرسه میترسیدم. بنابر همین دلایل، نمیخواستم در مدرسه درس بخوانم.
زمانیکه از طرف فامیل برای من پیشنهاد شد، تا از ولایت خود راهی شهر کابل شوم و درسهای خود را در آنجا ادامه بدهم، به من گفته نشد که بهخاطر ادامه مکتب میروم یا مدرسه.
وقتیکه به کابل رسیدم، پس از مدتی فهمیدم که باید آمادهگی بگیرم تا در امتحان ورودی مکاتب افغان ترک اشتراک نمایم و شامل این مکتب شوم. این اتفاق خیلی برایم مناسب و دلپذیر بود.
من به دلیل اینکه میخواستم شامل مکتب افغان ترک شوم، آمادگی میگرفتم. سرانجام شامل این مکتب شدم.
همه چیز خوب پیش میرفت؛ تا اینکه پس از یکسال و یا بیشتر از آن برایما گفته شد، نام مکتب شما «دارالعلوم ستارهی نو کابل» است و شما در آینده در آزمون کانکور بهجز از انتخاب رشتهی شرعیات حق انتخاب رشته دیگری را ندارید. این خبر دانشآموزان را شگفتزده کرد.
من میخواستم، شامل مکتب دیگری شوم و دارالعلوم (مدرسه) نخوانم. در این مورد با فامیل مشوره کردم. پس از مدتی اندیشیدن، سرانجام تصمیم گرفتم تا مدرسه را ادامه بدهم؛ چون فکر میکردم بدیل این نهاد در افغانستان پیدا نخواهد شد و در حقیقت هم چنین بود. یگانه چیزی که من را مجذوب این مدرسه ساخته بود، فضای درسی و معنویت این نهاد بود. باخود گفتم: حتا اگر این نهاد مدرسه هم باشد ادامه میدهم؛ زیرا آنچه که در بارهی مدارس دیگر معلومات داشتم، کاملا بر عکس آنرا در اینجا مشاهده میکردم.
در پایان باید بگویم، من در ابتدا مدرسه (دارالعلوم) نرفتم، ولی بهخاطر اینکه به تصمیم خودم این مسیر را ادامه دادم، خرسندم.
روایت: از این تصمیم تان راضی هستید؟
شفیقالله باجگاهی : بلی راضی هستم. فکر میکنم در آنزمان بهترین تصمیم همین بود و مهمتر از همه اینکه به خواست خود و بدون تأثیر دیگران این مسیر را انتخاب نمودم.
روایت: چندسال مدرسه خواندید؟
شفیقالله باجگاهی : پنج سال؛ از صنف هشتم تا صنف دوازدهم.
روایت: چگونه به این مدرسه راه یافتید؟
شفیقالله باجگاهی : از دواطلبان آزمونی شبیه آزمون کانکور گرفته میشد و از میان هزاران دواطلب ۴۰ الی ۵۰ نفر پس از موفقیت در این آزمون شامل این نهاد میشد. اما پسانها بهخاطر اینکه تعداد دواطلبان زیاد گردید، پذیرش هم افزایش یافت.
روایت: کدام مضامین را میخواندید؟
شفیقالله باجگاهی : مضامینی را که ما در این مدرسه میخواندیم به سه بخش تقسیم میشد:
۱- مضامین دینی: این مضمون شامل مضامینی میشد که خواندن آنها برای رهیابی به دانشگاههای دولتی از طریق آزمون سرتاسری کانکور ضروری بود.
۲- مضامین ساینسی: شامل مضامین مکتب میشد و هم چنان بهگونه عمومی در آزمون کانکور نیز از این مضامین سؤالات وجود میداشت.
۳- زبانها: زبانهای خارجی (انگلیسی، عربی و ترکی) را در کنار زبان پارسی و پشتو میآموختیم.
در کنار این همه، همچنان مطالعهی بیرونی مینمودیم و این یکی از ویژهگیهای منحصر بهفرد این دارالعلوم بهشمار میرفت .
روایت: ویژهگیهای این مدرسه چیست؟
شفیقالله باجگاهی : در واقع این دارالعلوم ویژهگیهای خیلی دارد و از هر لحاظ با سایر نهادهای تعلیمی کشور تفاوت داشت. مهمترین این ویژهگیها را اینجا ذکر میکنم:
۱- گرچند در کشور ما «دارالعلوم و مدرسه» فقط به مکانی گفته میشود که تنها دروس دینی اسلامی در آنجا تدریس میشود، ولی در مدرسهی افغان ترک در کنار مضامین دینی به مضامین ساینسی هم توجه میشد. آنجا تلاش صورت میگرفت، تا علوم دینی و عصری را خوبتر بیاموزیم.
۲- در این دارالعلوم به مطالعه بیرونی زیاد تاکید صورت میگرفت. ما با استادان خود برنامههای کتابخوانی داشتیم و مسابقات کتابخوانی برگزار میگردید. روی این نکته زیاد تاکید نمیشد که باید همه کتابهای دینی مطالعه نمایند، بلکه هر شخص آنچه را که میخواست مطالعه میکرد.
۳- رابطهی معنوی میان شاگردان، کارمندان و استادان دارالعلوم وجود داشت و برنامههای معنوی و همزمان تفریحی زیادی داشتیم.
۴- ما برنامههای فرهنگی مانند: نهالشانی، تجلیل از روزهای خجسته، تجلیل از روز معلم، گرامیداشت از هفتهی زبان و برنامههای فرهنگی دیگری داشتیم.
۵- بیشتر تمرکز روی این صورت میگرفت، که چگونه بتوانیم پیوند میان علوم عصری، ساینسی و علوم دینی را نگاه داریم.
۶- ما برنامههای ورزشی منظم زیادی از قبیل: فوتبال، والیبال، کرکت، تینسو و غیره داشتیم.
۷- هیچگاه و بههیچ وجه در این نهاد، تعصب قومی وجود نداشت.
۸- استادهایی که برایما تدریس میکردند، اکثریتشان فارغ مدرسه نبودند. همچنان استادان ما یا خارجی بودند و یا بیشترشان در خارج از کشور تحصیل کرده بودند. ما استادانی از کشور مصر و ترکیه داشتیم.
۹- همیشه برایما توصیه میشد که نباید دشمن ندانستههای مان باشیم. همیشه باید یک مسلمان میانهرو مداراجو باشیم. استادان ما میگفتند: تنها علم مهم نیست، بلکه باید در عمل نیز از دیگران متفاوت باشیم.
۱۰- همه ساله، ۹۹ ٪ دانشآموزان مدرسهی ما (افغان ترک) به دانشگاههای دولتی راه پیدا میکردند و بالاتر از ۵۰ ٪ در دانشگاه کابل کامیاب میشدند.
۱۱- زبانهای خارجی و بهویژه زبانهای بین المللی را میآموختیم.
۱۲- باید به تکنولوژی معاصر تا حد ممکن دسترسی میداشتیم. ناگفته نماند ما در دارالعلوم افغان ترک کامپیوتر لپ، ساینس لپ و حتا برای هر مضمون یک صنف جداگانهی مجهز داشتیم
فکر میکنم، اینها از ویژهگیهای این دارالعلوم بهشمار میرود. به صراحت گفته میتوانم که در دیگر مدارس دینی چنین ویژهگیهای وجود نداشت و ندارد . گرچند این نهاد ویژهگیهای زیادی دارد، اما همینقدر در اینجا کفایت میکند .
روایت: در این مدرسه اندیشهها و یا افکاری خاصی تدریس میشد؟
شفیقالله باجگاهی : فقط در مجموع یک اندیشه وجود داشت و آن اینکه: باید یک مسلمان میانرو باشیم و کوشش کنیم از دین خود به گونهی درست نمایندگی نماییم و برای همهی انسانها؛ کافر و مسلمان قطع نظر از دین، کیش، زبان و ملیتشان خدمت نماییم.
بهنظرم، دلیل مهمی که سبب توسعه و گسترش مکاتب افغان ترک در بیشتر از یکصد و شصت کشور جهان شده است، همین دیدگاههای معتدلانه میباشد. باید یادآوری نمایم، که افکار سیاسی؛ چه افکار اسلامی و چه افکار غیر اسلامی، در این نهاد جایی نداشت.
روایت: نهاد چقدر به ترکیه وابستهگی داشت؟
شفیقالله باجگاهی : زمانیکه ما دانشآموز بودیم، این نهاد به دولت ترکیه هیچ وابستهگی نداشت و مستقیم از طرف دولت ترکیه اداره نمیشد و مربوط دولت یا معارف ترکیه نبود، اما فعلا بر عکس است.
روایت: به نظر شما وجود نهادهای مثل دارالعلوم افغان ترک چقدر ضروری است؟
شفیقالله باجگاهی : به نظر من، خیلی نیاز جدی داریم، تا مدارسی مانند مدرسهی افغان ترک داشته باشیم و تأسیس نماییم. این کار ناممکن نیست، اما خیلی بعید به نظر میرسد.
روایت: آیا اندیشههای تندروانه در این دارالعلوم ترویج و تدریس میشد؟
شفیقالله باجگاهی : هرگز و به هیچ وجه چنین اندیشههای در این مدرسه وجود نداشت. دوست دارم یک خاطرهی جالب را تعریف نمایم:
یکی از استادانما افغانستانی بود. بهاحتمال زیاد او برایما مضمون «اصول فقه» را درس میداد. روزی از روزها پس از ادای نماز ظهر بهسوی دانشآموزان رخ خود را دور داد و در بارهی بلند کردن پاچهها در وقت نماز حدیثی را خواند، اما این استاد از سوی استادان دیگر مورد انتقاد قرار گرفت و برایش گفته شد که نباید با شاگردان اینگونه رفتار شود. این کوچکترین کاری بود که به نظر ما خیلی افراطی به نظر میرسید. ناگفته نماند که ما یونیفورم خاصی داشتم که شامل بلوز و پتلون میشد و استادانما هم یونیفورم خاص داشتند. ما ملای دیجیتال بودیم.
یک نکته را فراموش نکنم که این سیستم زمانی بود که ما در این مدرسه درس میخواندیم. یکسال پس از فراغت ما همهچیز تغییر کرد.
روایت : ممنون که با حوصلهمندی به پرسشهای ما پاسخ دادید.
شفیقالله باجگاهی : بخیر و سلامت باشید.