علما در دسته بندی مفاهیم عمده دینی آن را به؛ احکام و عبادات، معاملات و تجارت، حاکمیت و سیاست مدنی و اخلاقیات دسته بندی می کنند. به این معنی که بطور عمده شریعت اسلامی از مباحث فوق بحث می کند.
آنچه این جا اهمیت دارد این است که اغلب در تجربه دینی عامه دسته های احکام و عبادات برجسته است و جز همین مورد دیگری مفاهیم در فهم عموم نمی گنجد یا اینکه کمرنگ جلوه می کند.
این فهم را که می توان به چالش معرفت دینی نیز تعبیر کرد در همه ی جوامع اسلامی به شکل از اشکال پدیدار و قابل رؤیت است کما اینکه در کشور ما نیز همین چالش معرفتی وجود دارد. در جامعه ی ما فهم مردم اغلب به عبادات معطوف است و بدون تبعیض عموم مردم و نخبگان، با این چالش دست و پنجه نرم می کنند.
چالش معرفت اخلاقی در دین، چالش های اخلاقی زیادی را در متن جامعه ببار می آورد واغلب ناهنجاری های اخلاقی ریشه در همین موضوع دارد. مردم آنچنان که عبادت و اهمیت و جایگاه آن را در دین می شناسند به جایگاه و اهمیت اخلاقیات معرفت چندانی ندارند.
منظور مورد نظر ما از اخلاق به معنی عام کلمه بخشی از حکمت عملی است که توسط آن ما می توانیم فضایل را از رذایل و خوبی ها را از بدی ها باز شناسیم. در تحصیل اولی بکوشیم و از تحصیلی دومی برحذر باشیم. قلمرو اخلاق حتی در دین وسیع تر و گسترده تر از قلمرو عبادات است، برای اینکه جز با پرهیز از رذائل درونی عبادات معنی نمی دهد و چه بسا که اگر دل از عادتهای مخالف اخلاق حال نپرهیزد صحت عبادت نیز دچار مشکل خواهد شد. لذا اخلاق در متون دینی و در دسته بندی مضامین مرکزی شریعت اسلامی جایگاه و اهمیت فروان دارد.
همچنان که اخلاق در تصحیح اعمال عبادی نقش دارد کما کان در تنظیم معاشرت با خلق نیز اثر دارد چه اینکه اخلاق که همان بخش حکمت عملی است مدیریت و تنظیم معاشرت است در محيط پیرامون.
پس هر اندازه که نسبت معلومات شخص مکلف از مسئله اخلاق خوبتر و بیشتر باشد ضرورتا عمل کننده تر خواهد بود کما اینکه معلومات کمتر یا بی معلوماتی سبب می شود فرد احساس مکلفیت کمتر کند یا هیچ احساسی نداشته باشد و سرانجام چالش ها اخلاقی فرا روی ما در جامعه سبز خواهد شد.
نبض تپنده یک جامعه اسلامی اخلاقی بودن آن است و مرز مشخص آن با سایر جوامع بشری نیز همین مطلب است و اخلاقی بودن جامعه ریشه در اخلاقی بودن فرد دارد. مفهوم اخلاق زمانی که در فردی به تمام معنی یافت شود و فرد اگر آنگونه که لازم است اخلاقی باشد، به مرور محیط خانواده خویش و پیرامون خود را نیز با این سیستم عیار می کند. برای مدیریت خانواده ممکن رهنمود نیز ایجاد کند هرچند اخلاق خودش رهنمود قابل ملاحظه ی نیز است و این روند اندک اندک اثرات خود را در جامعه نشان خواهد داد.
بگونه مثال در اخبار وارد شده است که در مدینهٔ رسول الله صل الله عليه وسلم باری کله(کله پاچه) گوسفندی را شخص به همسایه خود فرستاد تا استفاده کنند. همسایه نپذیرفت و گفت که همسایه ی دیگر بیشتر از خودش به این کله (کله وپاجه) ضرورت دارد برای همین ببرید برای ایشان، سپس همینگونه تا هفت خانه آن سر می چرخد و بالاخره به خانه اولی بر میگردد. دلیل عمده این کار حس ترجیح همسایگان و دیگران بر خود است در نیازمندی و ضرورت و این عکس العمل در برابر هدیه نمونه بارز یک جامعه اخلاقی است. یک جامعه اخلاقمند، از سیستم شبه هوشمند برخوردار است. نه فردی اذیت میشود نه کسی مورد ستم و ظلم قرار می گیرد، نه کسی در هراس از دست دادن حق خویش است، نه کسی خود را درمعرض تهدید می بیند. نه آنجا رقابت است و نه کینه و نه هم دشمنی. نه دزدی است و نه آدم ربای و نه آبرو بری!
همه بسان یک خانواده کنار هم بدون تبعیض زندگی می کنند. اخلاق آیین نامه زندگی است در جوامع که خواهان زندگی سالم و جامعه سالم اند. در گستره ی تاریخ کم نیستند جامعه های این چنینی و نمونه که ما با قرائت تاریخ آنها اخلاقمندی خودمان را محک بزنیم. ازین رو برای ترویج تدریجی مفهوم اخلاق باید دست بکار شد. رسانه ها، منابر، فضاهای مجازی بستر مناسب برای رشد و ترویج اخلاق هستند. رسانه های چاپی، نوشتاری و گفتاری می توانند نقش خوبتر ایفا کنند کما اینکه منبر نیز می تواند عمل خوبی در این زمینه داشته باشد.
در کل حفظ پایداری و ثبات امنیت اجتماعی و نظم بخشی جامعه در گرو اخلاقمندی آن است و چه بسا که بخش از برنامه دستگاه های اجرایی و حاکمیت نیز همین موضوع است و این کار با ترویج مبانی اخلاق دینی و آموزش تجربه اخلاقی براحتی میسر است. وقتی افراد جامعه سطح شعور اخلاقی آنها از دین نمونه باشد و ضرورت های اخلاقی را بیاموزند قطعا پورسه عملی آن نیز به تدریج صورت خواهد گرفت و این گونه مردم به پاسداری از ارزشهای اخلاقی اهمیت می دهند. بدیهی است که هرکه دشمن آنچه است که آن را نشناسد.
معلومات سطحی ما از اخلاقیات و جایگاه آن در دین، سبب فروکش کردن پایبندی به ارزشهای اخلاقی می شود و به همان اندازه که اطلاعات ما و مردم نسبت به این موضوع فروان باشد میزان پایبندی به فرامین اخلاقی نیز رشد قابل ملاحظه ی خواهد داشت.
پس نهایتا چاره ی جز ترویج و معرفت اخلاقی و جایگاه آن در در دین نداریم. گاهی حتی ممکن قوه قهریه نیز تا آن درجه که اطلاع دهی و بیداری عمل می کند، تاثیر گذار نباشد. هدف این نیست که دست از بکارگیری نیروی اجرای و قوه قهریه برداریم، خیر؛ بلکه در کنار ابزار و پالیسی های ادارات امر به معروف و نهی از منکر، باید معرفت ما و جامعه به اخلاق رشد کند.
می توان اینگونه فرمول را مطرح نمود؛ اخلاق شناسی به اخلاق مندی منجر می شود و اخلاق مندی زمنیه ساز جامعه سالم و محیط سالم است. هرچند اخلاقمندی نیز با ابزار های دیگری پدیدار می گردد.
اخلاقیات سهم کمتر از احکام و عبادات در سلسله مباحث موضوعی دین ندارند، هرچند در فهم مردم، سهم آن ناچیز و کمتر است.