مقدمه:
رهبری سیاسی و نظامی، فراتر از سخنرانی، شعار یا تصمیمگیری فردی است. پایهٔ قدرت واقعی یک رهبر، توانایی ایجاد شبکههای انسانی و ارتباط مستقیم با مردم است. رهبر موفق، تنها با حلقهٔ نزدیکان در تماس نیست؛ او با فرماندهان محلی، متنفذین قومی، فرهنگیان، دانشجویان و مردم عادی رابطه برقرار میکند. این شبکه، موتور اصلی قدرت اوست. قدرتی که از اعتماد، شناخت ظرفیتها و ارتباط مستقیم با جامعه سرچشمه میگیرد.
تاریخ معاصر نمونههای متعددی از رهبرانی را نشان داده که با همین روش توانستند ملتها را متحد کنند:
نلسون ماندلا، چهگوارا و چرچیل اما در افغانستان، احمدشاه مسعود این ویژه گی را داشت. احمدشاه مسعود بدون ابزارهای مدرن ارتباطی امروزی، شبکهای انسانی و فراگیر از شرق تا غرب ازشمال تاجنوب کشور ایجاد کرده بود که پایهٔ مشروعیت و دوام مقاومت ملی به شمار میرفت.
مسعود تنها فرماندهٔ جنگ نبود؛ او طراح استراتژی ملی بود که محور آن مشورت و پیوند مستقیم با مردم و زیردستانش بود.
امروز، کسانی که خود را جانشینان و ادامهدهندگان راه او میخوانند حتی فرزندش، نه تنها از این عنصر حیاتی تهیاند، بلکه میراث مسعود را به شعاری پوچ و بیاثر تبدیل کردهاند.
بخش اول: هنر شبکهسازی و ارتباط مستقیم مسعود با مردم
مسعود میدانست که مقاومت بدون ارتباط مستقیم و مستمر با بدنهٔ اجتماعی، دیر یا زود فرو میپاشد. به همین دلیل، شبکهٔ او نه تنها فرماندهان محلی، بلکه فرهنگیان، تاجران، متنفذین قومی و شخصیتهای دینی را دربرمیگرفت.
ویژگی برجستهٔ شبکهسازی مسعود، ارتباط مستقیم او با زیردستان و مردم عادی بود. او گزارشها و اطلاعات را نه از راه واسطهها و سکرترها، بلکه از طریق دیدارهای حضوری، مکاتبات پیوسته و حضور مستقیم در مناطق مختلف به دست میآورد.
این شیوه، اعتماد و وفاداری میآفرید و به هر مجاهد، ملک قریه، جوان داوطلب، روشنفکر محلی،استاد، و حتی قوماندانان و فرماندهان بزرگ، حس اهمیت، اثرگذاری و تعلق میبخشید.
احمدشاه مسعود حداقل صدها نفر را از هر ولایت با نام، موقعیت، توانایی و ظرفیتهایشان میشناخت و با آنان ارتباط مستقیم داشت. امروز اما مدعیان جانشینی او حتی از برقراری ارتباط مستقیم با پنج نفر در هر ولایت ناتواناند و به وضوح از همان عنصر حیاتی که مسعود را متمایز میکرد، تهیاند.
ارتباط مستقیم مسعود با فرماندهان و مردم، به او دیدی جامع و واقعی از اوضاع سیاسی، اجتماعی و نظامی کشور میداد و قدرتی بینظیر برای طراحی و اجرای استراتژیهای کارآمد در برابر بحرانهای بزرگ ملی و بینالمللی فراهم میکرد؛ تواناییای که نه تنها نشاندهنده درک عمیق او از پیچیدگیهای زمانه بود، بلکه مدیریت هوشمندانه و عملی او را در مواجهه با مهمترین تهدیدهای کشور آشکار میکرد.
بخش دوم: پیامدهای شبکهسازی و ارتباط مستقیم
ارتباط انسانی گسترده و مستقیم مسعود، مقاومت را به یک سازوکار ملی تبدیل کرد. هر ولایت و منطقه خود را جزئی از مقاومت میدانست و این حس تعلق، کلید پایداری جبهات بود. از منظر سیاسی، شبکهٔ او امکان میداد تا با وجود فشارهای داخلی و خارجی، به یک رهبر ملی تبدیل شود. او محدود به حصار قوم یا منطقه نبود و شبکهسازیاش مرزهای زبانی و جغرافیایی را درنوردید.
از منظر نظامی، شبکهٔ او مانند یک سیستم فرماندهی-عملیات هماهنگ عمل میکرد. ارتباط مستقیم با فرماندهان محلی، اعتماد و سرعت واکنش نیروها را دوچندان میکرد. سربازان و مجاهدان به سرعت و هماهنگ مناطق تحت فشار را تقویت میکردند و با راهاندازی اقدامات همزمان دشمن را در دهها نقطه درگیر میساختند؛ هر حرکت طالبان در شمال یا غرب کشور نیز با پاسخ فوری و مؤثر مواجه میشد.
بخش سوم: فروپاشی شبکهٔ انسانی و ملی مسعود پس از شهادت
با شهادت احمدشاه مسعود، ستون اصلی شبکهٔ انسانی او فرو ریخت. جانشینان مسعود، به جای بازسازی شبکه و حفظ ارتباط مستقیم با مردم، مسیر اشتباه را در پیش گرفتند. استخدام منشیان و سکرتران کمتجربه، ناآشنا و گاه بداخلاق، فاصلهای آشکار میان رهبران و مردم ایجاد کرد.
شبکهای که زمانی شرق و غرب افغانستان را به یک سازوکار ملی پیوند میداد، اکنون به حلقههای محدود شخصی و خانوادگی تنزل یافت. فرماندهان و متنفذین محلی حذف شدند یا کنار رفتند و جایگزینی مناسب برای آنان فراهم نشد. این خلأ، راه را برای نفوذ طالبان و دخالت قدرتهای خارجی هموار کرد.
نتیجهٔ مستقیم، از دست رفتن مشروعیت سیاسی جانشینان و کاهش توان مقاومت بود. آنان که خود را جانشینان و ادامهدهندگان راه مسعود میخواندند، فاقد عنصر حیاتی شبکهسازی انسانی و ارتباط مستقیم با مردم بودند و بر همین اساس، ادعای ادامهٔ مقاومت به شعاری کمجان و بیاثر تبدیل شد.
بخش چهارم: میراث ناتمام و درس امروز
ادعای ادامهٔ مقاومت بدون بازسازی شبکهٔ انسانی و ارتباط مستقیم با مردم، تنها یک شعارکم جان بی اثر است. احمدشاه مسعود صرفاً یک رهبر نظامی نبود؛ او یک پروژهٔ ملی شکل داده بود که بر شناخت ظرفیتها، ایجاد ارتباط مستقیم با مردم و هماهنگی اجتماعی استوار بود.
یکی از کلیدهای موفقیت و محبوبیت مسعود، شبکهسازی و ارتباط مستقیم با مردم بود. امروز مسیر واقعی برای پیگیری و استمرار راه قهرمان ملی، بازسازی همان شبکه و تقویت این ارتباط است. رهبر باید از حصارهای قومی، محلی و روابط شخصی فراتر رود، با مردم واقعی در تماس باشد، نخبگان ولایات را در تصمیمگیری دخیل کند و مشورت و دادههای گسترده را مبنای عمل خود قرار دهد.
ادعای ادامهٔ راه مسعود زمانی اعتبار پیدا میکند که شبکهٔ انسانی و ارتباط مستقیم با مردم بازسازی شود. در غیر این صورت، هر سخن از مسعود تنها یادآوری نامی بزرگ است که در خاطرهها میدرخشد، اما در سیاست امروز افغانستان هیچ اثر واقعی ندارد.
شبکهسازی و پیوند مستقیم با مردم، میراثی است که بیآن هیچ ادامهٔ مقاومتی و پیروی از مسیر مسعود حقیقتاً ممکن نیست.