از سال گذشته، هنگامی که حاجی محمدمحقق، یکی از رهبران سیاسی افغانستان، ابوعلی سینا را «هزاره» خواند، تا امروز که «دانشنامهی هزاره» جنجالی شده است، این موضوع هنوز از موضوعات داغ شبکههای اجتماعی است.
آنهایی که میگویند که ابوعلی سینا هزاره است، اکثرا استدلال میکنند که نام مکمل او، که ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا است، نشاندهندهی گرایش شیعی او است و هر شیعهی فارسیزبان هزاره است.
من اینجا میخواهم در بارهی دو مورد صحبت کنم: ۱) عمومیت نام حسین در میان اهل تسنن در خراسان و ماوراءالنهر؛ ۲) گرایش مذهبی ابوعلی سینا و خانوادهاش.
عمومیت نام حسین در خراسان و ماوراءالنهر
وقتی شما به تاریخ خراسان و ماوراءالنهر مراجعه کنید، میبینید که در گذشته یکی از نامهای رایج در این منطقه، نام «حسن» و «حسین» بوده است.
اما این نامگذاری بیشتر از آنکه نشاندهندهی گرایش مذهبی مردم باشد، نشانهی محبت ساکنان این مناطق، به اهل بیت پیامبر و تنفر شان از امویان و عباسیان است.
آنهایی که تاریخ خواندهاند میدانند که خراسان و ماوراءالنهر در گذشته از مراکز عمدهی شورشهای ضداموی و جانبداری از اهل بیت پیامبر بوده است.
عباسیان در واقع با قیام مردم خراسان علیه امویان به قدرت رسیدند. یکی از شعارهای عباسیان که باعث شد مردم از آنها جانبداری کنند، شعار بازگردانندن خلافت به اهل بیت پیامبر بود. آنها مدعی بودند که میخواهند خلافت را به یکی از اعضای خانواده پیامبر برگردانند. پرچمی که نیز برای خود انتخاب کرده بودند، پرچم سیاه بود و نشانهی عزاداری و سوگواری لشکر عباسی و ابومسلم برای خانواده پیامبر. به همین دلیل از دعوت عباسی و قیام ابومسلم در تاریخ به نام «جنبش سیاهجامگان» نیز یاد میشود.
پس از امویان، مذهبی که در خراسان، به ویژه بلخ، و ماوراءالنهر به مذهب مستقر مبدل میشود، حنفیگری است. این مذهب نیز به شدت طرفدار اهل بیت پیامبر بوده است.
عبدالجلیل رازی از متکلمان معروف اهل تشیع تایید میکند که در میانِ مکاتب اهل سنت، حنفیان در حبِ حضرت علی و اهل بیتِ پیامبر بیشتر از بقیه به اهل تشیع نزدیکاند. در بابِ محبتِ احناف به حضرت علی و خانواده پیامبر آوردهاند که سربازان ترک حنفیمذهب سلجوقیان در مراسمهای عزاداری امام حسین شرکت میورزیدند و حتا در شهرهای کاملا سنیمذهب در دوران سلجوقیه این مراسم برگزار میشد. حنفیان محبت به حضرت علی و اهل بیت پیامبر را از خود امام ابوحنیفه فراگرفتهاند. «امام ابوحنیفه» کسی بود که به دلیل محبتش به حضرت علی و اهل بیت پیامبر هیچ گاهی با خلافتهای اموی و عباسی سازگار نشد و همیشه از شورشهایی که به طرفداری از خاندان پیامبر صورت میگرفت، حمایت میکرد. یکی از نمونههای این امر، حمایت او از قیام زید است. در باره امام (رح) گفتهاند که او در جریان قیام زید بن علی (۱۲۱ – ۱۲۲ ق.) از زید طرفداری کرد و همچنان پیشنهاد هبیره، فرمانروای عراق، را که از او خواسته بود منصب نظارت بر بیتالمال را بپذیرد، رد کرده و ناچار شد کوفه را ترک گفته و به مکه برود. در عصر عباسیان نیز امام (رح) با سفاح و منصور سر سازگاری نشان نداد و در سال ۱۴۵ از جنبش ابراهیم بن عبدالله حمایت کرد. همین مخالفتهای او با دستگاه عباسی بود که بالآخره از سوی منصور در عراق زندانی شد و پس از اندکی، در سال ۱۵۰ ق. درگذشت. البته مورخان در بارهی حمایتهای امام ابوحنیفه (رح) از شورشهای ضد اموی در خراسان و ماوراءالنهر نیز سخن گفتهاند که یک نمونهاش وساطت او برای گرفتن اماننامه به حارث بن سریج، خیلی معروف است.
این موارد را یادآوری کردم تا بگویم که حب اهل بیت پیامبر در خراسان و ماوراءالنهر یک امر همگانی بوده و پیروان همهی مذاهب از خانوادهی پیامبر حمایت کردهاند، نه الزاما اهل تشیع.
مثلا ما در تاریخ، کسی به نام خواجه نظامالملک را داریم. منابع تاریخی، نام کامل او را ابوعلی حسن ابن اسحاق طوسی ذکر کردهاند.
تاریخ از این آدم به عنوان وزیر مقتدر سلجوقیان و یکی از شافعیان متعصب بود، با این هم میبینیم که نامش حسن بوده است.
این نشاندهندهی عمومیت نام «حسن» و «حسین» در خراسان و ماوراءالنهر و حب مردمان این مناطق به خانوادهی پیامبر است، نه نشانهی گرایش مذهبی.
گرایش مذهبی ابوعلی سینا و خانوادهاش
در بارهی مذهب ابوعلی سینا نیز طوریکه تاریخ میگوید، پدر و برادرش پس از سفر به بخارا اسماعیلیمذهب شدند، اما خودش نه. در دورهی سامانیان اگرچه مذهب رسمی، مذهب حنفی بود، اما دعوتگران اسماعیلیه نیز توانستهاند در میان اهل سنت دربار نفوذ کنند. حتا یکی از امرای سامانی را نیز توانسته بودند اسماعیلی بسازند.
اسماعیلیبودن نشانهی قومیت کسی نیست. همین اکنون هم شما میبینید که در بدخشان اسماعیلیههای تاجیکتبار زندگی میکنند. نمیشود آنها را به دلیل اینکه اسماعیلیه اند، هزاره خواند.
خلاصهی اینکه در باب بوعلی سینا من معتقدم که او یکی از مفاخر بزرگ خراسان و همهی بشریت است. هرکس میتواند به او افتخار کند، اما نمیتواند به دلایل سست و بیاعتبار، قبالهاش را به نام خود بنویسد.
جعل نکنیم. جعل مهلک است. درد امروز افغانستان ریشه در جعل دارد.