آدمها باورها، گرایشها، علایق و سلایق زیاد و متفاوتی دارند. بیشتر این باورها و گرایشها تحت تاثیر جامعه، خانواده، استادان، مدرسه و دانشگاه شکل گرفتهاست. در جامعهی ما کسانی که باورها و گرایشهایشان را در اثر پژوهش و تحقیق بهدست آوردهاند، انگشت شمار هستند.
بیشتر آدمها دوست دارند، تمام معلومات در خدمت آنها قرار بگیرد و زحمت تحقیق و تفکر را نکشند. اما در این میان، آدمهای نیز هستند که همه چیز را بدون تحقیق و دربست نمیپذیرند. آنها تشنهی پژوهش اند و هر سخن و باوری را راستیآزمایی مینمایند و سپس میپذیرند یا رد میکند. این افراد، خود را صاحب حقیقت نمیدانند و همواره در مسیر پژوهش قراردارند و در این مسیر به نظر آنها آخر خط و ایستادگاهی وجود ندارد. این جمع، به موضوعات خاستری نگاه مینمایند و از نگاه سیاه و سفید به مسائل خودداری میکنند.
خداوند(ج) میفرماید:«قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا»«بگو: آيا شما را از زيانکارترین مردم خبر بدهيم؟ [زيانکارترین مردم] آنها هستند كه (عمرو) سعیشان در راه دنياى فانى تباه گرديد و به خيال باطل مىپنداشتند كه نيكوكارى مىكنند.» [سورهی کهف، آیت ۱۰۳ و ۱۰۴]
مفسران در تفسیر این آیات اختلاف نمودهاند. برخیها گفتهاند، منظور از زیانکارترین مردم، یهود و نصارا است. برخی دیگر باور دارند، مقصود حروریه [گروهی از خوارج] است. شماری هم به این نظر اند که هدف صومعهنشینان و راهبان است.
«قرطبی» باور دارد که منظور آیت، کافران میباشد. عدهای هم معتقدند که این آیت معنای عام دارد و تمام کسانی را که، کارهای را انجام میدهند و یا باورهای دارند و خیال میکنند که این کارها و باورها درست است؛ در حالی این کارها و باورها – به اساس عقیدهٔ نادرست و یا به دلیل ریا و خودنمایی- نادرست است، شامل میگردد.( به صحیح البخاری، تفسیر الطبری، ابن کثیر ، تفسیر السعدی، الوسیط، تفسیر القرطبی، المختصر في التفسیر و تفسیر البغوی مراجعه شود.)
منظورم از نقل این آیات و دیدگاه مفسران این است، که گاهی باخودم میاندیشم و میگویم، چقدر زیاد اند کسانی که باورهای نادرست دارند و خیال میکنند، این باورها درست است. هیچگاهی از خود پرسیدیم، آیا باورهای ما درست است؟
بهعنوان نمونه؛ آدمهای وجود دارند که به خیال خودشان در راه خدا خدمت میکنند و به خاطر خوشنودی خداـ بهنظر خودشان ـ خون میریزانند و قتل و کشتار مینمایند. آنها وقتی سر می برند، نعره تکبیر سر میدهند و به خاطر خدا و بنام خدا آدم میکشند. تمام اینها، باور دارند که اینکارها و باورهای آنها درست است و کار نیکی انجام میدهند؛ در حالیکه این کارها و باورهای آنها مخالف آموزههای دینی است.
اینگونه آدمها در جوامع اسلامی بسیار زیاد وجود دارد؛ آدمهایی که به درستی باورهای شان پافشاری میکنند و هیچگاه در مورد باورهای شان شک و تردید نمینمایند. آنها آنقدر به این باورها وفادار هستند که بهخاطر آن حاضر هستند هر کار و جنایتی بکنند. اینآدمها کسانی را که مثل آنها نمیاندیشند، کافر و مرتد میخوانند و مال و خون آنها را حلال میدانند و جوامع آنها را «جوامع جاهلی» میخوانند.
بیشتر جنایاتی که امروز زیر نام اسلام صورت میگیرد، از همین دیدگاه سرچشمه میگیرد. دهشت افگنان دیدگاهها و باورهای خودشان را درست میدانند و در راه این باورها و دیدگاهها خون میریزانند و آدم میکشند و کشورها و ملتها را نابود می سازنند و امنیت و آسایش را برهم میزنند.
امام غزالی مینویسد:« شکها، آدم را به راه حق میرساند. کسی که شک نکرد، تفکر نمیکند و کسی که تفکر نکرد به آگاهی و بصیرت نمیرسد و کسی که به آگاهی و بصیرت نرسید در پرتگاه گمراهی و ضلالت باقی میماند. از همینرو، شک نخستین مرتبهی یقین است.» (میزان العمل)
پس اگر میخواهیم به یقین برسیم باید در باورهای ما شک کنیم. تمام باورهای را که تاکنون داشتهایم دوباره مرور نماییم و در مورد آن تفکر و تامل نماییم تا به آگاهی و بصیرت برسیم. در غیر آنصورت، اگر همان باورهای را که داشتهایم، بررسی نکنیم به تعبیر امام محمدغزالی در پرتگاه گمراهی و ضلالت خواهیم ماند.