جشن آذرگان یکی از کهنترین آیینهای فرهنگی در گستره ایران باستان است؛ این جشن در سرزمینی پهناور که در دورههای مختلف تاریخی، نواحی امروزین ایران، افغانستان، تاجیکستان، بخش های از ازبکستان، و ترکمنستان و دیگر مناطق آسیای مرکزی را در بر میگرفت برگزار میشد. این جشن، در روز «آذر» از ماه «آذر/قوس»، به پاسداشت آتش—نماد فروغ، پاکی و راستی در آئین مردمان این منطق برپا میشد و سابقه آن در اوستا، متون پهلوی و آثار مورخان بزرگی چون ابوریحان بیرونی ثبت شده است. آذرگان نهتنها یک آیین مذهبی، بلکه گردهمایی بزرگ مردمان ایرانزمین برای نیایش، شادی، دیدار و سپاس از نعمتهای زندگی بوده است.
۱. ریشه تاریخی و پیشینه آیین آذرگان
جایگاه این جشن در تقویم و نگاه اساطیری ایرانیان
براساس منابع تاریخی و بنابر روایت اوستا و گزارشهای ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، جشن آذرگان براساس اصل «همنامی روز و ماه» در روز آذر از ماه آذر/قوس برگزار میشد. آتش در آیین ایران باستان صرفاً عنصر طبیعی نبود، بلکه فروغی مینوی و نماد حضور اهورامزدا در جهان بهشمار میرفت. در آتشیشت، ایزد آذر پاسدار عدالت و راستی و نگهبان نظم هستی معرفی شده است. متون پهلوی چون بندهش و دینکرد نیز آتش را یکی از عناصر بنیادین آفرینش و نیروهای پاککننده جهان میدانند. از این رو، آذرگان فقط یک جشن فصلی نبود؛ بلکه یادآور پیوند انسان ایران/آریانا با نیروهای قدسی و بنیادین جهان بود.
گستره جغرافیایی و فرهنگی جشن
آذرگان در سراسر ایران فرهنگی—از فلات مرکزی تا بلخ، مرو، سغد و بخش های آسیای مرکزی و افغانستان امروز برگزار میشده است. پژوهشهای ایرانشناسان مانند هنینگ نشان میدهد که در متون سغدی نیز اشارههایی به «روز آذر» و «افروختن آتش» وجود دارد. در بلخ، که یکی از مراکز مهم دینی ایرانیان پیش از اسلام بود، در آتشکدههای بزرگ مانند «نوبهار» مراسم ویژه این روز را برگزار میکردهاند. از این رو، آذرگان جشن مشترک مردمان سراسر حوزه تمدنی ایران بزرگ بود و محدود به مرزهای سیاسی امروز نمیشد.
۲. چگونگی برگزاری جشن و فلسفه آیینی آن
آیینهای آتشکدهای و نیایش جمعی
براساس روایت های تاریخی در این روز، مردم به آتشکدهها میرفتند تا «آتش بهرام» یا «آتش آذر» را نیایش کنند. در مقاله ای خواندم که ابوریحان بیرونی در التفهیم مینویسد که مردم «آتش فراز کنند و گرد آن فراهم آیند» و از ایزد آذر طلب روشنایی و توانایی کنند. موبدان بخشهایی از آتشنیایش و آتشیشت را میخواندند و خانوادهها برای برکت و پاکی دعا میکردند. رسم «بردن اخگر مقدس» از آتشکده به خانه، که در بندهش نیز به آن اشاره شده، نشانه انتقال برکت و فروغ آتش به خانواده بوده است.
آیینهای خانگی، سفره آذرگان و نماد آذریون
همچنین گفته شده که در خانهها، مردم چراغ میافروختند، سفرههای آذری میگستردند و از گل آذریون—گل آتشگون زرد و سرخ—برای آرایش سفره استفاده میکردند. این گل در روایتهای پهلوی نماد باروری، روشنایی و گرمای زندگی است. خوراکهای فصلی، میوههای زمستانی، شیرینیهای محلی و نوشیدنیهای سنتی بخشی از آئین پذیرایی این روز بودند. برخی نواحی بلخ و بدخشان نانهای روغنی یا غذاهای نمادین «گرمکننده» تهیه میکردند که یادآور آغاز زمستان بود. بسیاری از خانوادهها نیز در کنار آتش به گفتوگو، داستانگویی و آرزوی نیکی میپرداختند. البته هنوز هم در مناطق شمالی و بخش های از تاجیکستان از این نان ها می پزند.
۳. بازتاب جشن در متون تاریخی، ادبی و روایی
آذر در شاهنامه و روایتهای حماسی
وقتی راجع به این که شعرا و مورخان راجع به این جشن آریا چه گفته اند جستجو می کردم؛ در مطلبی یافتم که مثلا فردوسی مستقیم نام آذرگان را نمیآورد، اما جایگاه آتش در شاهنامه آنقدر برجسته است که عناصر آیینی این جشن در چندین بخش اثر دیده میشود. در داستان کیخسرو، پس از پیروزی بر افراسیاب، پادشاه به آتشکده میرود و نیایش میکند—کاری که کاملاً با آیینهای آذرگان همخوان است. در روایتهای گشتاسپ نیز نیایش آتش جایگاه محوری دارد. داستان گذر سیاوش از آتش نیز نشاندهنده ایمان ایرانیان به پاککنندگی آتش است؛ اصلی که در فلسفه جشن آذرگان ریشه دارد.
شعر فارسی و ستایش آتش؛ نقل کامل اشعار مربوط به آذرگان
در ادبیات فارسی و ایران باستان، آتش همواره نماد پاکی، فروغ و عشق بوده است. شاعرانی که درباره آذرگان یا درباره مفهوم آتش سخن گفتهاند، بهخوبی این پیوند فرهنگی را نشان میدهند:
فردوسی – داستان هوشنگ و کشف آتش (شاهنامه) چنین سروده:
«شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همی شد بر آن شادمانه گروه
جهاندار پیش جهانآفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بدان راستان زو (از او) بَرآمد سپاس
که سوزنده بد نیکبخشنده نیز»
مسعود سعد سلمان نیز شعری دارد به این مضمون:
«ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا به می که جهان
شادمان شد به فرِّ دولتِ شاه»
مولانای بزرگ بلخی هم با آن صوفی و عارف مسلکی اش چنین گفته است:
«آتشِ عشق است کان در نی فتاد
جوشش عشق است کان در می فتاد
آتش است این بانگ و نیست این باد
هر که این آتش ندارد نیست باد»
با این حال، این اشعار، گرچه لزوماً در همه موارد مستقیم به «آذرگان» اشاره نمیکنند، اما نشان میدهند که مفهوم آتش در فرهنگ ایرانی چنان مقدس و معنایی بوده که شاعران آن را نماد خرد، عشق، پاکی و هویت ملی دانستهاند.
آذرگان و پیوند فرهنگی امروز با گذشته
یادآوری جشن آذرگان امروز نه برای اجرای آیینی مذهبی آن دوران به صورت خاص، بلکه برای یادآوری تاریخی و پاسداشت پیوند تاریخی و فرهنگی مردمان این سرزمین است. آذرگان بخشی از میراث مشترک مردمان ایران، افغانستان، تاجیکستان و بسیاری از جوامع آسیای مرکزی است؛ میراثی که بر اساس مفاهیمی چون نور، پاکی، دوستی، خرد و سپاسگزاری از زندگی شکل گرفته است. بازخوانی این جشن، بازخوانی بخشی از هویت فرهنگی است؛ هویتی که آتش را نه بهعنوان عنصر سوزان، بلکه بهعنوان نماد روشنایی، دانایی و زندگی گرامی میداشته است. آذرگان یادآور این حقیقت است که فرهنگ ایران باستان ریشه در هزاران سال تاریخ دارد و نگاهش به زندگی بر پایه پیوند انسان، طبیعت و روشنایی بنا شده است.