دموکراسی اصطلاحی است که مشتق از واژه یونانی (Demokratia)میباشد، که به معنای تعیین سرنوشت ملت به دست ملت، انتخاب مردم برای مردم با در نظر داشت اصول، قواعد و فرهنگهای یک جامعه میباشد.
دموکراسی در اصل ساختار نظام مردمی بر پایه و معیارهای عصری در جوامع امروزی است.
چشم انداز این طرح گرویده یک گروه، قوم و حزب خاص نیست و تمرکز آن بیشتر بر اندیشه های مردمی میباشد و در بطن این نوع نظام آیدیهها فروغ و رشد بیشتر را در خود رونمایی میکند و فرصت ایجاد خالقان نو فکر را در خود میپذیزد و بیشتر مخالف با تعصب نژادی، مذهبی، دینی و زبانی میباشد و از همان زمان کشف و ایجاد آن بیشتر صدای مردم عام بوده است.
اصطلاح دموکراسی برای نخستین بار، در آتن و در زمان «کلیستن» به کار رفت. وی در (۵۱۰) سال پیش از میلاد به حکومت «هیپارک» و برادرش «هیپیاس» پایان داد و با اصلاحات قانونی حکومت به دست تهیدستان و روستائیان افتاد؛ حکومت یاد شده دموکراسیا نامیده شد و کلیستن هم بنام بنیانگذار دموکراسی شناخته شد.
همانطور که قبلا تذکر داده شد، پیدایش دموکراسی را از مبارزه و حق طلبی مردم عامه یک جامعه میتواند دید و شناخت، که از یک حرکت دادخواهی و عدالت خواهی برای سرنگونی حکومت های گروه محور و خانواده محور، قد علم کرده است.
اساس و پایه دموکراسی حکومت مردمی پنداشته میشود.
دموكراسى امروزه در اصطلاح سياسى به مفهوم برترى قدرت آزاديخواهانه ملى و اداره حكومت به وسيله ملت مى باشد.
همين مفهوم را آبراهام لينكلن (۱۸۶۵۱۸۶۴ – ) چنين بيان مى كند: دموكراسى يعنى حكومت مردم، به دست مردم و براى مردم میباشد.
حکومت های دموکراسی طلب با انتخاب نمایندهها از میان مردم در هر کشور برای پیش برد امور حکومتی و رسیدگی به مشکلات مردم تعیین و اختیارات دولتی به آنها سپرده میشود، که مدت اعتبار خدمت آنها بستگی به قانون اساسی همان کشور را دارد و در این مدت این نمایندهها به اجرای امور کاری مردم میپردازند.
«کشوری های موفق در راستای دموکراسی نظر به سنجش واحد اطلاعات اکونومیست (EIU)
نروژ، نیوزیلند، سویدن،ایسلند، سویس، دانمارک، ایرلند، هالند و لوکزامبورگ هستند.
نروژ با نمرهای در حدود ۹.۸۱ در صدر این کشور ها قرار دارد.»
«در سال ۲۰۲۴ مجموعاً ۲۵ کشور به عنوان دموکراسی کامل شناخته شده اند، که تقریبا تنها ۱۵ فیصد جمعیت جهان در این کشور ها زندگی میکنند.( Visual Capitalist)
همچنان ۶.۶٪ جمعیت جهان در دموکراسی کامل به سر میبرند که ۳۶٪ تحت رژیم های اقتدار گرا به سر میبرند.»
افغانستان هم از آن جمله کشور های است که در چند دور حضور دموکراسی تنها نام آن روی کاغذ گنجانیده شد و هیچ خواسته و انتخاب مردمی را در خود نشانه نداشت و ارزشهای دموکراسی با سمتنگری،قومنگری و تعصب زبانی، نژادی، دینی و مذهبی پایمال شد، معادلات تغییر کرد و زیر نام دموکراسی قشر عام مردم بی سرنوشت، مهاجر و جانهای شان معامله و به سیاهی و استبداد سپرده شد.
دموکراسی تنها نامی بود که زیر عنوان آن صدای حق طلب و حذف نیم پیکر این مرز و بوم تاریکی سپرده شد.