امانالله خان، یکی از شخصیتهای کلیدی تاریخ معاصر افغانستان است که نامش همواره با استقلال کشور، اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گره خورده است. او پس از به تخت نشستن در سال ۱۹۱۹، با همکاری شخصیت ها و قهرمانانی چون؛ میر مسجدی خان، میر بچه کوت و احمد ولی خان…بلافاصله استقلال کامل سیاسی افغانستان را از بریتانیا اعلام کرد و با «جنگ سوم افغان ـ انگلیس» موفق شد پیمان راولپندی را امضا کرده و استقلال دیپلماتیک کشور را بهدست آورد. این اقدام بزرگ نقطۀ آغاز اصلاحات گسترده در افغانستان شد، اما همین اصلاحات، که گفته میشود گاه شتابزده و بیبرنامه بودند، به مخالفتهای شدید داخلی انجامید و در نهایت باعث سقوط او شد. اینکه در این دوره چه گذشت، اشتباهات او چه بود، موفق به چه اصلاحاتی شد را در این یادداشت به بررسی گرفته میشود.
اصلاحات امانالله خان
امانالله خان با تأثیر از سفرهایش به اروپا و ترکیه، در پی آن بود که افغانستان را از جامعهای سنتی به کشوری مدرن بدل کند. او در عرصههای مختلف دست به اصلاحات زد:
اصلاحات سیاسی و اداری:
امانالله خان نخستین قانون اساسی افغانستان (نظامنامه اساسی) را در سال ۱۹۲۳ تدوین کرد. در این قانون بر حقوق شهروندی، محدود شدن قدرت شاه، و ایجاد نظام اداری نوین تأکید شده بود.
او کوشید بوروکراسی جدید ایجاد کند و وزارتخانههای مدرن تأسیس نمود تا کشور از حالت قبیلهای به سوی حکومت قانونمند حرکت کند.
اصلاحات اجتماعی:
بزرگترین و جنجالیترین اصلاحات امانالله خان در حوزۀ اجتماعی بود. او تلاش کرد نقش زنان را در جامعه تغییر دهد. ملکه ثریا (همسر او) نماد این تغییر شد. ملکه بدون حجاب سنتی در محافل عمومی ظاهر شد، به آموزش زنان توجه جدی شد و مکاتب دخترانه در کابل تأسیس گردید.
او مبارزه با رسوم کهن، ازدواجهای اجباری و بیسوادی را آغاز کرد.
اصلاحات اقتصادی:
امانالله خان برنامههایی برای توسعه زراعت، صنعت و تجارت داشت. او سعی کرد از وابستگی اقتصادی به بریتانیا بکاهد و روابط تجاری با کشورهایی مانند شوروی و آلمان برقرار نمود.
تلاشهایی برای ساخت جادهها، خطوط تلگراف و مدرنیزه کردن زیرساختها نیز آغاز شد.
اصلاحات فرهنگی و آموزشی:
او به اعزام محصلان افغان به اروپا اقدام کرد تا پس از تحصیل، با دانش نوین به کشور بازگردند.
چاپ روزنامهها و کتابهای جدید و گسترش مکتبها از برنامههای مهم فرهنگی او بود.
اشتباهات امانالله خان
اگرچه نیت امانالله خان برای پیشرفت کشور صادقانه و جسورانه به نظر می رسد، اما در روند اصلاحات اشتباهاتی مرتکب شد که برای شرایط سنتی افغانستان سنگین و غیرقابلتحمل بود.
شتابزدگی در اصلاحات:
جامعه افغانستان در آن زمان بسیار سنتی، قبیلهای و مذهبی بود. اصلاحات سریع او، بهویژه در حوزه آزادی زنان و تغییر سنتهای دینی و اجتماعی، باعث شد روحانیون، قبایل و رهبران محلی علیه او متحد شوند.
او بدون آمادهسازی ذهنیت عمومی، تغییرات بزرگ فرهنگی و اجتماعی را تحمیل کرد.
بیتوجهی به توازن سنت و مدرنیته:
امانالله خان نتوانست بین ارزشهای سنتی مردم و الگوهای غربی تعادل برقرار کند. برای مثال، کشف حجاب زنان بهصورت علنی و ناگهانی، در جامعهای که شدیداً پایبند رسوم سنتی بود، واکنش شدید ایجاد کرد.
ضعف در مدیریت سیاسی:
امانالله خان در ایجاد یک حکومت قدرتمند مرکزی ناکام ماند. او در حالی به اصلاحات گسترده پرداخت که هنوز ساختار دولت نوپا و بوروکراسی کارآمدی نداشت. این ضعف باعث شد مخالفان داخلی بهراحتی شورش کنند.
وابستگی بیش از حد به تجربیات خارجی:
او بسیاری از اصلاحات را عیناً از مدلهای ترکیه آتاتورک و اروپا کپی کرد، بدون اینکه شرایط خاص افغانستان را در نظر بگیرد.
این تقلید بیمطالعه، بهجای ایجاد همگرایی، شکاف میان دولت و مردم را بیشتر ساخت.
ناتوانی در سرکوب مخالفان:
شورشهای قبایل بهویژه در جنوب و شرق افغانستان بهسرعت گسترش یافت، اما امانالله خان توان سرکوب مؤثر آنها را نداشت. ضعف نظامی و سیاسی او نهایتاً راه را برای ظهور حبیبالله کلکانی باز کرد.
پایان سخن اینکه؛
امانالله خان شخصیتی اصلاحطلب، ملیگرا و پیشرو بود که در راه استقلال و پیشرفت افغانستان تلاشهای درخور همان زمان را انجام داد. او نخستین پادشاهی بود که مفهوم «ملت» را در افغانستان مطرح کرد و با اصلاحاتش کوشید کشور را از رکود سنتی بیرون بکشد. با این حال، اشتباهات بزرگ او ـ بهویژه شتابزدگی، بیتوجهی به ساختار سنتی جامعه و ضعف در مدیریت سیاسی ـ باعث شد اصلاحاتش پایدار نماند. سقوط او نشان داد که هرگونه تغییر در افغانستان باید تدریجی، با مشارکت مردم و در نظر گرفتن بستر اجتماعی و فرهنگی انجام گیرد.
امانالله خان در تاریخ افغانستان بهعنوان شاه اصلاحطلب ناکام شناخته میشود: کسی که آرزوهای بزرگ داشت، اما شرایط زمان و روشهایش باعث ناکامی او شد.